مشاعرۀ سنّتی

t.askari

عضو جدید

مائيم كه هرگز دم بي غم نزديم

خورديم بسي خون دل و دم نزديم

بی شعله آه ، لب ز هم نگشودیم

بی قطرۀ اشک چشم بر هم نزدیم
 

t.askari

عضو جدید
ما را چو روزگار فراموش كرده‌اي

يارا شكايت از تو كنم يا ز روزگار
 

t.askari

عضو جدید
رنجيده ام ز خويت امّا ز مهر رويت

مشكل روم ز كويت اين بار و بار ديگر
 

mahz

کاربر حرفه ای
دارم امید عاطفتی از جناب حضرت دوست
کرده ام جنایتی و امید به عفو اوست
 

Mahdy.T

عضو جدید
تو آفتاب ملکی و هر جا که می‌روی
چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
 

Mehraz-6128

عضو جدید
تا فکندم به سر کوی وفا رحل اقامت
عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت...
شهریار
 

t.askari

عضو جدید
تو و ناز و عتاب و از كفم دامن كشيدنها

من و عجز و نياز و بي‌تو پيراهن دريدنها
 

t.askari

عضو جدید
از خال و خط و چشم تو آنها كه دلم ديد

خوب است كه بر روي تو يك‌يك بشمارد
 

t.askari

عضو جدید
در ازل خوب سرشتند ملايك گل تو

ليك از اين حيف كه كردند ز آهن دل تو
 

t.askari

عضو جدید
تا به سرسوداي آن گيسوي دامنگير دارم


خاطري آزاد و پائي بسته در زنجير دارم
 

t.askari

عضو جدید
ما را همه روزه يار و محرم غم تست

هم صحبت و همنشين و همدم غم تست


بي غم نبود دمي اگر دل دل ماست

بي ما نبود دمي اگر غم غم تست
 

t.askari

عضو جدید
تبسمي ز لب دلفريب او ديــــــــــــــدم

كه هرچه با دل من كرد آن تبسّم كرد
 

t.askari

عضو جدید
دهان غنچه ‌خوش ‌باشد سحرگه ‌چون شود خندان

ولي ذوقي دگر دارد لبت هنگام خنديدن
 

t.askari

عضو جدید
نام هر كس مي‌برم جانب هر كس نگرم

بر لبم نام تو و در نظرم صورت تست
 

t.askari

عضو جدید
تاسرزلف توشد سلسله جنيان جنون

كس نديدم به همه شهر كه ديوانه نبود

 

t.askari

عضو جدید
درد مردم همه درمان شده است و تنها

درد تنهايي من مانده دوايي بلبل
 

taraneh_de

عضو جدید
گر مرد رهی میان خون باید رفت

از پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به ره بنه دگر هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا