در سرزمین غرق در سیاهی
عجبم نیست
اگر جغدها آواز قناری سر دهند و
کفتارها از عطر خون آدمی مست شوند
دانایان محکوم شوند
... نادانان حاکم
لبان انسانها شان را مهر زنند و
جان هاشان را به شتر سنجند
فکر را به زنجیر کشند و
هوس با صیغه تفسیر شود و
زن بازیچه مرد شود
مسجدش جای تزویر شود و
زاهدانش خدا فروشند و
کافرانش به یکتا پرستی محکوم شوند
جهل بر دانش ترجیح شودو
تیره گی بر نور مستولی شود