هیچگاه مدعی داشتن عنوان «دکتر» نبودهام
«ذکر عنوان «دکتر» از سوی مسئول صفحه نامهها،
در آغاز نام آن استاد،
وی را واداشت تا در شماره بعدی مجله «گلچرخ شماره 5 صفحه 49» این نامه خواندنی را بنویسد:
«حضرت گرمارودی: لطف کرده، چند کلمه یاداشت شخصی مرا در مجله گلچرخ چاپ کرده و بر نامم کلمه «دکتر» را با آنکه درجه علمی را ندارم
و هیچگاه مدعی داشتنش نبودهام- افزودهاید.
البته گاهی اتفاق افتاده است کسانی که خواستهاند مرا بنوازند و از گذشته تحصیلات به اصطلاح عالی اما عادی من بیخبرند
و شاید به تصور اینکه هر کس قلمی داشت
و «فِر و فِر و فِر نوشت» قاعده باید «دکتر» باشد،
این عنوان را اغلب از راه عنایت و گاه برای خوشامد، بر اسم من نوشتهاند و موجب آن شدهاند تا کسانی که بر بیدانشی و «نادکتری» من وقوف دارند،
بر من خرده بگیرند که خود را دکتر میشناسد.»
پس انتظار دارم حتما این چندین کلمه را به چرخ چاپ بسپارید تا در شماره آینده گلچرخ به آگاهی همگان برسد که: نام مخلص منحصرا طبق شناسنامه مملکتی «ایرج افشار» است (بدون هیچگونه پیشنام یا پسنام) و نویسنده این سطور به شرف دریافت درجه علمی دکترا نرسیده است. از خاطرنوازی آن نویسنده گرامی سپاسگزارم. ایرج افشار»
«ذکر عنوان «دکتر» از سوی مسئول صفحه نامهها،
در آغاز نام آن استاد،
وی را واداشت تا در شماره بعدی مجله «گلچرخ شماره 5 صفحه 49» این نامه خواندنی را بنویسد:
«حضرت گرمارودی: لطف کرده، چند کلمه یاداشت شخصی مرا در مجله گلچرخ چاپ کرده و بر نامم کلمه «دکتر» را با آنکه درجه علمی را ندارم
و هیچگاه مدعی داشتنش نبودهام- افزودهاید.
البته گاهی اتفاق افتاده است کسانی که خواستهاند مرا بنوازند و از گذشته تحصیلات به اصطلاح عالی اما عادی من بیخبرند
و شاید به تصور اینکه هر کس قلمی داشت
و «فِر و فِر و فِر نوشت» قاعده باید «دکتر» باشد،
این عنوان را اغلب از راه عنایت و گاه برای خوشامد، بر اسم من نوشتهاند و موجب آن شدهاند تا کسانی که بر بیدانشی و «نادکتری» من وقوف دارند،
بر من خرده بگیرند که خود را دکتر میشناسد.»
پس انتظار دارم حتما این چندین کلمه را به چرخ چاپ بسپارید تا در شماره آینده گلچرخ به آگاهی همگان برسد که: نام مخلص منحصرا طبق شناسنامه مملکتی «ایرج افشار» است (بدون هیچگونه پیشنام یا پسنام) و نویسنده این سطور به شرف دریافت درجه علمی دکترا نرسیده است. از خاطرنوازی آن نویسنده گرامی سپاسگزارم. ایرج افشار»
****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم****
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم****
آخرین ویرایش: