خداحافظ ....

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون روز رفتم پیش دوستم، هدف استفاده رایگان از کافی‌نتش بود، وگرنه دوست رو که میشه تلفنی هم حالش رو پرسید، بگذریم، زیاد مهم نیست، کم کمک داشتیم به امتحانات پایان ترم نزدیک می‌شدیم، ترم بهمن را می‌گویم،‌سال 87، نتیجه‌ی آزمون کاردانی به کارشناسی رو هم زده بودند و با افتخار به خود، دانشگاه آزاد قبول شدم! زیاد درگیر نبودم، وضعیت کارشناسیم معلوم بود، مونده بود فارغ‌التحصیلی در دوره کاردانی که اون هم مثله گذشته، شب قبل از امتحان رو خونده، بعد با نمره‌ای ما بین 8 تا 12 یا قبول می‌شدیم یا نه، تموم می‌شد دانشگاه، با استاد صحبت می‌کردیم یه نمره بهمون می‌داد، مهم نبود و به همین دلیل درس هم نمی‌خوندم!

همیشه عذاب وجدان داشتم، چرا بعد از این همه تحصیل هیچ اطلاعاتی ندارم، با دنیای نت آشنا شدم و گشت و گذار در سایت‌های علمی و در کنار اون هم بدنبال چت و شاید سایت‌های فیل تر شده، خوب از *****شکن استفاده می‌کردم، راحت است عبور از این معضل! گاهی هم به خود افتخار می‌دادم، بعد از خوندن یه مقاله ساده، می‌گفتم من که اینا رو بلدم، اطلاعاتم خیلی قویه، توی همین گشت و گذار بود که با باشگاه مهندسان آشنا شدم، زیاد اطلاع نداشتم، فروم به چه معنا بود خدا داند، با شخصی بسیار مهربون آشنا شدم، و اولین سوال و هم صحبت رو توی این باشگاه پیدا کردم، شخصی به اسم جاوید، خیلی کمکم کرد، از خوبی‌هاش بگم کم گفتم، اندک مقداری نیز اذیت می‌کند، شیطنت‌هاش هم زیباست!
باز این مشکلات و خطاهای بسیار باشگاه مهندسان، روز به روز کاربراش بیشتر می‌شد و نیاز به سروری قویتر، در همین گیر و دار بودم که شخصی گفت، نت قطع شد! دوستم ( صاحب کافینت ) از من خواست که کمکش کنم و من هم مثل همیشه آدرس باشگاه رو وارد کردم، و همان ارور، و دوستم رو آگاه کردم که مشکل از نت نیست، از باشگاه هستش، لطفن برو کمی اطلاعات کسب کن بعد گیر بده !!
اون شخص ادعا کرد که همین آدرس رو وارد می‌کرد و با هم آشنا شدیم، آقای اخوان که هنوز از دوستای عزیز بنده هستش
جو قدرت پیرجو مرا فرا گرفته بود، چطور می‌تونم جای پیرجو رو بگیرم ؟ این همه پست، این هم امتیاز، کم کمک شروع کردم به پست دادن‌ها، امتیاز گرفتن‌ها و بعد تالار عمران رو تموم کردم، اطلاعات جدیدی نداشت، یه هفته گذشت و تمامی خاطرات ثبت شد، خانواده‌ام نیز به خوبی تعداد پست‌ها و امتیازات مرا می‌دانند، شیرین است بالا بردن امتیازات و پست‌ها ولی هنوز که هنوزه نتوانستم جای پیرجو رو بگیرم، عجب قدرتی دارد این پیرجو، شاید از طرف بیگانگان حمایت می‌شود، ولی به حق نمی‌توان اطلاعاتش رو زیر سوال برد
با بخش‌های دیگر باشگاه هم آشنا شدم، و استفاده می‌بردم، همه جا مدیر داشت، حتی همکار مدیر، ولی تالار عمران صاحب نداشت، از فرصت استفاده کردم،‌رزومه‌ای نوشتم بسیار بلند بالا، گویا قرار بود مرا در پایگاه بسیج به افغانستان ببرند، نیست سبیل بزرگی داشتم با کلی ریش، تمامی اطلاعاتم رو از بسیج نوشتم و در آخر نوشتم کاردانی عمران هستم، و این رزومه رو برای ادمین که قدرت بی چون و چرای باشگاست فرستادم، کمی هم سر این مرد را شیره مالیدم که لطفن بالای اسم من بنویسید مدیر موقت

من مدیر شدم و به خود بالیدم، شروع کردم به قدرت طلبی، تاپیک‌ها پاک کردم، بخش‌ها راه انداختم و بعد از شکست آنرا به سطل آشغال فرستادم، خسته شدم، نیاز به محرکی بود، اینجا خسته کننده شده بود و نیاز به اطلاعات بیشتر و من نیز نمی‌توانستم اطلاعاتم رو بگذارم، وقتی نداشتم، نیاز به همکار داشتم، همکارانی معرفی کردم
نیاز عزیزم در ابتدا مرا کمک کرد، هنوز جایش خالیست، بید هندی هم قبل از اینکه به مرغ‌ها بپیوندد، مرا یاری می‌نمود

اکنون حس می‌کنم قدرتم کم شده، خسته شدم، اخطار دادن‌هام دیگر مرا شاد نمی‌کنده، پست پاک کردن‌ها و انتقال آنها مرا نا امید کرده است، چه کسانی مرا نفرین کرده‌اند ؟ خدایا مرا یاری کن

می‌خواهم جبران کنم، میخواهم اخطار بگیرم، می‌خواهم پست‌ها بگذارم تا پاک شوند و همینطور پست‌ها بخوانم، اطلاعاتم رو به رخ دیگران بکشانم تا دیگران نیز از اون بهره جویند، نمی‌خواهم مدیر باشم، این قدرت مرا به راه چپ هدایت کرده است، می‌خواهم کاربر آزاد باشم
دلم برای کل کل با جاوید تنگ شده است، دلم می‌خواهد سبیلم را بزنم، حس می‌کنم مرا قدرت طلب کرده است

می‌خواهم متفاوت شوم، مرا از مدیریت عزل کنید جناب ادمین، می‌خواهم آزاد زندگی کنم

موفق باشید :gol:
 

sahar-mir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون روز رفتم پیش دوستم، هدف استفاده رایگان از کافی‌نتش بود، وگرنه دوست رو که میشه تلفنی هم حالش رو پرسید، بگذریم، زیاد مهم نیست، کم کمک داشتیم به امتحانات پایان ترم نزدیک می‌شدیم، ترم بهمن را می‌گویم،‌سال 87، نتیجه‌ی آزمون کاردانی به کارشناسی رو هم زده بودند و با افتخار به خود، دانشگاه آزاد قبول شدم! زیاد درگیر نبودم، وضعیت کارشناسیم معلوم بود، مونده بود فارغ‌التحصیلی در دوره کاردانی که اون هم مثله گذشته، شب قبل از امتحان رو خونده، بعد با نمره‌ای ما بین 8 تا 12 یا قبول می‌شدیم یا نه، تموم می‌شد دانشگاه، با استاد صحبت می‌کردیم یه نمره بهمون می‌داد، مهم نبود و به همین دلیل درس هم نمی‌خوندم!

همیشه عذاب وجدان داشتم، چرا بعد از این همه تحصیل هیچ اطلاعاتی ندارم، با دنیای نت آشنا شدم و گشت و گذار در سایت‌های علمی و در کنار اون هم بدنبال چت و شاید سایت‌های فیل تر شده، خوب از *****شکن استفاده می‌کردم، راحت است عبور از این معضل! گاهی هم به خود افتخار می‌دادم، بعد از خوندن یه مقاله ساده، می‌گفتم من که اینا رو بلدم، اطلاعاتم خیلی قویه، توی همین گشت و گذار بود که با باشگاه مهندسان آشنا شدم، زیاد اطلاع نداشتم، فروم به چه معنا بود خدا داند، با شخصی بسیار مهربون آشنا شدم، و اولین سوال و هم صحبت رو توی این باشگاه پیدا کردم، شخصی به اسم جاوید، خیلی کمکم کرد، از خوبی‌هاش بگم کم گفتم، اندک مقداری نیز اذیت می‌کند، شیطنت‌هاش هم زیباست!
باز این مشکلات و خطاهای بسیار باشگاه مهندسان، روز به روز کاربراش بیشتر می‌شد و نیاز به سروری قویتر، در همین گیر و دار بودم که شخصی گفت، نت قطع شد! دوستم ( صاحب کافینت ) از من خواست که کمکش کنم و من هم مثل همیشه آدرس باشگاه رو وارد کردم، و همان ارور، و دوستم رو آگاه کردم که مشکل از نت نیست، از باشگاه هستش، لطفن برو کمی اطلاعات کسب کن بعد گیر بده !!
اون شخص ادعا کرد که همین آدرس رو وارد می‌کرد و با هم آشنا شدیم، آقای اخوان که هنوز از دوستای عزیز بنده هستش
جو قدرت پیرجو مرا فرا گرفته بود، چطور می‌تونم جای پیرجو رو بگیرم ؟ این همه پست، این هم امتیاز، کم کمک شروع کردم به پست دادن‌ها، امتیاز گرفتن‌ها و بعد تالار عمران رو تموم کردم، اطلاعات جدیدی نداشت، یه هفته گذشت و تمامی خاطرات ثبت شد، خانواده‌ام نیز به خوبی تعداد پست‌ها و امتیازات مرا می‌دانند، شیرین است بالا بردن امتیازات و پست‌ها ولی هنوز که هنوزه نتوانستم جای پیرجو رو بگیرم، عجب قدرتی دارد این پیرجو، شاید از طرف بیگانگان حمایت می‌شود، ولی به حق نمی‌توان اطلاعاتش رو زیر سوال برد
با بخش‌های دیگر باشگاه هم آشنا شدم، و استفاده می‌بردم، همه جا مدیر داشت، حتی همکار مدیر، ولی تالار عمران صاحب نداشت، از فرصت استفاده کردم،‌رزومه‌ای نوشتم بسیار بلند بالا، گویا قرار بود مرا در پایگاه بسیج به افغانستان ببرند، نیست سبیل بزرگی داشتم با کلی ریش، تمامی اطلاعاتم رو از بسیج نوشتم و در آخر نوشتم کاردانی عمران هستم، و این رزومه رو برای ادمین که قدرت بی چون و چرای باشگاست فرستادم، کمی هم سر این مرد را شیره مالیدم که لطفن بالای اسم من بنویسید مدیر موقت

من مدیر شدم و به خود بالیدم، شروع کردم به قدرت طلبی، تاپیک‌ها پاک کردم، بخش‌ها راه انداختم و بعد از شکست آنرا به سطل آشغال فرستادم، خسته شدم، نیاز به محرکی بود، اینجا خسته کننده شده بود و نیاز به اطلاعات بیشتر و من نیز نمی‌توانستم اطلاعاتم رو بگذارم، وقتی نداشتم، نیاز به همکار داشتم، همکارانی معرفی کردم
نیاز عزیزم در ابتدا مرا کمک کرد، هنوز جایش خالیست، بید هندی هم قبل از اینکه به مرغ‌ها بپیوندد، مرا یاری می‌نمود

اکنون حس می‌کنم قدرتم کم شده، خسته شدم، اخطار دادن‌هام دیگر مرا شاد نمی‌کنده، پست پاک کردن‌ها و انتقال آنها مرا نا امید کرده است، چه کسانی مرا نفرین کرده‌اند ؟ خدایا مرا یاری کن

می‌خواهم جبران کنم، میخواهم اخطار بگیرم، می‌خواهم پست‌ها بگذارم تا پاک شوند و همینطور پست‌ها بخوانم، اطلاعاتم رو به رخ دیگران بکشانم تا دیگران نیز از اون بهره جویند، نمی‌خواهم مدیر باشم، این قدرت مرا به راه چپ هدایت کرده است، می‌خواهم کاربر آزاد باشم
دلم برای کل کل با جاوید تنگ شده است، دلم می‌خواهد سبیلم را بزنم، حس می‌کنم مرا قدرت طلب کرده است

می‌خواهم متفاوت شوم، مرا از مدیریت عزل کنید جناب ادمین، می‌خواهم آزاد زندگی کنم

موفق باشید :gol:


ترسیدم. فکر کردم میخوای خداحافظی کنی بری :surprised::gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز

losi

عضو جدید
جاوید :w00: :w00:

فکر کردم می خوای خداحافظی کنی :w12:


ولی خوب نوشتی ... :w15::w15::w15:
 

spow

اخراجی موقت
اوهوم اوهوم....
صدا به ته سالن هم میرسه؟؟؟!!
خب این جاوید ما شیطنتش حد وحصاری نداره وگرنه پسریست بسیار نیکو چون پسران یعقوب
واز انجا که نظر بنده به نظر ارچی بزرگوار بسیار نزدیک است ما هم نظر میدهیم که نوشتن جاوید از خود خداحافظی کننده بهتر وبدتر وخلاصه تر هست
بیچاره سپهر نشسته این هوا چیز نوشته جاوید تو چندسطر خلاصش کرده
اما بعد دیگر ماجرا برمیگرده به داستان تاپیک بای بای
قراره دیگه تاپیک با موضوع خداحافظی نداشته باشیم
ولی برای سپهر وجاوید یه اشانتیون حساب کنید وتا سه شنبه که رفیق یوزا میاد وتکلیف خیلیارو مشخص میکنه این تاپیک هم بمونه
راستی جاوید یه جاهایی تو داستانت تخیلی نوشته بودی کلی خندیدم
دمت گرم
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اوهوم اوهوم....
صدا به ته سالن هم میرسه؟؟؟!!
خب این جاوید ما شیطنتش حد وحصاری نداره وگرنه پسریست بسیار نیکو چون پسران یعقوب
واز انجا که نظر بنده به نظر ارچی بزرگوار بسیار نزدیک است ما هم نظر میدهیم که نوشتن جاوید از خود خداحافظی کننده بهتر وبدتر وخلاصه تر هست
بیچاره سپهر نشسته این هوا چیز نوشته جاوید تو چندسطر خلاصش کرده
اما بعد دیگر ماجرا برمیگرده به داستان تاپیک بای بای
قراره دیگه تاپیک با موضوع خداحافظی نداشته باشیم
ولی برای سپهر وجاوید یه اشانتیون حساب کنید وتا سه شنبه که رفیق یوزا میاد وتکلیف خیلیارو مشخص میکنه این تاپیک هم بمونه
راستی جاوید یه جاهایی تو داستانت تخیلی نوشته بودی کلی خندیدم
دمت گرم

دستت درد نکنه
من کجا خلاصه کردم :surprised:

حالا به مدت یه هفته بزار باشه، بعد بفرستش تالا عمران :w01:
این سپهرم ناراحت میشه :w43: برو سیبیلاش رو ببین
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسیدم. فکر کردم میخوای خداحافظی کنی بری :surprised::gol:

سلام سلام
نه والا فلناا کار دارم

من نمی‌تونم باشگاه رو تنها بزارم
اگه برم باشگاه تعطیل میشه
حامیانم نیز نیرن بعد ادمین بیچاره میشه :w01:


بابا خدایش کف کردم اشکم دراومد دستمال کاغذی تو تاپیک ندارین؟

ادمین پول نمیده :cry:

جاوید :w00: :w00:

فکر کردم می خوای خداحافظی کنی :w12:


ولی خوب نوشتی ... :w15::w15::w15:

:w05:
 

shahryar14

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیرو خداحافظی از مدیریت دوست عزیزم خسرو
سرگذشت مدیر تالار عمران
من خواستم کمی بهتر براش داستان بنویسم
این تاپیک رو زدم :D

خداییش کی بهتر نوشته ؟
عجب آدمی هستی شما
اولش که دیدم ترسیدم گفتم شاید می خوای بری
ولی بعد یه چیزی تو دلم گفت، سرکاریه
قضیه مربوط به آقا سپر می شه
زنده باشی:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

a30r

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگ نوشته بودي آدم دوست داشت ببينه آخرش چي ميشه!!!!!!
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15::w15:خيلي جالب بود.
كلي خنديدم.
ولي آقا مدير ما بهتر نوشته بود:w16:
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
جاوید من که نخوندم یعنی حالشو ندارم........ولی اگه حرف از رفتنه با من طرفه هر کس چنین توهمی میزنه ....دهه .....عین من باشید اگر خواستید نیایید نتوانید .......حداقلش کم بیایید
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه مگه ازار داری ........تازه دو ساعت رفتم یکی از بچه های رو که خداحافظی کرده بود(ثنا) رو راضی کردم بر گرده ......این خداحافظی کردن دیگه چه صیغه ایه
گفتم داری خداحافظی می کنی
 

fargol_2408

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشتون مياد تو اين دنيا كه دقيقه به دقيقش استرس و ناراحتيه،آدم رو ناراحت كنيد؟!:cry:اولش خيلي ناراحت شدم ولي خوشحالم كه شوخي بود!:smile:اميدوارم هميشه اين حرفتون شوخي باشه:gol:
 

tornado*

عضو جدید
کاربر ممتاز
جاوید فک کردم داری میری....:surprised:
بی مزه:razz:
همچین نوشتی خداحافظ آدم فک میکنه خودت داری میری اومدم بزنم تو سرت بگم واقعا داری میری؟؟که خدا بهت رحم کرد...
 

sahar-mir

عضو جدید
کاربر ممتاز
فک کنم نکته انحرافی این تاپیکم همین بود که همه فکر کنن میخواد خداحافظی کنه بره.
در صورتی که اینجوری نیست :surprised: :lol:
بزار منم یه تاپیک اینجوری بزنم ببینم کیا دوسم دارن :child:
 

elham_kocholo

عضو جدید
اون روز رفتم پیش دوستم، هدف استفاده رایگان از کافی‌نتش بود، وگرنه دوست رو که میشه تلفنی هم حالش رو پرسید، بگذریم، زیاد مهم نیست، کم کمک داشتیم به امتحانات پایان ترم نزدیک می‌شدیم، ترم بهمن را می‌گویم،‌سال 87، نتیجه‌ی آزمون کاردانی به کارشناسی رو هم زده بودند و با افتخار به خود، دانشگاه آزاد قبول شدم! زیاد درگیر نبودم، وضعیت کارشناسیم معلوم بود، مونده بود فارغ‌التحصیلی در دوره کاردانی که اون هم مثله گذشته، شب قبل از امتحان رو خونده، بعد با نمره‌ای ما بین 8 تا 12 یا قبول می‌شدیم یا نه، تموم می‌شد دانشگاه، با استاد صحبت می‌کردیم یه نمره بهمون می‌داد، مهم نبود و به همین دلیل درس هم نمی‌خوندم!

همیشه عذاب وجدان داشتم، چرا بعد از این همه تحصیل هیچ اطلاعاتی ندارم، با دنیای نت آشنا شدم و گشت و گذار در سایت‌های علمی و در کنار اون هم بدنبال چت و شاید سایت‌های فیل تر شده، خوب از *****شکن استفاده می‌کردم، راحت است عبور از این معضل! گاهی هم به خود افتخار می‌دادم، بعد از خوندن یه مقاله ساده، می‌گفتم من که اینا رو بلدم، اطلاعاتم خیلی قویه، توی همین گشت و گذار بود که با باشگاه مهندسان آشنا شدم، زیاد اطلاع نداشتم، فروم به چه معنا بود خدا داند، با شخصی بسیار مهربون آشنا شدم، و اولین سوال و هم صحبت رو توی این باشگاه پیدا کردم، شخصی به اسم جاوید، خیلی کمکم کرد، از خوبی‌هاش بگم کم گفتم، اندک مقداری نیز اذیت می‌کند، شیطنت‌هاش هم زیباست!
باز این مشکلات و خطاهای بسیار باشگاه مهندسان، روز به روز کاربراش بیشتر می‌شد و نیاز به سروری قویتر، در همین گیر و دار بودم که شخصی گفت، نت قطع شد! دوستم ( صاحب کافینت ) از من خواست که کمکش کنم و من هم مثل همیشه آدرس باشگاه رو وارد کردم، و همان ارور، و دوستم رو آگاه کردم که مشکل از نت نیست، از باشگاه هستش، لطفن برو کمی اطلاعات کسب کن بعد گیر بده !!
اون شخص ادعا کرد که همین آدرس رو وارد می‌کرد و با هم آشنا شدیم، آقای اخوان که هنوز از دوستای عزیز بنده هستش
جو قدرت پیرجو مرا فرا گرفته بود، چطور می‌تونم جای پیرجو رو بگیرم ؟ این همه پست، این هم امتیاز، کم کمک شروع کردم به پست دادن‌ها، امتیاز گرفتن‌ها و بعد تالار عمران رو تموم کردم، اطلاعات جدیدی نداشت، یه هفته گذشت و تمامی خاطرات ثبت شد، خانواده‌ام نیز به خوبی تعداد پست‌ها و امتیازات مرا می‌دانند، شیرین است بالا بردن امتیازات و پست‌ها ولی هنوز که هنوزه نتوانستم جای پیرجو رو بگیرم، عجب قدرتی دارد این پیرجو، شاید از طرف بیگانگان حمایت می‌شود، ولی به حق نمی‌توان اطلاعاتش رو زیر سوال برد
با بخش‌های دیگر باشگاه هم آشنا شدم، و استفاده می‌بردم، همه جا مدیر داشت، حتی همکار مدیر، ولی تالار عمران صاحب نداشت، از فرصت استفاده کردم،‌رزومه‌ای نوشتم بسیار بلند بالا، گویا قرار بود مرا در پایگاه بسیج به افغانستان ببرند، نیست سبیل بزرگی داشتم با کلی ریش، تمامی اطلاعاتم رو از بسیج نوشتم و در آخر نوشتم کاردانی عمران هستم، و این رزومه رو برای ادمین که قدرت بی چون و چرای باشگاست فرستادم، کمی هم سر این مرد را شیره مالیدم که لطفن بالای اسم من بنویسید مدیر موقت

من مدیر شدم و به خود بالیدم، شروع کردم به قدرت طلبی، تاپیک‌ها پاک کردم، بخش‌ها راه انداختم و بعد از شکست آنرا به سطل آشغال فرستادم، خسته شدم، نیاز به محرکی بود، اینجا خسته کننده شده بود و نیاز به اطلاعات بیشتر و من نیز نمی‌توانستم اطلاعاتم رو بگذارم، وقتی نداشتم، نیاز به همکار داشتم، همکارانی معرفی کردم
نیاز عزیزم در ابتدا مرا کمک کرد، هنوز جایش خالیست، بید هندی هم قبل از اینکه به مرغ‌ها بپیوندد، مرا یاری می‌نمود

اکنون حس می‌کنم قدرتم کم شده، خسته شدم، اخطار دادن‌هام دیگر مرا شاد نمی‌کنده، پست پاک کردن‌ها و انتقال آنها مرا نا امید کرده است، چه کسانی مرا نفرین کرده‌اند ؟ خدایا مرا یاری کن

می‌خواهم جبران کنم، میخواهم اخطار بگیرم، می‌خواهم پست‌ها بگذارم تا پاک شوند و همینطور پست‌ها بخوانم، اطلاعاتم رو به رخ دیگران بکشانم تا دیگران نیز از اون بهره جویند، نمی‌خواهم مدیر باشم، این قدرت مرا به راه چپ هدایت کرده است، می‌خواهم کاربر آزاد باشم
دلم برای کل کل با جاوید تنگ شده است، دلم می‌خواهد سبیلم را بزنم، حس می‌کنم مرا قدرت طلب کرده است

می‌خواهم متفاوت شوم، مرا از مدیریت عزل کنید جناب ادمین، می‌خواهم آزاد زندگی کنم

موفق باشید :gol:

جاويد مگه خسته نشدي؟
خوب كاري نداري تو جاي من باش منم جاي تو:D
اصلا تو چرا نميري؟؟؟؟؟؟؟؟:D
 

m0nire

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودت بگو دوست داری چه جوری بمیری؟!:wallbash:
اعصابم داغون شد:wallbash:اهههههههههه
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
یعنی نمیخوای بری؟
حیف شد. میرفتیم خبری نبودا:cool:
 

Similar threads

بالا