پروردگارت با تو مي گويد
تو را در بيكران دنياي تنهامان،
رهايت من نخواهم كرد
بساط روزي خود را به من بسپار
رها كن غصه ي يك لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگي طي كن
عزيزا ،من خدايي خوب مي دانم
تو دعوت كن مرا بر خود
به اشكي،يا خدايي،ميهمانم كن
كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست مي دارم
طلب كن خالق خود را
بجو مارا
تو خواهي يافت
كه عاشق مي شوي مارا
و عاشق مي شوم بر تو
كه وصل عاشق و معشوق هم
آهسته مي گويم ، خدايي عالمي دارد