مشاعرۀ سنّتی

t.askari

عضو جدید
من آن بخت سپيد خود كه گم شد سالها از من

كنون در گوشه ی چشم سياهی كرده ام پيدا


 

t.askari

عضو جدید
آنكه از چشم تو افكند مرا بی ‌تقصير

چشم دارم به همين درد گرفتار شود
 

t.askari

عضو جدید
دلبر بی خشم و كين گلبن بی ‌رنگ و بو است

دلكش پــــــروانه نيست شمع نيفروخته
 

t.askari

عضو جدید
ز آن شعله‌ها كه از دل پروانه سر كشيد

روشن نشد كه شمع در اين انجمن كجاست

 

نارون آبي

عضو جدید
تازگی ها هوای دلم ابری و بارانی است

لحن مردمان اینجا با دلم آن چنانی است

گل احساسم خیلی وقت است پژمرده

پاییز در پاییزاست وقحطی مهربانی است

شبها هوای دلم عجیب تر می شود می دانم

دلم تورا می خواهد دیر زمانیست

می خواهم از دلم غزل بسرایم برای شب گردها

با اینکه می دانم این غزل پایانی است

هوای اینجا سخت بوی تو را دارد

خدای من اینجا چقدر زمستانیست

تازگی ها هوای دلم هوای توست

هوای توو شب و آن روز بارانی است.....
:gol:


 

نارون آبي

عضو جدید
تمام هستی ام ای دوست یک مشت شعر تنهایی ست
که آن هم نذر یک بیت از غزلهای نگاهت باد این دل لحظه ای بی تو نیاسوده است از آن روز که چشمانت به چشم خسته ام افتاد
عذاب دل بریدن از نگاه گرم وشیرینت
نمی دانی چه کرده باد دل صد پاره ام ای داد وبعد ازتو، تو ای زیباترین رویای معصوم برایم هر چه پیش آید ،خوش آید هر چه بادآباد....:gol:

 

نارون آبي

عضو جدید

دل عاشق به پیغامی بسازد

خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافی است

ریاضت کش به بادامی بسازد
 

nazaninfatemeh

عضو جدید
یادته روزای اول دنیارو واسم میخواستی
میشه تو یادت نباشه جون من یادته راستی
تا همین حالای حالا پای وعده هات نشستم
آخرین جمله نامه برو من عهدو شکستم
 

t.askari

عضو جدید
دل بيمار مرا هر كه گرفتار تو خواست

يا رب آزاد نگردد ز گرفتاري دل

دل به راه غمت افتاد خدايا مددي

كه در اين راه ثواب است مددكاري دل
 

t.askari

عضو جدید
تو تا ز شرم فكندي به چهره زلف سياه

فغان ز خلق بر آمد كه آفتاب گرفت
 

t.askari

عضو جدید
تا بوسه‌اي به من ز لب دلستان رسيد

جانم به لب رسيد و لب من به جان رسيد
 

t.askari

عضو جدید
در هر شكن زلف گره گير تو دامي‌ است

اين سلسله يك حلقه بيكار ندارد
 

t.askari

عضو جدید
تا چند كنی قصّه اسكندر و دارا

ده روزه عمر اين همه افسانه ندارد

 

t.askari

عضو جدید
دل مشتاق من كی ذوق مكتوب تو دريابد

كه قاصد از تو حرفی گفت و من از خويشتن‌ رفتم
 

t.askari

عضو جدید
ما كه در كنج قفس با حسرت گل ساختيم

گر خزانی آمد آمد گر بهاری رفت رفت
 

t.askari

عضو جدید
تا ابد معمور باد اين خانه كز خاك درش

هـر نفس با بوی رحمـــان مي‌وزد بـــــاد يمن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا