باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟
خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران،گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر،کجا رفت؟
... خاطرات خوب و شیرین،در پس آن کوی بن بست،در دل تو،آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوهای رفته بر باد....
خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:
با زبانی که گناه نکرده ای مرا بخوان تا اجابتت کنم !
موسی عرض کرد :
پروردگار من ؛ کدام زبان است که گناه نکرده ؟!
فرمود :
تو با زبان دیگران گناه نکردهای ، بگو برایت دعا کنند .
دخترها مثل سيب هاي روي درخت هستند. بهترين هايشان در بالاترين نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمي خواهند به بهترين ها برسند چون مي ترسند سقوط کنند و زخمي بشوند، بنابراين به سيب هاي پوسيده روي زمين که خوب نيستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا مي کنند. سيب هاي بالاي درخت فکر مي کنند مشکل ازآنهاست درحالي که آنها فوق العاده اند. آنها فقط بايد منتظر آمدن پسري بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بيايد