«درياقلي» ركاب زد تا آبادان سقوط نکند!

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
دشمن تا دندان مسلح به سمت آبادان پيش روي مي كرد و از اين هجوم گسترده كسي اطلاع نداشت. در اين ميان يك جوان ساده به نام درياقلي متوجه اين قضيه مي شود و با دوچرخه كهنه اش چند كيلومتر ركاب مي زند تا خبر اين هجوم گسترده را به اطلاع مدافعان شهر برساند...

به گزارش خبرنگار «تابناک»، به مناسبت پنجم مهر، سالروز شكست حصر آبادان، به جاست از درياقلي سوراني يادی شود و اينكه مزار اين جوانمرد بزرگ در قطعه اموات!! بهشت زهرا(س) به خاك سپرده شده است.



پوستري كه در سالهاي خيلي دور براي درياقلي سوراني تهيه شده بود

«دریاقلی» اوراق فروشی بود در گوشه ای از «کوی ذوالفقاری» آبادان و در گورستانی از اتومبیل های فرسوده زندگی می‌کرد. در ماه های آغاز جنگ، آبادان در محاصره نیروهای دشمن بود و در کوران اختلافات داخلی جناح های سیاسی و آشفتگی های ماه های آغاز جنگ در آستانه سقوط قرار داشت، تقدیر این بود که هنگامی که دشمن، غافلگیرانه از رودخانه بهمنشیر گذشته و وارد آبادان شده بود، تنها دریاقلی متوجه حضور و نیت شوم دشمن بشود. دریاقلی در آن شب پاییزی آبان ماه 1359 با شجاعت و عزمی شگفت مسافتی 9 کیلومتری را با وجود حضور دیدبانان دشمن و خطرات موجود با دوچرخه کهنه خودش طی کرد تا این خبر را به مدافعان شهر برساند و پس از آن بود که با حضور رزمندگان و مردم شهر، دشمن به آن سوی بهمنشیر رانده شد یا تن به مرگ و اسارت داد تا حماسه‌ای بزرگ پدید آمد.

اگر هوشیاری، عزم و دلیری این مرد گمنام که چند روز بعد به شهادت رسید، نبود، کسی نمی‌داند چه حوادث تلخی پیش می‌آمد و نهایتا چه سرنوشتی برای مردم ایران ـ و حتی منطقه ـ رقم می‌خورد! دست کم این بود که آبادان با تلفاتی سنگین سقوط می‌کرد و بازپس گرفتنش نیازمند نبردهایی خونین تر و پرهزینه تر از فتح خرمشهر بود! جا دارد آنها که گذشته را به ارزانی می‌فروشند و به سادگی نفی می‌کنند، بدانند که اگر این شهیدان گمنام نبودند، آنها امروز چیز قابل توجهی برای معامله کردن و فروختن نداشتند!


يادبود شهيد درياقلي سوراني در آبادان



مزار شهید دریاقلی سورانی در میان قطعه اموات بهشت زهرای تهران!










شعري از استاد محمدرضا تركي كه براي شهيد درياقلي سروده شده:

آن سوی نخلها پُر سرباز دشمن است
این شهر ِ در محاصره، شهر تو و من است
دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه
اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو
چشم انتظار همت تو دین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت
این خانه‌ها هنوز پر از کودک و زن است
فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچه‌های شهر
میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا
تکلیف شهر خاطره‌های تو روشن است!
دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو
از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو
تاریخ در تلفظ نام تو الکن است
هی مرد ِ مرد از نفس افتاده‌ای مگر؟!
همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است
چون موجها به دامن ساحل نمی‌خزی
دریایی و طریقت دریا تپیدن است.

عكسها از وبلاگ مرد آباداني: http://abadanman.webphoto.ir

منبع
 

Similar threads

بالا