«احترام گذاشتن به عقائد دیگران» تعارف بی‌معنایی است

وضعیت
موضوع بسته شده است.

برشت

عضو جدید
«احترام گذاشتن به عقائد دیگران» تعارف بی‌معنایی است که در زبان فارسی روی می‌دهد. چگونه همه‌ی شهروندان می‌توانند به همه‌ی عقائد یکدیگر احترام بگذارند؟ از قضا نباید به هر عقیده‌ای «احترام» گذاشت، یعنی اگر باطل یا خطرناک به نظر رسید، باید آن را آشکارا نقد و رد کرد. این شهروندان نیستند که باید به عقائد همدیگر احترام بگذارند؛ بل‌که این دولت است که باید به عقائد همه‌ی شهروندان احترام بگذارد، یعنی با قانون، آزادی بیان را تضمین کند و پای مداخله و دست داوری خود را در مناقشات فکری و عقیدتی شهروندان دراز نکند. دولت باید بی‌طرف باشد، سانسور را به حداقل ممکن برساند و به همه‌ی شهروندان به چشم برابر بنگرد.
اما احترام نگذاشتن شهروند به عقیده‌ی شهروند دیگر به معنای روابودن نقص حقوق و حریم شخصی او نیست. کسی که از نظر من عقائد باطلی دارد دارای همان حقوقی است که من دارم و روا نیست من حقوق او را نادیده بگیرم؛ مثلاً نیمه‌شب بروم درِ خانه‌‌ی آرامش‌اش فریاد بکشم «عقائدت نادرست است» یا او را تهدید جانی کنم یا به مال و ملک او آسیب زنم.
جدا از این، احترام نگذاشتن به عقیده‌ی دیگری به معنای روا بودن بی‌ادبی نیست. در نقد و رد می‌توان صریح و روشن بود، با مراعات ادب. ایرانی‌های بسیاری هستند که میان صراحت در نقادی و بی‌ادبی مرزی نمی‌شناسند، وزن واژگان را نمی‌سنجند، ظرافت و توازن در برخورد ندارند. هم‌چنین، بسیاری هستند که اختلاف عقیده می‌تواند دوستی‌شان را با دوستی برهم‌زند. اختلاف عقیده را مایه‌ی دشمنی می‌پندارند، نه انگیزه‌ای برای پویایی دوستی.
شهروندان ناگزیر نیستند به عقائد هم احترام بگذارند؛ اما بدون هم‌دلی و هم‌بستگی اجتماعی، دیگر شهروند یک جامعه نیستند؛ فردهایی پراکنده در کویرهای دورافتاده‌ی تنهایی‌اند.
 

*rahil*

عضو جدید
کاربر ممتاز
«احترام گذاشتن به عقائد دیگران» تعارف بی‌معنایی است که در زبان فارسی روی می‌دهد. چگونه همه‌ی شهروندان می‌توانند به همه‌ی عقائد یکدیگر احترام بگذارند؟ از قضا نباید به هر عقیده‌ای «احترام» گذاشت، یعنی اگر باطل یا خطرناک به نظر رسید، باید آن را آشکارا نقد و رد کرد. این شهروندان نیستند که باید به عقائد همدیگر احترام بگذارند؛ بل‌که این دولت است که باید به عقائد همه‌ی شهروندان احترام بگذارد، یعنی با قانون، آزادی بیان را تضمین کند و پای مداخله و دست داوری خود را در مناقشات فکری و عقیدتی شهروندان دراز نکند. دولت باید بی‌طرف باشد، سانسور را به حداقل ممکن برساند و به همه‌ی شهروندان به چشم برابر بنگرد.
اما احترام نگذاشتن شهروند به عقیده‌ی شهروند دیگر به معنای روابودن نقص حقوق و حریم شخصی او نیست. کسی که از نظر من عقائد باطلی دارد دارای همان حقوقی است که من دارم و روا نیست من حقوق او را نادیده بگیرم؛ مثلاً نیمه‌شب بروم درِ خانه‌‌ی آرامش‌اش فریاد بکشم «عقائدت نادرست است» یا او را تهدید جانی کنم یا به مال و ملک او آسیب زنم.
جدا از این، احترام نگذاشتن به عقیده‌ی دیگری به معنای روا بودن بی‌ادبی نیست. در نقد و رد می‌توان صریح و روشن بود، با مراعات ادب. ایرانی‌های بسیاری هستند که میان صراحت در نقادی و بی‌ادبی مرزی نمی‌شناسند، وزن واژگان را نمی‌سنجند، ظرافت و توازن در برخورد ندارند. هم‌چنین، بسیاری هستند که اختلاف عقیده می‌تواند دوستی‌شان را با دوستی برهم‌زند. اختلاف عقیده را مایه‌ی دشمنی می‌پندارند، نه انگیزه‌ای برای پویایی دوستی.
شهروندان ناگزیر نیستند به عقائد هم احترام بگذارند؛ اما بدون هم‌دلی و هم‌بستگی اجتماعی، دیگر شهروند یک جامعه نیستند؛
فردهایی پراکنده در کویرهای دورافتاده‌ی تنهایی‌اند.
موافقم...ولي گيرم هي داد بزنيم حنجرمون پاره بشه...انقد بنويسيم كه دستامون خسته بشه...كه چي؟ كو گوش شنوا؟؟؟.....تقصير از ما نيست اينجوري يادمون دادن تو مغزمون ريختن كه با عقائد قدرتمند همراه شو هرچند نادرست....همه روياي همچين جامعه اي رو در سر دارن...ما خيلي هم تلاش كنيم شايد شايد چند نسل اينده ما به همچين روياي برسن...البته خيلي جاهاي متجدد اين گيتي از اين عقايد نادرست بي بهره نيستن...

 

حافظ CRAZY

عضو جدید
در واقع واكنش در برابر عقايد ديگران به 3 دسته تقسيم مي شود 1: احترام 2: بي اعتنايي 3 : انتقاد , رد و مقابله با آن
1 : كسي كه اعتقاداتش كاملا منطقي بوده و گاها افكاري دارد كه ما را بهت زده مي كند كه عجبا تا به حال به آن نينديشيده بودم قابل احترام و قدر داني است
2 : گاها كسي اعتقاداتي دارد خوب يا بد براي مثال بيشتر روزهاي سال را را روزه مي گيرد يا مثلا مدت مديدي به جاي خلوتي مي رود و راز و نياز مي كند و يا به عنوان مثالي ديگر شراب خوار افراطي است در هر صورت او ضرر و زياني نسبت به ما روا نمي دارد پس بي اعتنايي براي او كفايت مي كند به قول حافظ:
مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن................كه در طريقت ما غير از اين گناهي نيست
3 : اما دسته سوم انسان هايي هستند كه حلقه عقايدشان را وارد حلقه عقايد ديگران مي كنند و با اين حال طرف مقابل را به بد اعتقادي محكوم ميكنند
شهوت(منظور شهوت جنسي نيست) و خود پسندي آن ها آنقدر زياد است كه خود را قادر مي دانند كه هر كاري انجام دهند اين ها آنقدر ناتوان و كم بينا هستند كه نمي توانند مرز حلقه ها را تشخيص دهند و تنها راه مقابله با آنها قانون است قانوني بي طرف كه عقايد برايش مهم نباشد
مي دانيم مردم ممكن است هر گونه اعتقاد و افكاري داشته باشند
پس در واقع قانون گذار 2 راه دارد : 1 : همه اعتقادات مردم را قبول داشته باشد 2: به هيچ يك از اعتقادات آنها اعتقادي نداشته باشد اما مورد اول مي تواند رخ دهد؟
قانون گذار بايد اين درس را از تاريخ فرا گرفته باشد كه نبايد قومي را نسبت به قومي ديگر ارجح تر بداند زيرا آفتاب پرست هاي بسياري وجود دارند كه مي توانند خود را همرنگ هر قومي كنند و ما كم نمي بينيم از اين گونه آفتاب پرست ها

در نهايت در مورد جمله نهايي شما:
اعتقادات اگر افراط گونه نباشند هرگز نمي تواند در روابط متقابل اختلالي ايجاد كند عقايد ورودي تصميم گيري هاي ما مي باشند و ممكن است دو نفر با عقايد مختلف رفتار تقريبا مشابهي داشته باشند پس اين خروجي مهم است كه همان شخصيت ماست بايستي اعتقادات خود را دفن كنيم در عميق ترين جاي ذهنمان تا دست كسي به آن نرسد
و جمله نهايي اينكه شخصيت ما بهترين وسيله براي شناساندن خود به ديگران است نه اعتقاداتمان
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا