رضا شاه فروغي را برکنار کرد، و شش سال بعد وي با دست فروغي برکنار شد!

مهرانه م

عضو جدید
رضا شاه دهم آذرماه 1314 به گونه اي غير منتظره ، محمدعلي فروغي را متهم به مساعدت وحمايت از بستگان كرد كه شهرت سوء استفاده از مقام و منزلت او را داشتند واز نخست وزيري بركنار ساخت و يكي از آن افراد هم كه متهم به چنين سوءاستفاده اي شده بود چند روز بعد اعدام شد. پس از بركناري فروغي، رضا شاهتلاش براي دور ساختن تدريجي ايران از نفوذ انگلستان را آغاز كرد.
تاريخ وطن از آغاز دوران قاجارها سوژه هاي بسيار براي تحقيق دارد كه رويآنها آن طور كه بايد كار نشده است. باز شدن هركدام از اين پرونده ها پراست از حقايق تلخ و آگاهي از آنها چشم و گوش را باز و مانع از تكرار خواهدشد و يكي از اين سوژه ها دنبال كردن كارهاي فروغي است كه مردي سياسي ـفرهنگي بود.
فروغي كه در كابينه مهدي قلي هدايت (مخبرالسلطنه) وزير امور خارجه بود درسال 1312 پس از كناره گيري هدايت، نخست وزير ايران شده بود. در زمان نخستوزيري هدايت بود كه قانون تمديد قرارداد نفت با انگلستان تصويب شده بود .کناره گيري هدايت به خواست رضا شاه و سه ماه پس از تصويب تمديد قراردادنفت صورت گرفته بود . تمديد قرارداد نفت موسوم به قانون سال 1933 ازقوانين ننگين و خيانت آلود ايران بشمار مي رود زيرا که به موجب آن ، مدت ومنطقه مشمول قرارداد افزايش يافته بود.
فروغي پيش از نخست وزير شدن، مشاغل متعدد را پشت سر گذاشته بود و ازجمله در 1309 وزير اقتصاد شده بود.
وي پس از بركناري از نخست وزيري در 1314 به مدت شش سال مورد بي مهري رضا شاه قرار داشت و به او نزديك نمي شد.
دو روز پس از آغاز تجاوز نظامي انگلستان و روسيه به ايران در شهريور 1320همين فروغي را که طرف بي مهري و خشم رضا شاه بود آوردند و نخست وزير کردندکه ترتيب تسليم ايران و کنار رفتن رضا شاه و به شاهي رسيدن محمدرضا راداد!. بازي هايي كه به نخست وزير شدن مجدد فروغي انجاميد از اين قرار بود:چهارم شهريور 1320 و پس از شكست مذاكرات ايران با نمايندگان انگلستان وشوروي بر سر توقف تعرض نظامي، علي منصور از سمت نخست وزيري كناره گيري ورضا شاه مجيد آهي را مامور تشكيل كابينه كرد كه او هم نپذيرفت و در عوضمحمد علي فروغي را( ! ) برغم بي توجهي رضا شاه نسبت به او، براي احراز اينپست پيشنهاد كرد كه شاه وقت از ناچاري پذيرفت!.
5 شهريور 1320 فروغي كابينه خود را تشكيل داد كه در آن سرلشكر احمد نخجوانكفيل وزارت جنگ و علي سهيلي وزير امور خارجه بودند. فروغي در همان نخستينجلسه کابينه اشاره کرده بود که نظر بر ترک مخاصمه دارد. با اين بيان، درسومين روز تهاجم و ادامه بمباران شهرهاي كشور هنوز معلوم نبود که بايد جنگکرد و يا تسليم شد و اين ابهام در تضعيف روحيه نظاميان موثر بود.
در اين ميان، در حالي فروغي و وزير امور خارجه اش با نمايندگان انگلستان وشوروي مذاكره مي كردند نخجوان و يكي ـ دو مقام نظامي ديگر بخشنامه مرخصكردن سربازان را از پادگانها صادر كردند و وطن بدون دفاع رها شد!.
فروغي پس از چند تماس با نمايندگان انگلستان و شوروي كه نيروهايشان بدونبرخورد با مقاومت جدي ( به سبب مرخص شدن سربازان ايران ) به تهران نزديكمي شدند در 18 شهريور مجلس شوراي ملي را به تشكيل يك جلسه فوق العاده دعوتكرد و در اين جلسه روشن شد كه دولت انگلستان خواهان بركناري رضا شاه وتبعيد او از كشور است. چون فروغي به اين دو دولت وعده هايي داده بود؛ درپايان جلسه تقاضاي راي اعتماد كرد كه مورد تاييد قرار گرفت. هفت روز بعدفروغي به اتفاق علي سهيلي وزير امورخارجه اش به ديدار سفيران انگلستان وشوروي شتافت و به آنان اطلاع داد كه رضا شاه همچنان كه آن دو دولت خواستهبودند كناره گيري كرده و رهسپار اصفهان شده است و در همين ملاقات موافقتدو دولت مهاجم با شاه شدن محمدرضا به فروغي اعلام شده بود . فروغي سي امشهريور سرلشكر احمد نخجوان را كه قبلا قرار بود به اتهام خيانت به وطناعدام شود به عنوان وزير جنگ كابينه ترميم شده خود انتخاب كرد كه پاداشيبه خيانت عنوان شده است. فروغي به رغم بدگويي مردم، درنيمه آذر ماه 1320سرلشكر احمدنخجوان را به عنوان وزير جنگ كابينه خود ابقاء كرد كه تعجبهمگان را برانگيخت.
فروغي اواخر سال 1320 هنگام دفاع از لايحه خود مبني بر امضاي پيمان اتحادبا انگلستان و شوروي ( دو دولتي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند) درمجلس شوراي ملي ، توسط يك تماشاگر كتك خورد . با وجود اين ، لايحه وي درجلسه بعدي مجلس به تصويب رسيد و ايران رسما به صف كشورهاي در حال جنگ باآلمان پيوست.
فروغي 15 ماه پس از تسليم ايران به متفقين، در 67 سالگي در پنجم آذر 1321 درگذشت.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]محمد علی فروغی (ذکاالملک) کیست؟[/h]
بررسی کارنامه محمد علی فروغی
نویسنده : باقر عاقلی
برگرفته از سایت روزنامه اعتماد ملی www.etemaad.com
محمدعلي فروغي معروف به ذکاءالملک فرزند مرحوممحمدحسين خان ذکاءالملک اول متولد 1294 هـ ق در تهران است. پدرش ازدانشمندان و محققان و شعراي عصر ناصري و مظفري است که در وزارت انطباعاتاعتمادالسلطنه رياست قسمت ترجمه و تاليف با او بود. علاوه بر آن برمترجمان همايوني رياست داشت غالب کتبي که اعتماد السلطنه به نام خود چاپکرده است قسمت اعظم آن نتيجه تحقيق و نگارش فروغي است.

محمدعليفروغي تحصيلات خود را نزد پدرش آغاز کرد. پس از آموزش زبان پارسي بهآموختن مقدمات عربي و قرآن و شرعيات پرداخت. پس از آن ادبيات زبان هايفارسي و عربي را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت وابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگليسي را به خوبي فراگرفت و وارددارالفنون ناصري شد و مدتي هم به علم طب روي آورد. سالي چند در اين علمغوطه ور بود تا اينکه طبابت را مطابق ذوق خود بيافت و به فلسفه و عرفانروي آورد و تحصيلات خود را در اين رشته در مدارس معروف آن زمان تهران نزداساتيد بزرگي چون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا طاهر تنکابني به حد کمالرسانيد و چون مسلط به زبان هاي خارجي بود از نوشته فلاسفه مغرب زمين بهرهمند شد.

پدرش در سال 1314 هـ ق به انتشار مجله تربيت همت گماشت.محمدعلي در کار اين نشريه دخالتي تام داشت. گذشته از سردبيري آن ترجمههايي از او منتشر مي شد. در اين نشريه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسيارآمده است و قريب ده سال منظماً انتشار پيدا کرد.

در سال 1317 هـ قکه ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله به تشويق دو فرزند خود موتمن الملک ومشيرالملک (بعدها مشيرالدوله) مدرسه عالي علوم سياسي را بنياد نهاد،محمدحسين فروغي به استادي آنجا برگزيده شد و فرزندش نيز به ترجمه تاريخبراي دانشجويان پرداخت و پس از چندي معلم تاريخ در مدرسه سياسي شد. پس ازمدتي محمدحسين ذکاءالملک به رياست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونتانتخاب کرد. اين وضع تا اوايل مشروطيت ادامه داشت.

در اين سالذکاءالملک درگذشت و لقب و شغلش را از طرف محمدعلي شاه به فرزند ارشد اوواگذار کردند و محمدعلي ذکاءالملک به رياست مدرسه عالي علوم سياسي منصوبشد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشکيل مجلس اول که در حقيقت مجلس موسسانبود فروغي براي رياست دبيرخانه دعوت شد و کار اداري مجلس را انجام مي داد.سازمان اداري و تاسيس دبيرخانه و کتابخانه از کارهاي اوليه او است. درانتخابات دور دوم مجلس شوراي ملي که پس از استبداد صغير انجام گرفتمحمدعلي ذکاءالملک به نمايندگي مردم تهران و پس از چندي به رياست مجلسانتخاب شد و چند ماهي در آن سمت بود تا جاي خود را به موتمن الملک پيرنياداد و او به نيابت رياست انتخاب شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ذکاءالملک فروغي در سال 1290 هـ ش در کابينه صمصام السلطنه بختياري ابتدا وزير ماليه و بعد وزير عدليه شد.

درکابينه بعدي که به رياست مشيرالدوله تشکيل شد همچنان وزير عدليه شد و پساز چندي به رياست ديوان عالي کشور انتخاب شد. ذکاءالملک در دوره سوم مجلسبه وکالت انتخاب شد ولي وکالت را نپذيرفت و به رياست ديوان عالي کشورادامه داد.

پس از پايان جنگ بين الملل اول به اتفاق مشاورالممالکانصاري به کنفرانس صلح رفتند ولي موفق به حضور در کنفرانس نشدند و آنها رامودبانه جواب کردند. در 1301 ذکاءالملک در کابينه مستوفي الممالک وزيرامور خارجه شد و در جدال مدرس و مستوفي الممالک نقشي اساسي داشت و غالباًپاسخ مجلسيان را او مي داد.

در کابينه بعدي که به رياست مشيرالدولهتشکيل شد وزير ماليه بود. سردار سپه جانشين مشيرالدوله در کابينه خودذکاءالملک فروغي را وزير ماليه معرفي کرد. در سال 1302 تا 9 آبان 1304ذکاءالملک در چهار کابينه رضاخان سردار سپه دو بار وزير خارجه و دو باروزير ماليه شد تا سرانجام در روز نهم آبان 1304 مجلس شوراي ملي با وجودمخالفت سرسختانه دکتر محمد مصدق و سيدحسن مدرس و مخالفت صدري، حسين علاء وسيدحسن تقي زاده و حاج ميرزا يحيي دولت آبادي طرح خلع قاجاريه را به شرحزير تصويب کرد؛« مجلس شوراي ملي به نام سعادت ملت ايران انقراض قاجاريه رااعلام نموده حکومت موقتي را در حدود قانون اساسي و قوانين موضوعه مملکتيبه شخص آقاي رضاخان پهلوي واگذار مي نمايد. تعيين حکومت قطعي موکول به نظرمجلس موسسان است که براي تغيير مواد 36 ، 37 ، 38 و 40 قانون اساسي تشکيلمي شود.»

بعدازظهر روز نهم آبان هيات رئيسه مجلس ماده واحده مصوبه را به رضاخان تسليم کردند.

فروغي کفيل رياست وزرا

بنابه پيشنهاد رضاخان پهلوي ذکاءالملک فروغي به کفالت و سرپرستي دولت انتخابشد و مقدمات مجلس موسسان را فراهم کرد. آن مجلس در آذرماه 1304 امور سلطنتدائمي را به رضاخان پهلوي سپرد.

فروغي نخست وزير

پس از رايمجلس موسسان به سلطنت دائمي رضاخان پهلوي مجلس شوراي ملي راي به نخستوزيري فروغي داد و فروغي قريب شش ماه نخست وزير بود. تاجگذاري رضاشاه،انتخابات دوره ششم، قانون نظام اجباري، الغاي القاب و قانون ثبت اسناد دردوران نخست وزيري فروغي به تصويب رسيد. فروغي در مقابل دخالت هاي تيمورتاشوزير دربار تاب مقاومت نياورد و استعفا داد و رضاشاه او را به وزارت جنگمعرفي کرد و جانشين وي مستوفي الممالک بود که يک سال دوام آورد. فروغي پساز معرفي به وزارت جنگ با کسب اجازه از شاه به اتفاق دو تن از فرزندان خودبه اروپا رفت و پس از مدت کوتاهي به سمت سفير کبير ايران در ترکيه تعيينشد. اين مدت ماموريت وي قريب به دو سال به طول انجاميد. در اين مدت بينفروغي و کمال آتاتورک نزديکي و دوستي عميقي ايجاد شد و اين دو همه روزه باهم ملاقات داشتند و آتاتورک از اطلاعات فروغي استفاده مي کرد. در سال 1308فروغي با سمت رياست هيات نمايندگي ايران در جامعه ملل به ژنو رفت و بهرياست جامعه ملل تعيين شد. فروغي در 1309 به تهران بازگشت و در کابينه حاجمخبرالسلطنه هدايت به وزارت جديد التاسيس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماهوزارت امور خارجه نيز ضميمه کار او شد.

در شهريور 1312 مهدي قليهدايت (مخبر السلطنه) پس از شش سال و نيم صدارت از کار برکنار شد و فروغيبراي بار دوم به نخست وزيري رسيد و چهار روز بعد از انتصاب وزيران کابينهرا به شرح زير معرفي کرد؛ سردار اسعد بختياري وزير جنگ، علي اکبر داوروزير ماليه، علي منصور وزير طرق و شوارع، محسن صدر (صدرالاشراف) وزيرعدليه، محمدعلي دولتشاهي وزير پست و تلگراف، محمود جم وزير داخله، باقرکاظمي وزير امور خارجه، علي اصغر حکمت کفيل وزارت معارف، علي اکبر بهمنرئيس اداره کل تجارت و مصطفي قلي بيات رئيس اداره کل فلاحت و صناعت.

درنخستين روزهاي حکومت فروغي خبري در جرايد درباره مرگ عبدالحسين تيمورتاشدر زندان انتشار يافت. تيمورتاش عقل منفصل رضاشاه و گراننده کابينهمخبرالسلطنه و بازيگر نفت و نظام دهنده حکومت رضاشاه و مرد شماره دو ايراندر دي ماه 1311 از وزارت دربار معاف شد. يک ماه بعد عدليه او را بازداشتکرد. محمد سروري دادستان ديوان جزاي عمال دولت عليه او ادعانامه صادر کردو به جرم ارتشا و اخذ رشوه در دو نوبت محاکمه و به پنج سال حبس مجرد وتاديه هزار ريال رشوه و محروميت از خدمات اجتماعي محکوم و به زندان قصرمنتقل شد و در نهايت ذلت و خواري به سر برد تا سرانجام در اوايل حکومتفروغي نظميه او را از بين برد و براي اطلاع عموم خبري کوتاه در جرايددرباره مرگ طبيعي او انتشار يافت. چند روز قبل از مرگ تيمورتاش کارا خانقائم مقام کميسارياي دولت اتحاد جماهير شوروي با تشريفات رسمي وارد ايرانشد و از وي استقبال شاياني به عمل آمد. چند روز در تهران باقي ماند.

باشاه و نخست وزير و وزير امور خارجه ديدار داشت و به بازديد زندان رفت. درهمان ايام شايع بود که وي براي شفاعت از تيمورتاش به ايران آمده بود و قصدداشت به هنگام بازديد از زندان با وي مذاکره کرده و از شاه عفو او راخواستار شود ولي روزي که او به زندان رفت چند روز از مرگ تيمورتاش مي گذشت.

دومينقتل در کابينه فروغي دستگيري و زنداني شدن سردار اسعد بختياري وزير جنگکابينه بود که به طور ناگهاني دستگير و پس از تحمل پنج ماه زنداني به وضعفجيعي کشته شد. همراه با قتل او عده زيادي از بختياري ها نيز محاکمه واعدام شدند.

در دوران فروغي راه چالوس افتتاح شد طول اين راه 168کيلومتر، ارتفاع آن 1400 و عرض آن 8 متر بود. ساختن اين راه سه سال به طولانجاميد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سفر رضاشاه به ترکيه

محمدعلي فروغي مدتي سفير ايران در ترکيه بود.در آن مدت بين او و کمال آتاتورک رئيس جمهور و عصمت اينونو نخست وزير وساير مقامات ترک روابط بسيار حسنه يي ايجاد شده بود به طوري که در تماممدت او مورد مشورت قرار مي گرفت. فروغي از اين نزديکي حسن استفاده کرده وموجبات سفر رضاشاه را به آن کشور فراهم ساخت. غرض و نيت فروغي از اين سفراين بود که شاه از نزديک با مظاهر تمدن اروپا که به وضع شاياني در ترکيهرواج پيدا کرده بود آشنا شود و بعد به عنوان سوغات قسمتي از آن تمدن را درايران پياده کند. رضاشاه روز دوازدهم خرداد 1313 عازم ترکيه شد و مدت چهلروز در ترکيه باقي ماند و پس از بازگشت به ايران تصميم گرفت ايران را ازلحاظ ظاهري به پاي ترکيه برساند. تغيير کلاه، کشف حجاب، تاسيس دانشگاه.تمام آنها سوغات ترکيه بود. فروغي با مهارت خاص موفق به انجام خواسته هايخود شد بدون اينکه شخصاً قدمي برداشته باشد. رضاشاه پس از بازگشت از سفراروپا قدم هايي برداشت که تماماً ناشي از بازديد ترکيه بود؛ جشن هزارهفردوسي، تاسيس دانشگاه تهران، تاسيس فرهنگستان زبان، پيمان سعدآباد، کشفحجاب و کلاه شاپو.

واقعه مسجد گوهرشاد و برکناري محمدعلي فروغي

ازوقايع قابل تعمق و بررسي دوران حکومت فروغي قيام مسجد گوهرشاد است.استعمال اجباري کلاه شاپو در مشهد به آساني مورد اجرا قرار نگرفت و دربارهاجراي آن بين دو قدرت در خراسان اختلاف نظر ايجاد شد. فتح الله پاکرواناستاندار خراسان عقيده داشت که در مقابل مقاومت مردم بايد اعمال قدرت کردو به زور سرنيزه مردم را وادار ساخت که از کلاه فرنگي استفاده کنند. قدرتديگر خراسان محمدولي اسدي نايب التوليه که تا حدي جنبه مردمي داشت و باروحانيون در رفت و آمد بود معتقد بود مشهد شهر مذهبي است و مردم از طبقهروحاني تبعيت مي کنند لذا براي احتراز از هرگونه حادثه يي بايد استعمالکلاه شاپو در خراسان اجباري نباشد. هرکس ميل به استعمال آن داشت استفادهکند ولي با جبر و زور نمي توان آن را اجباري کرد و اگر جبر در کار باشدمردم عليه حکومت قيام خواهند کرد و خونريزي خواهد شد.

رضاشاه هر دونظر را مورد توجه قرار داد و سرانجام عقيده آن دو قدرت را خواستار شد.پاکروان صريحاً به شاه نوشت چاکر قادر به انجام نظر خود هستم در صورتي کهاز طرف نايب التوليه تحريک نشود و نايب التوليه نوشت هنوز به اظهارنظر خودمعتقد بوده و اجراي آن را خطرناک مي دانم. به دستور استاندار خراسانشهرباني براي استعمال کلاه در مقام اعمال قدرت برآمد و به دريدن کلاه سابقو توقيف اشخاص بي کلاه پرداخت. در نتيجه اقدام نظميه شب نوزدهم تيرماهمردم در مسجد گوهرشاد گرد آمدند و شيخ بهلول واعظ در آن جلسه سخن گفت ومردم را به مقاومت در مقابل دولت واداشت. موعظه شيخ بهلول دو سه روزيادامه يافت و در منبر سخنان تند ايراد کرد و شنوندگان را کاملاً تحت تاثيرقرار داد. پليس مشهد حکم به تفرقه مردم داد ولي مردم متفرق نشدند. ناگزيربه قوه مجريه متوسل شدند. استاندار از سرتيپ ايرج مطبوعي فرمانده لشکرتفرقه مردم را خواستار شد. وي نيز هنگ پياده لشکر را مامور سرکوبي مردمکرد. اين هنگ به فرماندهي سرهنگ قادري اطراف صحن و حرم حضرت رضا (ع) ومسجد گوهرشاد را محاصره کرده، شروع به تيراندازي کردند و در نتيجه عدهزيادي از زوار و مردم به قتل رسيدند. به برآوردي تعداد تلفات اين فاجعه ازدو هزار نفر تجاوز کرد. حکومت جنازه مقتولان را بدون رعايت موازين شرعيدفن کرد و تمام شهر مشهد از اين واقعه عزادار شدند.

به دنبال اينفاجعه از طرف رضاشاه دستور رسيدگي صادر شد زيرا پاکروان معتقد بود که اسديدر تحريک مردم براي مقاومت در مقابل دستور دولت موثر بوده است و اين قيامبه تشويق انجام يافته است. براي رسيدگي به اين قيام سرهنگ رفيع نوايي رئيسشهرباني آذربايجان که سابقاً قريب ده سال رئيس شهرباني خراسان بود ماموريتگرفت و سرهنگ بيات رئيس شهرباني مشهد برکنار شد. نوايي مامور رسيدگي بهقضيه شد. او با اسدي در گذشته خرده حساب داشت. اسدي به علت تقرب و نزديکيبه شاه به ماموران دولتي در مشهد اعتنا نمي کرد و نوايي نيز از اين قاعدهاو مستثني نبود. نوايي پس از يکي دو ماه براي دولت گزارشي فرستاد و صريحاًاظهارنظر کرد که فاجعه گوهرشاد در نتيجه تحريکات اسدي بوده است. هياتي ازتهران به رياست سرهنگ آقاخان خلعتبري و عضويت سرهنگ عبدالجواد قريب و چندافسر ديگر وارد مشهد شد و براساس پرونده متشکله دستور توقيف اسدي را صادرکردند و اقاريري به عنف از او گرفته و دادگاه صحرايي به رياست خلعتبري ودادستاني سرهنگ قريب تشکيل يافت و دادگاه اسدي را محاکمه و به اعدام محکومکرد.

فروغي رئيس دولت و بهترين رئيس الوزراي رضاشاه با اسدي قرابتداشت. دو تن از دختران فروغي عروس اسدي بودند. طبعاً فروغي در مقام شفاعتبرآمد ولي شاه به اندازه يي عصباني و مشوش بود که نه تنها شفاعت او رانپذيرفت بلکه به وضع موهن و زننده يي او را از کار برکنار ساخت و اسدي راهم اعدام کرد. پس از اعدام محمدولي اسدي از علي اکبر اسدي نماينده مجلسسلب مصونيت شد. او را هم به زندان بردند و ديگر فرزندان اسدي هم گرفتارشدند و به اين ترتيب دوره دوم نخست وزيري محمدعلي فروغي پايان يافت. فروغيمغضوب شد، در خانه خود نشست و در را به روي همه بست. شش سال تمام خانهنشين بود اما اين خانه نشيني دوران پربار علمي و ادبي و فلسفي ذکاءالملکفروغي است.

در اين دوره از رئيس الوزرايي فروغي پيمان عدم تعرض بينايران و ترکيه و عراق امضا شد و بعد افغانستان نيز به آن پيوست. داور وزيرماليه فروغي براي تحصيل درآمد بيشتر وضع اقتصادي را دگرگون ساخت و شرکتهاي زيادي تشکيل داد. انحصارات زيادي به وجود آورد و با دولت شورويقرارداد پاياپاي تجاري بست. عناوين بک، خان و ميرزا و غيره حذف شد وسرمايه بانک ملي ايران سي برابر شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نخست وزيري سوم ذکاءالملک فروغي

سپيدهدم روز سوم شهريور 1320 قواي شوروي از شمال و مشرق و قواي انگلستان ازجنوب کشور ايران را مورد حمله زميني، هوايي و دريايي قرار دادند. در همانلحظات اول سفيرکبير شوروي و وزيرمختار انگليس در منزل علي منصور نخست وزيرحضور يافته، طي يادداشتي حمله قواي خود را به کشور ما اعلام کردند.بلافاصله علي منصور نخست وزير به اتفاق جواد عامري کفيل وزارت امور خارجهدر کاخ سعدآباد حضور يافته، رضاشاه را از حمله دو کشور شوروي و انگليس بهخاک ايران مطلع ساختند و بلافاصله جلسه هيات وزيران در کاخ سعدآباد باحضور رضاشاه تشکيل شد و موضوع حمله به ايران و نقض بي طرفي مورد بحث ومذاکره قرار گرفت و راه حل هايي براي جلوگيري از بحران آغاز شد. در همانروز اول حمله به ايران شهرهاي بي دفاع شمال و جنوب توسط هواپيماي دشمنبمباران شد. در اثر حمله شديد قواي انگليس به خليج فارس ظرف چند ساعتنيروي دريايي ايران مضمحل شد. در اين حمله دريادار بايندر فرمانده نيرويدريايي و ناخدا نقدي رئيس ستاد نيروي هوايي و عده زيادي از افسران به درجهشهادت رسيدند و غالب کشتي هاي ايران طعمه حريق يا غرق شدند. ستاد جنگاعلاميه يي صادر کرد و متذکر شد شهرهاي تبريز، اردبيل، رضاييه، خوي، اهر،مياندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کياده، ميانه، اهواز و بندر پهلويمورد حمله هوايي واقع شده و تلفات وارده به مردم غيرنظامي زياد و نسبت بهنظاميان کم است. روز چهارم شهريور بمباران شهرهاي بي دفاع و سربازخانه هاادامه پيدا کرد و شهرهاي قزوين، رشت و تبريز مورد حمله هوايي قرار گرفت.در اثر حمله و بمباران قواي انگليس و روسيه به ايران لشکرهاي تبريز،رضاييه، رشت، مشهد، اردبيل و گرگان متلاشي شدند. مردم تهران و غالب شهرهاکه مورد حمله هوايي قرار گرفته بودند شهرها را تخليه و به اطراف پناهبردند.

روز پنجم شهريور جلسه فوق العاده هيات دولت در حضور رضاشاهتشکيل شد. در اين جلسه علي منصور گزارشي از اقدامات دو روزه خود داد وتقاضاي استعفا کرد. در همان جلسه رضاشاه مجيد آهي وزير دادگستري را براينخست وزيري پيشنهاد کرد ولي آهي از اين ماموريت عذرخواهي کرد و پيشنهادداد شخص ديگري انتخاب شود و سرانجام ذکاءالملک فروغي را براي نخست وزيريپيشنهاد کرد. رضاشاه فروغي را به علت کهولت قبول نکرد و نظر به وثوقالدوله داشت ولي به هر کيفيت که بود فروغي مورد قبول شاه واقع شد ونصرالله انتظام رئيس تشريفات دربار مامور آوردن فروغي شد و به منزل اورفته او را با خود به سعدآباد برد. به محض ورود فروغي شاه اظهار کرد فروغيزياد پير هم نيست و در همان لحظات حکم نخست وزيري او صادر شد و اظهار کرددر کادر وزيران تغييري نخواهم داد، ولي رضاشاه گفت سهيلي به وزارت خارجهبرود و جواد عامري وزير کشور باشد. رضاشاه در اين جلسه استعفاي خود رامطرح کرد ولي وزيران با استعفاي او مخالفت کردند. روز ششم شهريور فروغي باسفيران انگليس و روسيه ملاقات و پيرامون ترک مخاصمه گفت وگو کرد.

روزششم شهريورماه فروغي با وزيران خود در مجلس شوراي ملي حضور يافته برنامهخود را در نطق کوتاهي اعلام و وزيران کابينه را معرفي کرد و به اتفاق آراراي اعتماد داد. روز هشتم شهريور در تهران حکومت نظامي اعلام شد و سپهبداميراحمدي حاکم نظامي شد. روز هشتم شهريور شوراي عالي نظام دستور مرخصيسربازان وظيفه را تصويب کرد و به مرحله اجرا درآورد و در عوض تصميم بهاستخدام سي هزار سرباز پيماني با ماهي 35 تومان حقوق گرفت.

رضاشاهروز نهم شهريور کليه امراي امضاکننده طرح مرخصي سربازان وظيفه را به کاخسعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خيانت داد و سرلشکر نخجوان و سرتيبرياحي را مسبب چنين طرحي تشخيص داد و آن دو نفر را به شدت مجروح کرد و پساز خلع درجه آنها را زنداني کرد و دستور داد نامبردگان بابت اين خيانت دردادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. سرلشگر محمد نخجوان به وزارت جنگ منصوب شد.روز 25 شهريور رضاشاه از سلطنت استعفا و محمدرضا را به جانشيني خود انتخابو از تهران به سوي اصفهان حرکت کرد و سرانجام در بندرعباس از ايران خارجشد.

ذکاءالملک فروغي در اسفندماه 1320 از نخست وزيري استعفا داد وپس از مدتي استراحت به وزارت دربار منصوب شد و سرانجام روز پنجم آذرماه1321 در سن 67سالگي درگذشت.

منابع؛

1- ذکاءالملک فروغي و شهريور 1320، تاليف باقر عاقلي

2- روزشمار تاريخ، جلد اول

3- نخست وزيران ايران

4- داور و عدليه

5- رضاشاه و قشون متحدالشکل

6- شرح حال رجال سياسي و نظامي ايران، سه جلد

7- تيمورتاش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهي به کارنامه فرهنگي محمدعلي فروغي
در مدرسه علوم سياسي

مجيد يوسفي

صبحيکي از روزهاي شهريور 1320 که متفقين به ايران حمله کرده و مردم در وحشتمتجاوزين روس و انگليس به سر مي بردند، در پشت تريبون مجلس شوراي ملي درميدان بهارستان محمدعلي فروغي رئيس الوزراء و سياستمدار سرد و گرم چشيدهروزگار در نطقي تاريخي ملت از بند استبداد رهيده ايران را به آرامش وخويشتن داري دعوت کرد و وعده داد که «اين روزها نيز بگذرد و کشور به سياقسابق خود طي مسير کند.» او با يک عبارت تاريخي مردم را از وحشت و هراساشغال متفقين آسود؛ «مي آيند و مي روند؛ حوايجي دارند و به ما کاريندارند.» آنچنان باصلابت و استوار اين سخنان بر زبان رئيس الوزرا جاري شدکه کشور پس از شانزده سال از ديکتاتوري رضاشاه نفس تازه يي کشيد و گوييصبحي ديگر بر اين سامان دميده است.

در ميان ده ها کلام، نطق ونوشته هاي موجز اما به يادماندني سياستمداران قرن بيستم ايران که از زبانضياء طباطبايي، دکتر محمد مصدق، قوام السلطنه، سيدحسن تقي زاده، رزم آرا،اسدالله علم، حسن ارسنجاني و علي اميني و حتي جعفر پيشه وري و احسان طبريو ديگران بر زبان رانده شد و در حافظه ملي ايرانيان ثبت شده است اين نطقمحمدعلي فروغي يکي از جاودانه ترين سخنان يک سياستمدار متنفذ قرن بيستماست که هنوز از زبان معاصرين او و شيفتگان تاريخ و سياست اينجا و آنجا نقلمي شود. او با اين نطق قرائتي از حکومت و قدرت در اذهان ايرانيان متبادرساخت که پيش از آن- چندان که تا به امروزـ بديع و منحصر به فرد مي نمايد.بدين ترتيب به واسطه هراس و اضطراب فزاينده يي که پس از ورود نيروهاي روسدر شمال کشور و نيروهاي انگليس در جنوب کشور ايجاد شده بود و نابساماني کهکل کشور را فراگرفته بود فروغي اينک آرامش را به تدريج به کشور بازميگرداند. مقصود غايي محمدعلي فروغي از مفهوم و پديده حکومت و دولت نه چيرگيبر مردم بود و نه اينکه با ترساندنشان آنها را رام و مطيع سازد... بلکه ازنظر وي وظيفه حکومت رهانيدن مردم از بيم، ترس و خشونت بود... چندان که خوددر کتابي از باروخ اسپينوزا خوانده بود «مقصود دولت برقراري آزادي است...نه تبديل کردن انسان ها به حيواني وحشي و سنگدل.»

---

اينکاز زادروز محمدعلي فروغي فرزند محمدحسين فروغي مترجم «اصول علم ثروت ملل»و «سير حکمت در اروپا» بيش از 130 سال سپري شده است. پدر او گرچه تجارت راپيشه کار خود کرد اما فرهنگ و ادب دغدغه اوليه او به شمار مي آمد. اين دقتنظر و وسواس آنچنان در ذات او سرشته بود که آموزش سال هاي نخست فرزند خودرا به تنهايي پذيرفت. محمدعلي هفت سال نخست تحصيل خود را نزد پدر آموخت ودر محضر او نه تنها شيفته ادبيات فارسي شد، بلکه زبان عربي و فرانسه رانيز به فراست نزد او آموخت. از ميان کتب علوم جديد رياضيات، فيزيک، شيمي وطبيعيات را نيز نزد پدر خود فراگرفت. پس از آنکه به سفارش و معيت پدر،ادامه تحصيل را در دارالفنون گذراند، ادبيات، فلسفه و طب از جمله دروسيبود که در دارالفنون بدان اهميت اساسي مي داد. چند باري هم به سفارشمديريت مدرسه دارالفنون خوره ادامه تحصيل در علم طب در جانش افتاد اماپدرش مانع از آن شد که او جز ادب و فلسفه مسير ديگر را در زندگي برگزيند.به همين جهت بي وقفه در سال 1312 به خدمت دولتي وارد شد و به استخداموزارت انطباعات درآمد و در محضر اعتمادالسلطنه به کسب تجربه پرداخت.همزمان در سمت معلمي در مدارس علميه و دارالفنون به تدريس نيز مشغول شد.فروغي در سال 1314 با تاسيس هفته نامه «تربيت» توسط پدرش به عنوان سردبير،مترجم و نويسنده در آنجا مشغول به کار شد. اما عشق به آموزش و فرهنگ باعثشد که او به مطالعات عميق تر و ماندگارتري سوق يابد. در ميان ده ها مشغلهو رسالتي که خود يا نهاد دولت بر دوش او نهاد مجموع تحولات و اتفاقاتعلمي- فرهنگي که در مدرسه علوم سياسي روي داد از بسياري جهات نام او را درحوزه فرهنگ و علم ماندگار ساخت. در اسناد خوانده ايم مدرسه علوم سياسي بهقصد و نيت ميرزا حسن خان مشيرالملک- فرزند ميرزا نصرالله مشيرالدوله وزيرخارجه وقت- تاسيس شد و به آموزه هاي علم سياست و ديپلماسي نوين توجه جديداشت. اين مدرسه با انگيزه آموزش و تربيت دانش آموزاني که در آيندهبتوانند اداره امور سياسي کشور را بر عهده گيرند پايه گذاري شد. فکر اوليهآن توسط ميرزا نصرالله خان ناييني مشيرالدوله هنگامي که وزير خارجه بودايجاد شد. او اصرار داشت که آشفتگي حاکم بر روابط خارجي ايران در خارج راکه به علت وجود نمايندگان ناآگاه در خارج شدت يافته بود، بزدايد و تا حدقابل قبولي نيز کامياب شد.

علي اکبر دهخدا که در اولين دوره اينمدرسه از شاگردان ممتاز آن به شمار مي آمد از نخستين معلمان خود ازمشيرالملک پيرنيا (حسين پيرنيايي بعدي مولف تاريخ ايران باستان )، ميرزاحبيب الله (فقه )، اردشير جي (تاريخ )، عبدالرزاق بغايري (جغرافيا و هيئت) و دکتر مïرل (زبان فرانسوي ) نام برده است. در سال هاي بعد کساني چونميرزا محمدحسين فروغي ذکاء الملک اول (ادبيات )، محمدتقي اعتمادالاسلام(فقه )، عبدالحسين خان ميرپنج (تاريخ )، محب علي خان (تاريخ )، ناظمالعلوم بختياري ، محمد مظاهر (صديق حضرت )، مسيو هنبيک (حقوق ملل وثروت )و اوهانس خان عمادالوزراه (حقوق ) و ديگران به آن افزوده شدند. مدير مدرسهابتدا مشيرالملک بود. و پس از او برادرش ، ميرزا حسين پيرنيا. بعدها قوامالوزرا (محقق الدوله ) که ناظم مدرسه بود، به مديريت رسيد.

در سال1317 به دنبال تاسيس مدرسه علم سياسي، فروغي کتاب هاي «ثروت ملل» و «تاريخملل مشرق زمين» را ترجمه کرد و تدريس تاريخ و ادبيات را نيز بر عهده گرفت.خود چند سال پس از تاسيس مدرسه علوم سياسي در جمع دانشجويان حقوق و علومسياسي دانشگاه تهران گفته بود؛ «درس هايي که در مدرسه داده مي شد هيچ کدامکتاب نداشت که دانشجويان بتوانند توسط مراجعه به آن به فراگرفتن درس هاييکه از معلمان اخذ مي کنند مدد برسانند و چون يکي از موادي که در مدرسهعلوم سياسي مي بايست تدريس شود تاريخ بود که آن زمان اصلاً تدريس آن درايران معمول نبود از براي تاريخ هم کتاب تاريخي که درصدد تهيه آن برآمدندتاريخ ملل قديم مشرق بود و اتفاقاً تهيه آن کتاب را به من رجوع کردند و آناول کتابي بود که براي مدرسه تهيه شد.»

اما علي اکبر سياسي مديرآتي همين مدرسه علوم سياسي که با علي اکبر دهخدا جزء اولين دانش آموزانمدرسه بود، در بخشي از کتاب خاطرات خود از خاطره يي که در چهارده سالگي براو گذشته به شيريني، فضاي اجتماعي و فرهنگي حاکم بر آن روز ها را منعکس ميکند. «من براي رفتن به مدرسه سياسي از خط واگن ميدان دروازه قزوين-توپخانه استفاده مي کردم. ميرزا محمد علي خان ذکاءالملک فروغي که خانه اشدر پايين خيابان اميريه بود و دوست او اسدالله ميرزا (شهاب الدوله) که درپايين شهر در خيابان دروازه گمرک سکونت داشت نيز واگن همين خط را سوار ميشدند. بسيار اتفاق مي افتاد که خود را با آنها در يک واگن مي يافتم. دراين حال اگر نشسته بودم به احترام آنها از جاي برمي خاستم و تمام راه را-ولو با بودن جاي خالي روي دو رديف نيمکت ها- سرپا مي ايستادم و اين امر بهنظر طبيعي مي آمد و آنها هيچ گاه تعارف نمي کردند که بنشينم. ميرزامحمدعلي خان و اسدالله ميرزا با سبيل هاي بلندي که داشتند در نظر من کهتازه وارد چهاردهمين بهار عمر مي شدم مرداني سالخورده و موقر جلوه ميکردند. گفت وگوي آنها با صداي بلند بود و براي اينکه ساير مسافران گفتههايشان را نفهمند يا براي خودنمايي و فضل فروشي به زبان فرانسوي صحبت ميکردند. من معني پاره يي از کلمات و جمله ها را به زحمت درمي يافتم اماآرزو داشتم بتوانم روزي ما في الضمير خود را مانند آنها با آن زبان دوستداشتني بيان کنم.»

از مجموع خاطراتي که در نيم قرن اخير از اينمدرسه برجاي مانده و در اينجا و آنجا پراکنده شده است يکي از دلچسب ترينخاطرات از ياد مانده هاي استاد مجتبي مينوي است که اهميت ذکاء الملک را درسادگي عبارات و کلمات و تاثيرگذاري آن در کلاس درس مدرسه علوم سياسي بر ماآشکار مي سازد. «نخستين باري که از جزئيات احوال فردوسي آشنا مي شدمهنگامي بود که فروغي در دارالفنون سخنراني مي کند. در اين سخنراني است کهمن براي اولين بار نام هاي مستشرقيني چون ژول مهل، باربيه دومينار و نلدکهرا مي شنوم. تاريخ مختصر ايراني که ما در کلاس پنج و شش ابتدايي خواندهبوديم تاليف همين ميرزا محمدعلي خان فروغي بود و اين جمله اول آن براي مابچه هاي مدرسه علوم سياسي ضرب المثل شده بود که؛ مملکت ما ايران است و ماايراني هستيم و پدران ما هم ايراني بوده اند.»

اين منزلت و تفاخرفرهنگي را محمدعلي فروغي از پدر و همگنان او به ارث برده بود. روزگاري کهاو نزد پدر زبان فرانسه و عربي مي خواند عصرگاهان در منزل رجال و بزرگانيرا مي ديد و از مصاحبت آنان با پدر بهره ها مي برد. محمدطاهر ميرزا قاجار،اعتمادالسلطنه و موتمن الملک هر از چند روزي در خانه پدر گرد هم مي آمدندو به گفت وگو مي پرداختند. بي جهت نيست که مي گويند ترجمه هاي آثارالکساندر دوما، جرج رينولدز، مولير، ولتر، ادوارد گيبون و بوسوئه از دروننشست هاي منزل محمدحسين فروغي به بيرون جامعه درز کرده است.

محمدعليفروغي به همراه اسميرنف- سفير روسيه در سال هاي دهه 20- و ذکاء الملکغفاري و کمال الملک غفاري جزء حلقه آموزگاران احمدشاه قاجار بود که هر صبحدر يکي از کاخ هاي محمدعلي شاه حاضر مي شد. آنان به تدريس ادبيات(ذکاءالملک غفاري)، تاريخ (محمدعلي فروغي)، زبان روسي (اسميرنف) و خط وخوشنويسي (کمال الملک غفاري) مي پرداختند. او از معدود نوجوانان عصر قاجاربود که با زندگي خصوصي و علايق و سلايق شخصي احمدشاه قاجار- دومين فرزندمحمدعلي شاه و هفتمين پادشاه قاجارـ آشنايي کافي داشت و همين کفايت مي کردکه بر دايره جامعيت و بصيرت او به مباحث مملکتي و حکومتي بيفزايد.

منابع؛----------------------------

1ـ علي اصغر حق دار، محمدعلي فروغي و ساختارهاي نوين، نشر کوير، 1384

2ـ چنگيز پهلوان، ريشه هاي تجدد، نشر قطره، 1383

3- تورج اتابکي، تجدد آمرانه، نشر ققنوس، چاپ 1385

4ـ آخرين روزهاي رضاشاه، ريچارد استوارت، کاوه بيات، نشر نو، 1370

5ـ غلامحسين ميرزاصالح، نگاه نو، شماره پي درپي 53 ، 1381

6ـ کاميار عابدي، زندگينامه علي اکبر دهخدا، نشر نادر، 1379

7ـ علي اکبر سياسي، گزارش يک زندگي، نشر پاکا پرينت، لندن، 1366
 

Similar threads

بالا