مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
ديشب تمام خاطرات با تو بودن را دور ريختم و امروز.......هر چه كردم خودم را پيدا نميكنم
مرسی آزاده جان عالی بود
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر
طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد
طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد
seeemesooo
عضو جدید
دانی به چه چرخ ،عصار بود/// بر دایره پوچ ،دوار بود//// کامی دهدت این دم جانا /////گیرد دم دیگر،کین سیار بود//// ***my own***شرمنده ويرايش قاطي كرده
seeemesooo
عضو جدید
در مسلخ دهر هر دمي آه كنم
فرياد دلم گويم و در چاه كنم
آن شعبده را كو ياري گفتند
زخمي به دل آورد كه اكراه كنم
*** my own***
من كه جاشو پر نكردم شايد اصلا نميدونه
اي به گوشش برسونيد يكي اينجا نگرونه
نميتونم بي تفاوت رو گذشته پا بذارم
اون كه پاره ي تنم بود چه جوري تنها بذارم
اي به گوشش برسونيد يكي اينجا نگرونه
نميتونم بي تفاوت رو گذشته پا بذارم
اون كه پاره ي تنم بود چه جوري تنها بذارم
من به پهنای امید خود گل شوق تو را
در میان این کویر تشنه می کارم هنوز
***
می شناسم مرگ را بی وحشت اما قلب من
می تپد در سینه چون از عشق سرشارم هنوز
در میان این کویر تشنه می کارم هنوز
***
می شناسم مرگ را بی وحشت اما قلب من
می تپد در سینه چون از عشق سرشارم هنوز
در كوير سبز عشق اين سخن از من بگير
مرگ تو مرگ من است پس تمنا ميكنم هرگز نمير
مرگ تو مرگ من است پس تمنا ميكنم هرگز نمير
ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غم دیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غم دیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
ميروم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
به خدا ميبرم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
در هفت آسمان چو نداری ستاره ای
ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره ای ؟
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی...
يكي محبت ميكنه يكي ديگه ناز
اوني كه ناز ميكنه هميشه محبت ميبينه
اما اوني كه محبت ميكنه هميشه تنهاست
تو هیچ می دانستی از سکوت هم می شود الهام گرفت؟
که روشنی همیشه بشارت بخش
و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست؟
که روشنی همیشه بشارت بخش
و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست؟
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت!
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت!
ترسم که "اشک" در غم ما پرده درشود
وين "راز سر به مُهر" به عالم سمر شود!
گويند سنگ لعل شود در "مقام صبر"
آري شود و ليک به "خون جگر" شود!
وين "راز سر به مُهر" به عالم سمر شود!
گويند سنگ لعل شود در "مقام صبر"
آري شود و ليک به "خون جگر" شود!
درمانده ای به ظلمت اندیشه های تلخ
خواب از تو در گریزو تو از خواب در گریز
یاد منت نشسته برابر پریده رنگ
با خویشتن به خلوت دل می کنی ستیز!
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |