الهي قربون مهربونياي بابابزرگم بشم كه همش حواسش به نوه اشه....
آخه چيز مهمي نبود بابابزرگ جونم وگرنه ميگفتم...يه سرماخوردگي ناچيزه اونم از بي احتياطي خودم بود.
اينجا هوا خيلي سرد بود و منم چون توخونه بودم ميزان برودت هوا رو نميدونستم...واسه همين فقط يه باروني چرم تنم كردم و از خونه رفتم بيرون
اولش طوري نبود اما كارمون زياد طول كشيد و حسابي سرما به تنم نفوذ كرد...و يه كوچولو سرما خوردم.
حالا هم دارم بهتر ميشم...نگران نباش بابابزرگ جونم. [IMG]
مرسي واسه آهنگها ...اما آخري بازم خراب بود...انگار اگه يه بار درست باشن به دلم نميشينه...اينم شده طلسم. [IMG]