چگونه پارسی شویم یا چگونه پارسی هستیم

چگونه پارسی شویم یا چگونه پارسی هستیم


  • مجموع رای دهندگان
    40

ایران سبز

عضو جدید
از آمار بر میاد کسی اعتقادی به فرهنگ عالی مون نداره پس چرا دلایلش رو بیان نمی کنیم
 

ایران سبز

عضو جدید
یکی دیگر از ایرادهامون این که وقتی بحث بازنگری در خودمون می شه همه فرار می کنیم
1-می شه گفت ترسویی
2-مغروریم
.
.
.
.
 

maryam28

عضو جدید
دلایل عقب موندگی ما خود ماییم نه هیچ کس دیگه،خود ماییم که داریم کم کاری میکنیم و بی چون و چرا فرهنگ کشورهای دیگه را می پذیریم
چند تا سوال:
1)چرا ما زبان زیبای پارسی رو رها کردیم و از واژه های بیگانه استفاده میکنیم؟
2)چرا لباس های زیبای محلی کنار رفت و به جای آن لباس های رنگ مرده و نا زیبا به بازار اومد؟
3)چرا همیشه میگیم ایراد از بقیس و یه ذره به خودمونم نگاه نمیکنیم؟
4)چرا از کار عار داریم و فکر میکنیم این کار بده یا این کار خوبه؟
5)چرا اینقدر تنبلیم و همش منتظریم بقیه کاری برامون انجام بدن؟
و.......

جواب این سوالا با هم میشن عوامل عق ماندگی ما

برای ساخت ایرانی بهتر،همه ما باید تلاش کنیم
 

ایران سبز

عضو جدید
دلایل عقب موندگی ما خود ماییم نه هیچ کس دیگه،خود ماییم که داریم کم کاری میکنیم و بی چون و چرا فرهنگ کشورهای دیگه را می پذیریم
چند تا سوال:
1)چرا ما زبان زیبای پارسی رو رها کردیم و از واژه های بیگانه استفاده میکنیم؟
2)چرا لباس های زیبای محلی کنار رفت و به جای آن لباس های رنگ مرده و نا زیبا به بازار اومد؟
3)چرا همیشه میگیم ایراد از بقیس و یه ذره به خودمونم نگاه نمیکنیم؟
4)چرا از کار عار داریم و فکر میکنیم این کار بده یا این کار خوبه؟
5)چرا اینقدر تنبلیم و همش منتظریم بقیه کاری برامون انجام بدن؟
و.......

جواب این سوالا با هم میشن عوامل عق ماندگی ما

برای ساخت ایرانی بهتر،همه ما باید تلاش کنیم

مرسی از نظر زیبای شما دوست عزیز شاید موارد دیگه ای هم باشه که ما نمی بینیم
به نظر من اولین چیزی که باعث رشد می شه اینه که ما خودمون رو باور کنیم یا به عبارتی شخصیت ملی داشته باشیم البته دید انتقادی هم باید داشته باشیم بقولی مثل اخبارامون نباشه که هی می گن بزرگترین بزرگترین.... ساختیم بافرهنگ ترین هستیم و...
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چند روز پیش این کتابو خوندم...خیلی جالب بود...واقعا که وصف حال ملت بود..از اون شاعره خوشم اومد....
3تا اصل مهمه...اما متاسفانه خیلی بیتوجه ایم بهش:پندار نیک.گفتار نیک.کردار نیک
 

ایران سبز

عضو جدید
من چند روز پیش این کتابو خوندم...خیلی جالب بود...واقعا که وصف حال ملت بود..از اون شاعره خوشم اومد....
3تا اصل مهمه...اما متاسفانه خیلی بیتوجه ایم بهش:پندار نیک.گفتار نیک.کردار نیک
مرسی
از اینکه کتاب مورد نظر رو خوندی واقعا چرا نمی تونیم این عادتمون رو ترک کنیم؟؟؟؟
 

ایران سبز

عضو جدید
پندار نیک.گفتار نیک.کردار نیک

خیلی سخته ولی گاهی سعی می کنم رعایت کنم ولی امان از خودم
 

maryam28

عضو جدید
مرسی از نظر زیبای شما دوست عزیز شاید موارد دیگه ای هم باشه که ما نمی بینیم
به نظر من اولین چیزی که باعث رشد می شه اینه که ما خودمون رو باور کنیم یا به عبارتی شخصیت ملی داشته باشیم البته دید انتقادی هم باید داشته باشیم بقولی مثل اخبارامون نباشه که هی می گن بزرگترین بزرگترین.... ساختیم بافرهنگ ترین هستیم و...

درسته باید انتقادی هم برخورد کرد،اما انتقاداتی که وارده بازم به ما وارده چون این ماییم که فرهنگ رو میسازیم
 

ایران سبز

عضو جدید
جملات زیبا و کار آمد دوستان

برای ساخت ایرانی بهتر،همه ما باید تلاش کنیم

پندار نیک.گفتار نیک.کردار نیک
 

ایران سبز

عضو جدید
توی تالار هخامنشیان همچین جمله ای دیدم نظر شما چیه:
تجزیه ایران، فرجام پایانی هر نوع قوم گرایی



گرایش به هویت قومی، در مقایسه با مولفه ها و تعاریف دنیای مدرن، گرایش ارتجاعی و پیشامدرن است. هرگاه جامعه ای به نخبگان قومی اش اجازه ی فعالیت و کنشگری دهد، آن جامعه با خطرات هولناک ِ برخورد نژادی و یا خطر تجزیه قرار خواهد گرفت. اصولن میزان ترقی خواهی یک جامعه، با نزدیکی به پایبندی به هویت فردی و حقوق فردی ارزیابی می گردد. رویکرد به اقوام و دوری جستن از مفهوم ملت، و به دیگر سخن، تنزل خواسته ها از عناصر هویتی ملی، به عناصر قومی و قومیّتی، مسیری واژگونه در مقایسه با تاریخ اقوام ایرانی می باشد. تاریخ اقوام ایرانی نشان میدهد هرگز با هویتی بنام قوم آذری، کرد، بلوچ و ... مواجه نیستیم، و تاریخ ِ جمعیت ساکن در ایران، نشان از ایل های متعددی دارد که هرگز به عنوان اقوام متحد و واحد نبودند. آنچه این بررسی ها بیان میدارد، گروه های ایلی مختلفی است که در چهار سویه ی ایران پراکنده بودند. در فلات مرکزی ایران، عمدتن فارس زبان ها، قشقایی ها، لرهای بختیاری، افشارها، عربها، لرهای ممسنی، در منطقه ی دریای مازندران، گیلک، مازندرانی، تالشی، و به صورت پراکنده قبایل قاجار، ترکمن، کرد، و در شمال غربی ایران آذری، ارامنه، آسوری، چادر نشینان شاهسون، افشار در آذربایجان، قره داغی و در جنوب شرقی بلوچ ها، برخی قبایل عربی، افشارها، افغان ها و در شمال شرقی، فارس زبان ها، ترکمن ها، کردها، شاهسونها، افشارها، تاجیک ها و تیموری ها سکونت داشتند.پیرامون سه قوم آذری، کرد و بلوچ که اکنون به هدف های و ورطه ی قوم گرایان بدل گشته اند، به صراحت می توان دریافت، اقوام مزبور در گستره ی تاریخ خود، اساسن هیچگاه و هرگز به صورت واحد های قومی متحد و یگانه ی آذری، کرد و بلوچ حضور نداشته و در پیوند با این جمعیتها، با ایل ها و قبایل روبرو هستیم. این امر وقتی بیشتر آشکار می گردد که به، ترکیب جمعیتی ِ زنگنه، کلهر، مکری، اردلان، شکاک، در مناطق غرب کشور و طوایف شادلوها، شقاقی ها، قراچورلو ها، دنبلی ها که از آمیختگی با طوایف و ایلات ترکزبان بوجود آمده بودند، نظر بیافکنیم. جمعیت آذری ایران نیز در قبایل و طایفه های افشارها، قاجارها و شاهسون ها سازمان یافته و قبیله های اسماعیل زایی، یاراحمدزایی، مری، نارویی، مبارکی، ریگی و برکزایی جمعیت بلوچ ایران بودند. با گسترش، نوسازی و نوین سازی ِ کشور ایران در ابتدای قرن کنونی، ایلات و قبایل چادر نشین اسکان اجباری یافتند و متناسب با مولفه های نوین تعلقات و جان مایه های دیگر مانند ِ پیوندهای خونی، زبانی، سیاسی، درون قبیله ای، موقعیت های نظامی، جایگاه ِ جغرافیایی، فرآیند تصادفی و اتفاقی، معیارهای قدرتمدارانه و سرسپردگی به قدرت ایلی، آرمان های محلی، تمایز ها و برتری جویی های طایفه ای و شجره نامه ای بعضن جعلی، افسانه های خویشاوندی و هویت های قبیله ای عمدتن ذهنی و تخیلی، به میزان زیادی رنگ باختند، چه اینکه طوایف و ایلات ایرانی با ریشه های قومی و زبانی، بیش از هر چیز به هویت ایرانی خود پیوند داشتند و همراه با تحولات ایران در آغاز قرن بیست میلادی، آنها نیز متحول شدند و ساختارهای اجتماعی خود را دگرگون ساختند. به دیگر سخن می توان با تحلیلی موشکافانه دریافت ایلات، طوایف و قبایل ایران متناسب با وضعیت گذشته ایران و بویژه دست به دست گشتن ِ حکومتها، سازمان یافته بودند. به عنوان نمونه یکی سیاحان اوایل قرن نوزدهم در ایران گفته است، «پادشاه (قاجار) قادر بودند با تحریک خانهای حسود و تنگ نظر ایلات علیه یکدیگر و ایجاد توازن میان آنها، بقای خود را تضمین کند.» بنابراین با آغاز تحولات و نوسازی ِ جامعه ایران پس از، ایلات و قبایل، رفته رفته عملکرد گذشته ی خود بویژه در ساختار اجتماعی و سیاسی از دست داده و شکل عملکرد جمعیت ساکن در ایران در چارچوب ِ ایلات و قبیله ها، متناسب با مولفه ها و بسترهای توسعه، شکل گرفته و این شکل گرفتگی و ساختار، دقیقن در راستای نیاز عصر حاضر و برای همگرایی موثر، ملی و توسعه ی ایران است. لذا رویکرد به گذشته، از بحث هویت ملی به یک هویت قومی، و از ساختارهای ملی به گروه های قومی و قبیله ای، یک انحراف ارتجاعی و واپسگرایانه و در جهت مطامع خاصّ ِ همسایگانی است که به واگرایی استانهای ایرانی از هم اندیشیده و همگرایی بیشتر برای خود می خواهند. در این بین کنش گران قومی آذری تحت عنوان ترک گرایان ِ پانترک، به قصد تجزیه استانهای آذری نشین و با طرح مفاهیم پیشامدرن ِ قبیله ای، و مولفه های سنتی ِ ذهنی و خیالی آن و پردازش تاریخی جعلی، سعی در تجزیه هویتی ایرانیان آذری از دیگر ایرانیان داشته، تا در مسیر خواست ترک پرستانه ی همسایگان ِ و کشورگشایی آنان قرار گیرند. از سویی دیگر بر پایه تئوری پیش پرداخته ی پانترکیستها، ضروری است در دیگر مناطق کشور نیز بلوای قوم گرایانه پدید آمده و کشور پاره پاره گردد، تا خواست آنان نیز تحقق یابد.از اینرو، کارزار با ترگ گرایی و پانترکیسم، هرگز به مثابه مماشات به دیگر قوم گرایان نیست. اساسن این کارزار نه برای مقابله با اقوام، بل با قومیّت گرایی و ناسیونالیسم قومی است. و آیا این بدان معناست که با فروکش کردن موج کوتاه پانترکیسم، باید به کنش گران قومی دیگر و حتی "دشمن با پانترکیسم" اجازه رخنمایی داد؟ به دیگر سخن آیا کنش گران متعهد، شایسته است تمامی تلاش و کوشش خود را در کارزار با پانترکیسم مصروف دارند؟ آیا این امر در راستای منافع ملی ایران است؟ اینها پرسش هایی است که بی گمان ذهن را به چالش می کشد. شاید برخی بی توجه به این جستارها تنها به این میاندیشند، که اکنون پانترکان بی اثر گردند، سپس چاره کار فراهم خواهد آمد. به گمان من با همایشی که پانترکان به راه انداخته اند، باید از این موقعیت برای کارزار با قوم گرایی سود جست نه صرفن با پانترکیسم. این بدان معنی است که با نمایش ایجاد اختلافاتی که از بلوای پانترکیسم ایجاد شده، یگانه راه را نابودی و بی اثر کردن قوم گرایی عنوان داریم. نمایش شبیه سازی شده حمام خون و ایران ایرانستان، به تنهایی خواهد توانست، ایرانیان را به ایران یکپارچه و تحت یک عنوان و فرهنگ، رهنمون سازد. در این راستا مدافعین خرده فرهنگ های قومی هم، آنچه می پردازند نه از دیدگاه و دریچه قوم گرایی، بل تنها در راستای هویت ملی و در راستای تودرتو آن قابل پذیرش خواهد بود. کنش گرانی که جدای از هویت ملی ایران، دل به قومیت و ناسیونالیسم قومی سپرده اند، خواه و ناخواه تجزیه طلب هستند حتی اگر اکنون نباشند. در اینجا بحث زبان مادری مطرح نیست که از دیدگاه من حمایت ِ هدفدار از آن، با منافع ملی، هم سازگار و هم مفید است. آنچه می تواند به عنوان خطری هماره رخ نماید قومیت و قوم گرایی به عنوان مفاهیم امروزی آن است. با تغییرات ژئو پلتیک منطقه ای، مفاهیم و چارچوب های نظری قومیت گرایی به عنوان عناصر و همایش هایی نمود داشته اند که تمامیت سرزمینی بسیاری از کشورها را تهدید می کند و این مختص ایران نیز نیست. در حال حاضر بسیاری از اقوام ایرانی درگیر با زیاده خواهی های پانترکیسم، مورد تهدید و از دست دادن داشته های خود هستند، اقوام کرد، تالش، فارس زبانان، گیلگ و ارامنه در مواجه با زیاده خواهی ها و گسترش مورد نظر پانترکان، خود را هماره در تهدید و خطر می بینند، و لذا کنش گران و نخبگان قومی آنان، با تدوین عناصر قومیّتی خود، به ایجاد حریم و محدوده برای خویش دست یازیده اند. این در حالی است هیچ کدام از اقوام ایرانی، صرف نظر از نزاع و کشمکش های حیدری و نعمتی رایج، با یکدیگر مشکل نداشته و تاکنون در زیستی مسالمت آمیز، در هم آمیخته اند.بنابراین پانترکیسم به عنوان جنبش هم گرا، برای ایجاد یک دولت و کشور گسترده ترک و در نهایت ترکستان بزرگ، سبب واگرایی اقوام دیگر شده و به مثابه عنصر موجد ِ بلوای قومی رخ نموده است. شرایط و سیاستهای منطقه ای و جهانی در خصوص ایران نیز کفه را به سود آنها سنگین نموده، چه اینکه بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی بویژه اسرائیل و آمریکا با دامن زدن به اختلافات قومی دل به تضعیف دولت مرکزی ایران سپرده اند.آنچه که امروز با آن درگیر هستیم نه از برای نابودی خرده فرهنگها، خرده زبانها و نیم زبانهای قومی است، بل به جهت حفظ و نگه داری از یکپارچگی سرزمینی ایران است و اگر هم باید این فرهنگ ها تضعیف گردند تا هویت ملی ایرانیان که در طول تاریخ به دست آورده اند حفظ گردد، امری لازم و ضروری است. این بدان معنی نیست که باید فرهنگ های ایرانی و بومی تضعیف گردد بلکه متضمن این نگرش است که این فرهنگها و هویت ها در راستای هویت ملی ایرانی مهندسی گردد. "گرایش" به قوم و قبیله، اگرچه قابل احترام و ارج است اما به هیچ روی در چارچوبهای کنونی یک ملت و یک دولت قابل تعریف نیست. این عناصر قومی و بومی، "تنها قابلیت احترام را خواهند داشت" و نه اینکه به عنوان عنصر و گفتمان مسلط و جدای از هویت ایرانی اعتبار می یابند. اگر سعدی شیرازی می خواست با زبان قومی و مرودشتی خود شعر بسراید که البته سراییده، ما اکنون صاحب گلستان و بوستان نبودیم.بنابراین هویتهای قومی باید به گونه ای مهندسی گردد تا هویت ملی ایران را تعریف کنند و در غیر اینصورت اجازه رشد نیابند که اگر یافتند ما شاهد بروز و ظهور پان هایی به قدر بی نهایت و حتی جمهوری های کوچک و یا قوم و قبیله نشین ِ محلات شهر ها نیز خواهیم بود.
 

bilgisayar

عضو جدید
توی تالار هخامنشیان همچین جمله ای دیدم نظر شما چیه:
تجزیه ایران، فرجام پایانی هر نوع قوم گرایی



گرایش به هویت قومی، در مقایسه با مولفه ها و تعاریف دنیای مدرن، گرایش ارتجاعی و پیشامدرن است. هرگاه جامعه ای به نخبگان قومی اش اجازه ی فعالیت و کنشگری دهد، آن جامعه با خطرات هولناک ِ برخورد نژادی و یا خطر تجزیه قرار خواهد گرفت. اصولن میزان ترقی خواهی یک جامعه، با نزدیکی به پایبندی به هویت فردی و حقوق فردی ارزیابی می گردد. رویکرد به اقوام و دوری جستن از مفهوم ملت، و به دیگر سخن، تنزل خواسته ها از عناصر هویتی ملی، به عناصر قومی و قومیّتی، مسیری واژگونه در مقایسه با تاریخ اقوام ایرانی می باشد. تاریخ اقوام ایرانی نشان میدهد هرگز با هویتی بنام قوم آذری، کرد، بلوچ و ... مواجه نیستیم، و تاریخ ِ جمعیت ساکن در ایران، نشان از ایل های متعددی دارد که هرگز به عنوان اقوام متحد و واحد نبودند. آنچه این بررسی ها بیان میدارد، گروه های ایلی مختلفی است که در چهار سویه ی ایران پراکنده بودند. در فلات مرکزی ایران، عمدتن فارس زبان ها، قشقایی ها، لرهای بختیاری، افشارها، عربها، لرهای ممسنی، در منطقه ی دریای مازندران، گیلک، مازندرانی، تالشی، و به صورت پراکنده قبایل قاجار، ترکمن، کرد، و در شمال غربی ایران آذری، ارامنه، آسوری، چادر نشینان شاهسون، افشار در آذربایجان، قره داغی و در جنوب شرقی بلوچ ها، برخی قبایل عربی، افشارها، افغان ها و در شمال شرقی، فارس زبان ها، ترکمن ها، کردها، شاهسونها، افشارها، تاجیک ها و تیموری ها سکونت داشتند.پیرامون سه قوم آذری، کرد و بلوچ که اکنون به هدف های و ورطه ی قوم گرایان بدل گشته اند، به صراحت می توان دریافت، اقوام مزبور در گستره ی تاریخ خود، اساسن هیچگاه و هرگز به صورت واحد های قومی متحد و یگانه ی آذری، کرد و بلوچ حضور نداشته و در پیوند با این جمعیتها، با ایل ها و قبایل روبرو هستیم. این امر وقتی بیشتر آشکار می گردد که به، ترکیب جمعیتی ِ زنگنه، کلهر، مکری، اردلان، شکاک، در مناطق غرب کشور و طوایف شادلوها، شقاقی ها، قراچورلو ها، دنبلی ها که از آمیختگی با طوایف و ایلات ترکزبان بوجود آمده بودند، نظر بیافکنیم. جمعیت آذری ایران نیز در قبایل و طایفه های افشارها، قاجارها و شاهسون ها سازمان یافته و قبیله های اسماعیل زایی، یاراحمدزایی، مری، نارویی، مبارکی، ریگی و برکزایی جمعیت بلوچ ایران بودند. با گسترش، نوسازی و نوین سازی ِ کشور ایران در ابتدای قرن کنونی، ایلات و قبایل چادر نشین اسکان اجباری یافتند و متناسب با مولفه های نوین تعلقات و جان مایه های دیگر مانند ِ پیوندهای خونی، زبانی، سیاسی، درون قبیله ای، موقعیت های نظامی، جایگاه ِ جغرافیایی، فرآیند تصادفی و اتفاقی، معیارهای قدرتمدارانه و سرسپردگی به قدرت ایلی، آرمان های محلی، تمایز ها و برتری جویی های طایفه ای و شجره نامه ای بعضن جعلی، افسانه های خویشاوندی و هویت های قبیله ای عمدتن ذهنی و تخیلی، به میزان زیادی رنگ باختند، چه اینکه طوایف و ایلات ایرانی با ریشه های قومی و زبانی، بیش از هر چیز به هویت ایرانی خود پیوند داشتند و همراه با تحولات ایران در آغاز قرن بیست میلادی، آنها نیز متحول شدند و ساختارهای اجتماعی خود را دگرگون ساختند. به دیگر سخن می توان با تحلیلی موشکافانه دریافت ایلات، طوایف و قبایل ایران متناسب با وضعیت گذشته ایران و بویژه دست به دست گشتن ِ حکومتها، سازمان یافته بودند. به عنوان نمونه یکی سیاحان اوایل قرن نوزدهم در ایران گفته است، «پادشاه (قاجار) قادر بودند با تحریک خانهای حسود و تنگ نظر ایلات علیه یکدیگر و ایجاد توازن میان آنها، بقای خود را تضمین کند.» بنابراین با آغاز تحولات و نوسازی ِ جامعه ایران پس از، ایلات و قبایل، رفته رفته عملکرد گذشته ی خود بویژه در ساختار اجتماعی و سیاسی از دست داده و شکل عملکرد جمعیت ساکن در ایران در چارچوب ِ ایلات و قبیله ها، متناسب با مولفه ها و بسترهای توسعه، شکل گرفته و این شکل گرفتگی و ساختار، دقیقن در راستای نیاز عصر حاضر و برای همگرایی موثر، ملی و توسعه ی ایران است. لذا رویکرد به گذشته، از بحث هویت ملی به یک هویت قومی، و از ساختارهای ملی به گروه های قومی و قبیله ای، یک انحراف ارتجاعی و واپسگرایانه و در جهت مطامع خاصّ ِ همسایگانی است که به واگرایی استانهای ایرانی از هم اندیشیده و همگرایی بیشتر برای خود می خواهند. در این بین کنش گران قومی آذری تحت عنوان ترک گرایان ِ پانترک، به قصد تجزیه استانهای آذری نشین و با طرح مفاهیم پیشامدرن ِ قبیله ای، و مولفه های سنتی ِ ذهنی و خیالی آن و پردازش تاریخی جعلی، سعی در تجزیه هویتی ایرانیان آذری از دیگر ایرانیان داشته، تا در مسیر خواست ترک پرستانه ی همسایگان ِ و کشورگشایی آنان قرار گیرند. از سویی دیگر بر پایه تئوری پیش پرداخته ی پانترکیستها، ضروری است در دیگر مناطق کشور نیز بلوای قوم گرایانه پدید آمده و کشور پاره پاره گردد، تا خواست آنان نیز تحقق یابد.از اینرو، کارزار با ترگ گرایی و پانترکیسم، هرگز به مثابه مماشات به دیگر قوم گرایان نیست. اساسن این کارزار نه برای مقابله با اقوام، بل با قومیّت گرایی و ناسیونالیسم قومی است. و آیا این بدان معناست که با فروکش کردن موج کوتاه پانترکیسم، باید به کنش گران قومی دیگر و حتی "دشمن با پانترکیسم" اجازه رخنمایی داد؟ به دیگر سخن آیا کنش گران متعهد، شایسته است تمامی تلاش و کوشش خود را در کارزار با پانترکیسم مصروف دارند؟ آیا این امر در راستای منافع ملی ایران است؟ اینها پرسش هایی است که بی گمان ذهن را به چالش می کشد. شاید برخی بی توجه به این جستارها تنها به این میاندیشند، که اکنون پانترکان بی اثر گردند، سپس چاره کار فراهم خواهد آمد. به گمان من با همایشی که پانترکان به راه انداخته اند، باید از این موقعیت برای کارزار با قوم گرایی سود جست نه صرفن با پانترکیسم. این بدان معنی است که با نمایش ایجاد اختلافاتی که از بلوای پانترکیسم ایجاد شده، یگانه راه را نابودی و بی اثر کردن قوم گرایی عنوان داریم. نمایش شبیه سازی شده حمام خون و ایران ایرانستان، به تنهایی خواهد توانست، ایرانیان را به ایران یکپارچه و تحت یک عنوان و فرهنگ، رهنمون سازد. در این راستا مدافعین خرده فرهنگ های قومی هم، آنچه می پردازند نه از دیدگاه و دریچه قوم گرایی، بل تنها در راستای هویت ملی و در راستای تودرتو آن قابل پذیرش خواهد بود. کنش گرانی که جدای از هویت ملی ایران، دل به قومیت و ناسیونالیسم قومی سپرده اند، خواه و ناخواه تجزیه طلب هستند حتی اگر اکنون نباشند. در اینجا بحث زبان مادری مطرح نیست که از دیدگاه من حمایت ِ هدفدار از آن، با منافع ملی، هم سازگار و هم مفید است. آنچه می تواند به عنوان خطری هماره رخ نماید قومیت و قوم گرایی به عنوان مفاهیم امروزی آن است. با تغییرات ژئو پلتیک منطقه ای، مفاهیم و چارچوب های نظری قومیت گرایی به عنوان عناصر و همایش هایی نمود داشته اند که تمامیت سرزمینی بسیاری از کشورها را تهدید می کند و این مختص ایران نیز نیست. در حال حاضر بسیاری از اقوام ایرانی درگیر با زیاده خواهی های پانترکیسم، مورد تهدید و از دست دادن داشته های خود هستند، اقوام کرد، تالش، فارس زبانان، گیلگ و ارامنه در مواجه با زیاده خواهی ها و گسترش مورد نظر پانترکان، خود را هماره در تهدید و خطر می بینند، و لذا کنش گران و نخبگان قومی آنان، با تدوین عناصر قومیّتی خود، به ایجاد حریم و محدوده برای خویش دست یازیده اند. این در حالی است هیچ کدام از اقوام ایرانی، صرف نظر از نزاع و کشمکش های حیدری و نعمتی رایج، با یکدیگر مشکل نداشته و تاکنون در زیستی مسالمت آمیز، در هم آمیخته اند.بنابراین پانترکیسم به عنوان جنبش هم گرا، برای ایجاد یک دولت و کشور گسترده ترک و در نهایت ترکستان بزرگ، سبب واگرایی اقوام دیگر شده و به مثابه عنصر موجد ِ بلوای قومی رخ نموده است. شرایط و سیاستهای منطقه ای و جهانی در خصوص ایران نیز کفه را به سود آنها سنگین نموده، چه اینکه بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی بویژه اسرائیل و آمریکا با دامن زدن به اختلافات قومی دل به تضعیف دولت مرکزی ایران سپرده اند.آنچه که امروز با آن درگیر هستیم نه از برای نابودی خرده فرهنگها، خرده زبانها و نیم زبانهای قومی است، بل به جهت حفظ و نگه داری از یکپارچگی سرزمینی ایران است و اگر هم باید این فرهنگ ها تضعیف گردند تا هویت ملی ایرانیان که در طول تاریخ به دست آورده اند حفظ گردد، امری لازم و ضروری است. این بدان معنی نیست که باید فرهنگ های ایرانی و بومی تضعیف گردد بلکه متضمن این نگرش است که این فرهنگها و هویت ها در راستای هویت ملی ایرانی مهندسی گردد. "گرایش" به قوم و قبیله، اگرچه قابل احترام و ارج است اما به هیچ روی در چارچوبهای کنونی یک ملت و یک دولت قابل تعریف نیست. این عناصر قومی و بومی، "تنها قابلیت احترام را خواهند داشت" و نه اینکه به عنوان عنصر و گفتمان مسلط و جدای از هویت ایرانی اعتبار می یابند. اگر سعدی شیرازی می خواست با زبان قومی و مرودشتی خود شعر بسراید که البته سراییده، ما اکنون صاحب گلستان و بوستان نبودیم.بنابراین هویتهای قومی باید به گونه ای مهندسی گردد تا هویت ملی ایران را تعریف کنند و در غیر اینصورت اجازه رشد نیابند که اگر یافتند ما شاهد بروز و ظهور پان هایی به قدر بی نهایت و حتی جمهوری های کوچک و یا قوم و قبیله نشین ِ محلات شهر ها نیز خواهیم بود.

به عنوان یک آذربایجانی
1) مهندسی اقوام فرق زیادی با تسویه اقوام ندارد. فقط کمی شیک تر است.
2) ترویج ترس از "ترک ها" !!! یاد اقدامات رضا خان می افتم.
3) ای کاش تحقیق جامعی درباره نسل بعد جوانان آذربایجان میشد. وقتی با برادر زادم حرف می زنم با کلمات زبان ترکی استانبولی جواب میده!!! چون روزی 12 ساعت کارتون های شبکه CARTOON NETWORK ترکیه رو تماشا می کنه.
4) هر کاری بخواهید بکنید دیگه دیر شده چون مردم آذربایجان می خواهند به زبان مادری خود بخوانند و بنویسند + سرنوشت خود را خودشان رقم بزنند.
آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند!
 

ایران سبز

عضو جدید
به عنوان یک آذربایجانی
1) مهندسی اقوام فرق زیادی با تسویه اقوام ندارد. فقط کمی شیک تر است.
2) ترویج ترس از "ترک ها" !!! یاد اقدامات رضا خان می افتم.
3) ای کاش تحقیق جامعی درباره نسل بعد جوانان آذربایجان میشد. وقتی با برادر زادم حرف می زنم با کلمات زبان ترکی استانبولی جواب میده!!! چون روزی 12 ساعت کارتون های شبکه CARTOON NETWORK ترکیه رو تماشا می کنه.
4) هر کاری بخواهید بکنید دیگه دیر شده چون مردم آذربایجان می خواهند به زبان مادری خود بخوانند و بنویسند + سرنوشت خود را خودشان رقم بزنند.
آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند!

مرسی از نظرتون ما که تحمیلی در نظرمون نداریم که شما واکنش منفی نشون می دید
نظر شخصی من اینه که جامعه آینده جهانی که داره خرده فرهنگ ها رو پویا تر می کنه تا در یک جامعه بزرگ جهانی با غنای بالای فرهنگی بسازه و البته دست کسی هم نیست که بتونه از اون فرار کنه وظیفه ما حالا به نهوی بعنوان خرده فرهنگ یا هر چیز دیگه ای اینه که با تغنی این فرهنگ ها و باز سازی اونها جایگاه آینده خودمون رو بتونیم تضمین کنیم نه اینکه بتی بنام خودمون و جدا از دیگران و کاملتر از دیگران و غیر غابل نقد بسازم
 

3tare_87

عضو جدید
صداقت در رفتار ما ایرانیا داره روز به روز کم رنگ تر میشه
جوریکه الان اگر بخوای انسان کاملا صادقی باشی مورد سوء استفاده بقیه قرار میگیری اینه که دروغ مصلحتی به کار میره :mad:
شما خودتون پس فردا به بچه تون میگید دروغ چیز بدیه اما از یه طرف هم میدونید تو این دنیای پر از گرگ برای دوام باید گاهی اوقات دروغ گفت:razz:
الانه به کسی میگن راستگو که تعداد دروغاش کمتره بقیه اس:surprised:
 

ایران سبز

عضو جدید
صداقت در رفتار ما ایرانیا داره روز به روز کم رنگ تر میشه
جوریکه الان اگر بخوای انسان کاملا صادقی باشی مورد سوء استفاده بقیه قرار میگیری اینه که دروغ مصلحتی به کار میره :mad:
شما خودتون پس فردا به بچه تون میگید دروغ چیز بدیه اما از یه طرف هم میدونید تو این دنیای پر از گرگ برای دوام باید گاهی اوقات دروغ گفت:razz:
الانه به کسی میگن راستگو که تعداد دروغاش کمتره بقیه اس:surprised:

مرسی از نظرتون
راست می گی عادت بدی شده
ولی اگه کمی تمرین کنیم که بجای شونه خالی کردن از زیر بار مسئولیت به موقع اشتباهات رو بپذیریم و در موقع لزوم با شجاعت نه بتونیم بگیم یا لاقل به بچمون این رو یاد بدیم که جایی که باید محکم باشیم حداقل 50% مواقع مشکلی برامون پیش نمیاد بلکه رودربایسی های معمول ما رو محکوم به این ضعف می کنن
من مدتی شروع کردم دارم نتیجه مثبتش رو تو زندگیم می بینم
 

3tare_87

عضو جدید
کاری که هر کدوم ما میتونیم انجام بدیم برای اینکه بقیه رو وادار به دروغ گفتن نکنیم اینه که تو زندگی هم تجسس نکنیم سوالهای شخصی نپرسیم.
توقعمون رو از آدمای دور و برمون کم کنیم و سعی کنیم شرایط بقیه رو درک کنیم:gol:
 

ایران سبز

عضو جدید
کاری که هر کدوم ما میتونیم انجام بدیم برای اینکه بقیه رو وادار به دروغ گفتن نکنیم اینه که تو زندگی هم تجسس نکنیم سوالهای شخصی نپرسیم.
توقعمون رو از آدمای دور و برمون کم کنیم و سعی کنیم شرایط بقیه رو درک کنیم:gol:

مرسی
راست می گی کاش می شد پارسی های بیشتری همت می کردن
 

ایران سبز

عضو جدید
کاری که هر کدوم ما میتونیم انجام بدیم برای اینکه بقیه رو وادار به دروغ گفتن نکنیم اینه که تو زندگی هم تجسس نکنیم سوالهای شخصی نپرسیم.
توقعمون رو از آدمای دور و برمون کم کنیم و سعی کنیم شرایط بقیه رو درک کنیم:gol:
اینم خصوصیت خوبی بشرط اینکه بجا استفاده بشه همین تجسس رو که ما از هم می کنیم اگه در مورد کار و درسمون می کردیم جایگاهمون اینجا نبود؟ حیف که منم کمی تا قسمتی از این کارها می کنم ولی بخاطر تذکر بجا و شایسته شما سعی میکنم ترک کنم؟
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام به همگی
من نوشته ها رو بررسی کردم مرسی
چگونه پارسی شویم؟ مگه ما نیستیم؟
هستیم و مث همه ی کشورهای دیگه توی همه ی عصر ها مشکلات داریم
فقط اسمون وانشده هرچی مشکله بریزه تو کشو ر ما که
درمورد ناموس گفتیم خب اره درسته ممکنه یکی اش باشه
توی همه کشورها هم هست
اینکه ما گذشته ی قوی ای داشتیم درست هست
این که ممکنه الگوهایی رو داشته باشیم ...
مهم ادما و تفکراتشونه
ولی هرکسی نظر خودش رو دوست داره
و براش مهم هست
خب حالا فرض کنین
هرکی بخوا د نظرمثلا درست خودش رو بیاره ...و بخواد که توی جامعه پیاده کنه
تصمیم و نظر کوچیک منظور نیستش ها
فکرکنید چی میشههههههههههههههههههه
باید نظرهای درست توسط مایی که توی این کشوریم داده بشه
و پیاده بشه
تا اگه مثلا وضع ایران پارسی بده خب خوب شه
این ما هستیم که میسازیم ش مگه نه؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایران و ایرانی از زبان نصرالله!
http://www.youtube.com/watch?v=dytPutppA1U
زیر نویس فارسی:

http://www.4shared.com/document/pNpPzUiG/nasr.html

فیلم :

http://www.4shared.com/video/y0kfVZV1/nasorlalh.htm



عرب در بيابان ملخ ميخـــورد

سگ اصفهان آب يخ ميـخورد


جوابیه فردوسی به سید حسن نصرالله


در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
 

ایران سبز

عضو جدید
سلام به همگی
من نوشته ها رو بررسی کردم مرسی
چگونه پارسی شویم؟ مگه ما نیستیم؟
هستیم و مث همه ی کشورهای دیگه توی همه ی عصر ها مشکلات داریم
فقط اسمون وانشده هرچی مشکله بریزه تو کشو ر ما که
درمورد ناموس گفتیم خب اره درسته ممکنه یکی اش باشه
توی همه کشورها هم هست
اینکه ما گذشته ی قوی ای داشتیم درست هست
این که ممکنه الگوهایی رو داشته باشیم ...
مهم ادما و تفکراتشونه
ولی هرکسی نظر خودش رو دوست داره
و براش مهم هست
خب حالا فرض کنین
هرکی بخوا د نظرمثلا درست خودش رو بیاره ...و بخواد که توی جامعه پیاده کنه
تصمیم و نظر کوچیک منظور نیستش ها
فکرکنید چی میشههههههههههههههههههه
باید نظرهای درست توسط مایی که توی این کشوریم داده بشه
و پیاده بشه
تا اگه مثلا وضع ایران پارسی بده خب خوب شه
این ما هستیم که میسازیم ش مگه نه؟

مرسی دوست عزیز
صادقانه و دلچسب بود
 

ایران سبز

عضو جدید
ایران و ایرانی از زبان نصرالله!
http://www.youtube.com/watch?v=dytPutppA1U
زیر نویس فارسی:

http://www.4shared.com/document/pNpPzUiG/nasr.html

فیلم :

http://www.4shared.com/video/y0kfVZV1/nasorlalh.htm



عرب در بيابان ملخ ميخـــورد

سگ اصفهان آب يخ ميـخورد


جوابیه فردوسی به سید حسن نصرالله


در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

مرسی دوست عزیز
شاید خارج از هر گونه ملیگرایی افراطی کسانی(همه مان) پیدا بشن مثل فردوسی بزرگ که بجای مخاطب قرار دادن اعراب از تورانیان و نام ببره و بخواد اون روی خودمون رو به چالش بکشه که از ماست که بر ماست نه از مهاجمین یونانی و عرب ترک و مغول و ..... که به این روز افتادیم و همت سی ساله میخواد که اون رو باز بسازه ، تازه گام اول رو برای تبدیل شدن به یک پارسی نهادیم
 

ایران سبز

عضو جدید
به نقل از کتاب همه آدمهای شاه
نوشته استیون کینزر

انگلستان در سال 1329 گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تاعلت وزمینه های بحران در ایران را پیدا کند.
از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند :

“ ریا کاری بدون دستپاچگی،
اعتقاد به قضا و قدر،
اهمیت ندادن به زجر کشیدن …
ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق وهمیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند ویا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.
اهل طفره رفتن،
فاقد انرژی و استقامت،
اما تابع قدرت و انضباطند.
بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند
و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند.
ایرانی دروغگویی ماهر است،
اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند.
ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.”

تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیم
سعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن
آیا ما آدم های مبارزی هستیم؟
 

ehsan migren

عضو جدید
درود بی کران

تاپیک داره به سمت خوبی پیش میره

در حال حاضر چیزی به ذهنم نمیرسه.

فقط یه خواهشی دارم: جون عزیزتون بحثو به س ی ا س ت نکشین، بذارین به یه نتیجه برسیم

سپاس از همه ی دوستان، نظرات خیلی خوبی داشتن. واقعا استفاده کردم

بدرود
 

ایران سبز

عضو جدید
درود بی کران

تاپیک داره به سمت خوبی پیش میره

در حال حاضر چیزی به ذهنم نمیرسه.

فقط یه خواهشی دارم: جون عزیزتون بحثو به س ی ا س ت نکشین، بذارین به یه نتیجه برسیم

سپاس از همه ی دوستان، نظرات خیلی خوبی داشتن. واقعا استفاده کردم

بدرود

مرسی
شاید اینکه دوستانی پیدا می شن بحث رو سیاسی می کنن میخوان نواقصی رو هم که خودشون دارن رو به گردن کس دیگه ای بندازن (البته انکاری بر برخی از مسائل مطرح شده نیست) ولی من اعتقاد دارم که تا زمانی که خودمون همون چیزی که ادعا می کنیم نباشیم، بدستش نمی آوریم.
جامعه اجبارا آینه ای از درونیات تک تکمون کمی در اطرافمون تدقیق شیم مطمعن باشید مثالهای واضحی رو می بینید
 
آخرین ویرایش:

ایران سبز

عضو جدید
دوستان پارسی گوی ما که هماره در بیان توصیفات یک ایرانی تمام عیار در دوران قدیم ید طولانی داشتند اکنون از بیان شرح حال یک پارسی نوین با معیار های جدید باز موندند چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Similar threads

بالا