اس ام اس هاي روزانه Joke-Off-SMS

وضعیت
موضوع بسته شده است.

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یك كوهنورد است كه می خواست از بلندترین كوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز كرد ولی از آنجا كه افتخار این كار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از كوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز كرد كه هوا رفته رفته رو به تاریكی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنكه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این كه هوا كاملاٌ تاریك شد.
به جز تاریكی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند .پ كوهنورد همانطور كه داشت بالا میرفت، در حالی كه چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط كرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فكر میكرد چقدر به مرگ نزدیك شده است كه ناگهان احساس كرد طناب به دور كمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط كاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سكوت، چارهای نداشت جز اینكه فریاد بزند:
“خدایا كمكم كن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فكر میكنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها كسی هستی كه میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور كمرت را ببر
برای یك لحظه سكوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نكند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یك كوهنورد را پیدا كردند كه طنابی به دور كمرش حلقه شده بود در حالیكه تنها یك متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده كه طناب را رها كرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی كه از جانب خدا برایتان فرستاده میشود شك نكنید.
هیچگاه نگویید كه خداوند فراموشتان كرده یا رهایتان كرده است.
هیچگاه تصور نكنید كه او از شما مراقبت نمیكند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست.
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
برنارد شاو : مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید به دست آورید وگرنه مجبور خواهید شد چیزهایی را که بدست آورده اید دوست بدارید .
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
اسکار وایلد : بچه ها در ابتدا عاشق والدین خود هستند ، بزرگتر که می شوند آنان را به محاکمه می کشند و هنگامی که خود صاحب فرزند شدند والدین خود را می بخشند .
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
موضوع انشا: سال گذشته را چگونه گذراندید؟

قلم بر قلب سفید كاغذ می گذارم و فشار می دهم تا انشاء ام آغاز شود. سال گذشته سال بسیار خوبی و پر بركتی می باشد. سال گذشته پسر خاله ام زیرچرخ تریلی رفت و له گشت و ما در مجلس ترحیمش شركت كردیم و خیلی میوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت. ما خیلی خاك بازی كردیم. من هر چی گشتم پسرخاله ام را پیدا نكردم. در آن روز پدرم مرا با بیل زد، بدون دلیل! من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بیرون پرت كردند. پدرم من را به مكانیكی فرستاد تا كار كنم و اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می زد و گاهی موقع ها كه خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بست و دو سه بار با ماشین یكی از مشتری ها از روی من رد می شد. من خیلی در كارهای خانه به مادرم كمك می كنم. مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست می داشت و من را خیلی ماچ می كند ولی پدرم خیلی حسود است و من را لای در آشپزحانه می گذاشت. در سال گذشته شوهر خواهرم و خواهرم خیلی از هم طلاق گرفتند و خواهرم بسیار حامله است و پدرم می گوید یا پسر است یا دوقلو، ولی من چیزی نمی گویم چون می دانم كه بچه ای به این اندازه از هیچ كجای خواهرم در نخواهد آمد! در سال گذشته ما به مسافرت رفتیم و با قطار رفتیم. من در كوپه بسیار پدرم را عصبانی كردم و او برای تنبیه من را روی تخت خواباند و تخت را محكم بست و من تا صبح همان گونه خوابیدم! پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می كشد و مادرم خیلی ناراحت است و هی به من میگوید: كپی اوغلی، ولی من نمی دانم چرا وقتی مادرم به من فحش می دهد، پدرم عصبانی می شود! در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم و من حدودا خیلی عیدی جمع كرده ام، ولی پدرم همه آن ها را از من گرفت و آنتن ماهواره ای خرید كه بسیار بد آموزی دارد و من نگاه نمی كنم و پدرم از صبح تا شب شوهای بی ناموسی نگاه می كند و بشكن می زند. پدرم در سال گذشته رژیم گرفته است و هر شب با دوست هایش آب(شراب) و ماست و خیار می خورند و می خندند، گاهی وقتا هم آب با چیپس و ماست موسیر
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
بی تو، مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
- « از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینه عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن»!

با تو گفتم:« حذر از عشق!؟- ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم...»

باز گفتم که:« تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذز از عشق ندانم، نتوانم!»

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله تلخی زد و بگریخت...

اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

***
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم،
نه گرفتی دگر عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم...

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
ای برق همه بهانه از توست / تو خامشی و فسانه از توست
خاموشی تو نه یکی دو روز است / این قصه دراز و پر سوز است
جاشمعی و پیه سوز و لامپا / بعد از دو سه قرن شد هویدا
در عصر فضا و ماه و مریخ / از چیست عرب شدی تو از بیخ ؟!
می آیی و می روی به دلخواه / زین آمد و رفتند دو صد آه
اسباب و وسیله های برقی / سوزند ، مگر تو خصم خلقی ؟
یخچال به جا نماند و کولر / از بس که تو دم به دم قر
خاموشی و نرخ تو به یکجا / هردو بروند رو به بالا
بر گو به وزیر نیرو از من / ای مرد گزیده پر از فن
فکری به شب سیاه ما کن / خاموشی شهر را دوا کن
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
دیشب خیلی خسته بودم به همین دلیل تصمیم گرفتم زودتر بخوابم. تازه چشمم گرم شده بود كه یكدفعه از خواب پریدم.
از رختخواب بلند شدم و دیدم همسایه پایینی مهمون داشته و حالا هم دارند تشریف می برند.
توی مراسم و مهمانی ها به محض اینكه اعلام رفتن كنیم، خداحافظی ها از همون كف زمین كه نشسته ایم شروع می شود و تا چشم كار می كند، تا جایی كه همدیگر را اندازه یك مورچه می بینیم، ادامه پیدا می كند:
خب احمد آقا ، صغرا خانم! خیلی زحمت دادیم با اجازه تون از حضورتون مرخص می شیم. با گفتن یه همچین جمله تراژدی و سریال اوشین وار خداحافظی شروع می شه. بیشتر از چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می كنیم. حالا حساب كنید مثلا 6 نفر آدم اومدن مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن: «خداحافظ» و صاحب خونه بدبخت، پس از كلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به اتفاق اهل و ایال به دنبال مهمان ها مستمراً جواب خداحافظی آنها را بدهند: «خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ، ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ ...»
حالا اومدن دم در: « ... خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین. خداحافظ ، خداحافظ ، سلام برسونین ، خداحافظ ، خداحافظ .
توی این دست اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشد كه دیگر واویلاست. تازه دم در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و جدیدترین دكوراسیون را به هم بگویند و در تمام این مدت صدای دلنشین «خداحافظ ، خداحافظ» سلسله وار به گوش می رسد.
حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا كمر بیرون اومدن و دارن دست تكون می دن:«خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ » راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب 5 تا 6 بوق به معنی «خداحافظ» برای مستقبلین می زند. حالا دیگه ماشین رسیده ته كوچه و این بار دیگه فریاد می زنن: «خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ»!
آخه یكی نیست بگه مگه می خواین برین سینه كش قبرستون كه دل نمی كنین از هم!؟
تازه فردا ساعت 11 صبح یكی از خانم هایی كه دیشب مهمون بوده زنگ می زنه به صغرا خانم و می گه:«صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه ها حواسم را پرت كردن یادم رفت ازت خداحافظی كنم.!!!
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
.برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل می شوی.
2.درملاقات های اولیه با دوست جدیدتان،موضوعات غم انگیز و بد گذشته راتعریف نکنید!
3.اگر یکی از دوستانتان از دست شما خیلی عصبانیست، مدتی اورا به حال خودش بگذارید.
4.از این که بهترین دوستانتان در هر شرایطی نظرش نسبت به شما تغییر نخواهد کرد ، مطمئن باشید!
5.بهتر است دوستانتان رافقط برای خودش بخواهید نه به خاطر آنچه که می توانند در اختیار شما بگذارند !
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاشكي علم آنقدر پيشرفت كرده بود كه از همين جا با بيل ميزدم تو ملاجت!!
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تهرونيه ميپرسن:
درد عشق بدتره يا درد نون؟
ميگه: هنوز تو اتوبوس شاشت نگرفته كه بفهمي كدوم بدتره!!
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو چيز هيچوقت از ياد آدما نميره:
دوستاي خوب و روزاي خوب
يه چيز هيچوقت از دل آدما نميره:
روزهاي خوبي كه با دوستاي خوب كذشت.
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
سير تاريخيه مهريه ونتايج آن
عصر شکار: 20 کیلو گوشت دایناسور، 40 کیلو گوشت اژدها.
نتیجه: دایناسورها منقرض شدند
عصر کشاورزی: 24 دست تبر سنگی، 24 دست تیغه و داس جنگی.
نتیجه: افزایش قتل به دلیل دم دست بودن داس برای خانوم ها
عصر فلز: 70 ورقه مسی، 50 تا خنجر مفرغی و سرگرز آهنی.
نتیجه: افزایش شکستگی سر مردان به دلیل تماس با گرز آهنی
عصر بخار: 30 هزارتومان و بخار کردن آب حوض خانه عروس خانوم
نتیجه: کمبود آب و جیره بندی شدن آب
عصر صنعت: 1 میلیون پول، 14 سکه طلا، یک اتومبیل و هرچی که با ص شروع میشد
نتیجه: بنا به درخواست آقایان تولید ژیان آغاز شد
عصر کامپیوتر: هم وزن عروس خانم سکه طلا!!!
نتیجه: هرچی عروس خانوم مانکن تر باشد بهتر است
نتیجه گیری کلی: بابا بگو نمیخوایم زن بهت بدیم دیگه... این کارها یعنی چی؟؟
عامل اصلی انقراض دایناسور ها==> عروس ها
عامل اصلی کشته شدن مردها==> عروس ها
عامل اصلی ناقص شدن مردها==> عروس ها
عامل اصلی کمبود آب در تابستان ها==> عروس ها
عامل اصلی افزایش ماشین های فرسوده در سطح شهر==> عروس ها
عامل اصلی افزایش چاقی و افزایش بیماری ها==> عروس ها
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
* مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد.
زن مکالمه را کشف کرد و شايعه اختراع شد!
* مرد قمار را کشف کرد و کارت‌هاي بازي را اختراع کرد.
زن کارت‌هاي بازي را کشف کرد و جادوگري اختراع شد!
* مرد کشاورزي را کشف کرد و غذا اختراع شد.
زن غذا را کشف کرد و رژيم غذايي را اختراع کرد!
* مرد دوستي را کشف کرد و عشق اختراع شد.
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!
* مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد.
زن پول را کشف کرد و « خريد کردن » اختراع شد!
* از آن به بعد مرد چيزهاي بسياري را کشف و اختراع کرد.
ولي زن همچنان مشغول خريد بود
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
به زن بودن خود افتخار كنيد:
1.نام هر گل زیبایی که در طبیعت است را روی شما میگذارند.
۲.هنگامی که یکم رنگ پریده یا بیمار هستید میتوانید با وسایل ارایش خود را زیبا تر کنید
۳.تمام شاعران ایران زمین در وصف گل روی شما هزاران شعر گفته و خط و خال چشم و ابروی شما را ستوده اند.
۴.مجبور نیستید سر کار بروید وپول یک ماه کار وتلاش را گوشت و نخود و لوبیا بدهید.
۵.عمرتان بسار طولانی است.
۶.به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه کنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نکرده تا سکته نکنید.
۷.انقدر حرف برای گفتن دارید که هیچ وقت کم نمیاورید.
۸.همیشه یک عالمه دوست و رفیق ناب دارید و کم تر گرفتار رفیق نارفیق میشوید.
۹.عشق وهنر ابداع شماست.
۱۰.همیشه جوانتر از سنتان هستید و هیچکش نمیداند شما چند ساله اید.
۱۱.از نه سالگی به بلوغ عقلی وجسمی میرسید حالاحالا ها مردها باید بدوند تا به پای شما برسند.
۱۲.بهشت زیر پای شماست.
۱۳.اگر موهایتان مرتب نبود با وقتی برای مرتب کردنشان نداشتید با سر کردن یک روسری قضییه حل میشود.
۱۴.همیشه در کیفتان اینه دارید.
۱۵.همیشه تمیز وخوشبو هستید.
۱۶.همیشه یک مقدار پول برای روز مبدا دارید که کسی جز خودتان از ان خبر ندارد.
۱۷.به وزنتان اهمیت میدهید و شکمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمیشود.
۱۸.مجبور نیستید که از این خانه به ان خانه بروید و خاستگاری کنید.مثل خانمها در خانه میشینید تا اقایون با کلی منت و خواهش و التماس و گل وهدیه از شما اجازه حضور بگیرند.
۱۹.میتونید موهاتون بلند یا کوتاه کنید یا هر لباشی که دوست دارید بپوشید (دامن یا شلوار)یا هر کفشی که دوست دارید به پا کنیداز اسپرت گرفته تا کفش ۳سانتی.
۲۰.حق تقدم با شماست.
۲۱.هرگز از فرط خشم نعره نمیزنید وخون به راه نمی اندازید.
۲۲.ضعیف کش نیستید ودق و دلی چند ساله را تو خونه خالی نمیکنید
وآخر همیشه گل هستید وگل میمونید (چشم حسادت اقایون بترکه)
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلایل به دانشگاه رفتن دخترخانمها:
1.سرگرم كردن پسرها
2.امتحان كردن انواع كرمهاي ايراني و اجنبي
3.پوشيدن كتوني All Star
4.تمرين كردن آشپزي تو دوران مجردي(براي دخترخانومهاي كه تو شهرستان قبول شدن)
5.رد كردن خواستگارها به بهونه اينكه ميخوام درس بخونم
6.بلا رفتن مهريه
7.پيدا كردن يه نفر كه بتونه چندين سال(1الي40تا50سال)اونارو تحمل كنه



 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه!!!!!!!!
1.هر پسری فقط یه دوست دختر داشت(و از اونجایی که امار تعداد دختران از پسران بیشتره،سر تعداد کثیری از دختران بی کلاه می موند و لذا جنگ جهانی سوم بین دختران اتفاق می افتاد)
2.هر پسر هفته اول اشنایی با یه دختر به خواستگاریش می رفت(لذا دوران خوش دوستی و استرس های قرار ملاقات از بین می رفت)
3.فشار بر روی دختران برای قبول شدن در دانشگاه به شدت افزایش می یافت.
4.بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد
5.ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد
6.برای گرفتن گل از دست عروس در عروسی خون و خونریزی راه می افتاد
7.مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد
8.شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن ان به وجود می امد
9.دخترا نمی تونستن بلاگ انتی پسر درست کنن(لذا تو خونه حوصلشون سر می رفت)
پس به این نتیجه می رسیم که پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره هم برای تمدن و جامعه بشری.
به قول خودم خوندنی:خرسند شدیم از اینکه امروز رنگ دگر است نه رنگ دیروز...
 

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشقولانه

عشقولانه

به جرم نگاه زیبایت تو را در زندان قلبم محکوم به حبس ابد می کنم. مگر اینکه در دادگاه عشق در حضور عاشقان اعتراف کنی که دوستم داری
 
آخرین ویرایش:

makan_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه پسرا با جنبه بشن چي ميشه؟

اگه پسرا با جنبه بشن چي ميشه؟

اگه پسرا با جنبه بشن فكر ميكنين دخترا هم با جنبه بشن؟
.
.
.
.
.
الله اعلم!!!
 

مدیر فردا

عضو جدید
ها فکر وکردی اس ام اس بید ... من وجدان موبایلت بیدم خواستم از جیبت در ویام تا هوا وخورم ...
 

abc_ramak

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نيست ولي حرفي که از ته دل باشه ميتونه آدم بزرگي بسازه
سعي کن هيچوقت عشق رو گدايي نکني چون هيچوقت به گدا چيز با ارزشي نميدن
 

مدیر فردا

عضو جدید
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال بنگر که چگونه می افتی جون برگ زرد یا سیب سرخ ؟
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه روز از يه پايين شهري مي پرسن "زن ذليلي" يعني چي؟ ميگه: همونيه كه بالا شهريها بهش ميگن تفاهم
3 تا پیرزن تصمیم می گیرن شوهر کنن. یه آگهی می دن تو روزنامه:
با یکی ازدواج کن... 2 تا جایزه بگیر!

كاشكي علم انقدر پيشرفت كرده بود كه از همين جا با بيل ميزدم تو ملاجت
از ترکه نون می پرسن درد عشق بدتره يا درد دندون؟ می گه هنوز تو اتوبوس شاشت نگرفته که بفهمی کدوم بدتره!
در پي اخذ رتبه ي ششم توسط يانگوم او اعلام كرد از زماني كه زير نظر استاد شين درس مي خوانده از كتاب هاي گاج استفاده مي كرده!
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسخ اپراتور موبايل در مركز بروجرد هنگامي كه مشترك در دسترس نيست: ًْمشترك مورد نظرنيسا. نه كه نيسا. هسا. دم دست نيسا

اي آفتاب خوبان، مي‏جوشد اندرونم يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت غلام همت آن رند عاقبت سوزم كه در گدا صفتي كيمياگري داند

دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه تا ترک دير به قطار مي رسن دنبالش مي دون، دوتاشون بالاخره به هر بدبختي که شده سوار ميشن، سومي نميرسه، شروع مي کنه به خنديدن ، ميگن چرا مي خندي؟ ميگه آخه اونا واسه بدرقه من اومده بودن

يه روز يه پير مرده سوار الاغ اش شده بود و چوپوق مي كشيد... چند تا جوون تهراني بهش گير ميدن ميگن عمو جان از چوپوق ات بده الاغ هم بكشه! پيرمرده مكسي مي كنه :ميگه الاغ ام بچه تهرونه چوپوق نمي كشه. وينيستون مي كشه!!!

يه روز به يه تركه ميگن با ماهيچه جمله بساز ميگه: خر در برابره ما هيچه!
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ترکه مي گن با جيش جمله بساز: ميگه غضنفر با آبجيش رفت سينما. مي گن خره منظورمون شاش بود: ميگه خب با داداشاش رفت!

منتظر باش اما معطل نشو.تحمل کن اما توقف نکن.قاطع باش اما لجباز نباش.صریح باش اما گستاخ نباش.بگو اره اما نگو حتما.بگو نه اما نگو ابدا

امیدوارم خدا موانع رو از سر راهت برداره چون خر نمیتونه مثل اسب از روی موانع بپره

غضنفر خودشو دار ميزنه. پزشکي قانوني اعلام مي کنه : دليل مرگ : ضربه ي مغزي. مي رن تحقيق مي کنن مي بينن با کش خودشو دار زده
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست داشتن را بايد از دختر بچه ها ياد گرفت. آنها در مقابل محبتي كه به عروسك خود مي كنند از او انتظار محبت متقابلي ندارند آنها بدون هيچ توقعي عروسكشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعي يعني همين

بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست. آواره شدن ,حکایت سختی نیست. از پاکی اشکهای خود فهمیدم لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

افلاطون می گه: اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه

زندگي سخت نيست ما سختش مي كنيم *عشق قشنگ نيست ما قشنگش مي كنيم *دل ما تنگ نيست ما تنگش مي كنيم *دل هيچكس سنگ نيست ما سنگش مي كنيم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفته بودي که چرا محو تماشاي مني وآن چنان مات که يک دم مژه بر هم نزني مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني

باز باران بي ترانه***گريه هايم عاشقانه*** مي خورد بر سقف قلبم*** ياد ايام تو داشتن***مي زند سيلي به صورت*** باورت شايد نباشد***مرده است قلبم ز دستت*** فكر آنكه با تو بودم*** با تو بودم شاد بودم***توي دشت آن نگاهت*** گم شدن در خاطراتت****

هيتلر به ناپلئون:ما براي شرف مي جنگيم ولي شما براي پول. ناپلئون:هرکسي براي چيزي که نداره ميجنگه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا