sogandstorm

• 

  فانوس تنهایی

• Jan 21, 2010

سلام
دوست عزیزم
بالاخره بعد از مدت ها وبلاگ رو به روز کردم
امیدوارم که این دوری ما رو پا حساب فراموشی نگذارید
باز هم منتظر نظرات زیباتون در وبلاگ چرا آدم ؟ هستیم
یا علی

• 

  MEMOL...

• Jan 20, 2010

• 

  فانوس تنهایی

• Jan 19, 2010

بوی خدا می آید
بوی بهشت
انگاری همینجاست
بنگر!!!
همین نزدیکی

N

• N

  nasim khanom

• Jan 15, 2010

با سلام و درود :gol:
با ذکر صلوات دهان خود را معطر به نام محمد و آل محمد بفرمایید
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=144868

• 

  mmmkhosravi

• Jan 8, 2010

• 

  mmmkhosravi

• Jan 8, 2010

• 

  mmmkhosravi

• Jan 8, 2010

سلام.

د

• د

  داریوش اسماعیلی

• Jan 6, 2010

من میخوام توی دانشگاه تبلیغات بکنم
بنظر شما برای دانشجو و دانشگاهی چه مدل تبلیغاتی جواب میدهد

• 

  MEMOL...

• Jan 5, 2010

از درز دنيا نگاه مي کنم
خانه هايي با پرده هاي کشيده
رهگذراني سر در گريبان
با سايه هاي کشيده ...

از درز دنيا نگاه مي کنم
کوچه
تا دو سوي عالم
بي خواب است ...

چندي است دنيا
مرا به کناري نهاده است
و نمي بيند
از درز دنيا نگاه مي کنم ...

.

.

.

در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...

• 

  MEMOL...

• Jan 4, 2010

گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


baran

• 

  mansoore72

• Dec 28, 2009

سلام
اميدوارم خدا استادتون رو بيامرزد
شما به اصفهاني ها لطف داري
اميدوارم منم خوب باشم

• 

  MEMOL...

• Dec 28, 2009

مرسي سوگندجونم ...

• 

  MEMOL...

• Dec 24, 2009

دلا محیا شو
محرم حسین می آید ...
ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
دلا محیا شو
که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
ز مردگی به درآ !
تا تو را بیاموزد
چگونه بودن را ...
چگونه مردن را ...
.
.
.
التماس دعا ...

• 

  MEMOL...

• Dec 22, 2009

گفت با هر سختي، آساني ست

با هر رنج، شادي

در دل هر غم، نشاط

راست مي گفت او ...

و من

تا نرنجيدم نخنديدم ...!!!


محمد جعفری(آزاد)

• 

  "Amir masoud"

• Dec 19, 2009

**قشنگترین عکسهای دانشگاهمون (نظر شما چیست؟)**

• 

  MEMOL...

• Dec 14, 2009

عمريست

دريا...دريا...باران

به خورد تو داده اند

و تو

هنوز جنگل نشده ای !

وقتی سرنوشت تو: کوير است

حتی آسمان هم

در برنامه ی آتی

اعتباری برای رویش تو تخصيص

نمی دهد ...!!!


فرشته مه نگار

• 

  MEMOL...

• Dec 10, 2009

گریزی نیست ...

همیشه بی آنکه بخواهی

اتفاق خودش را می اندازد

وسط زندگی ات !

بعد هم می رود

تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

با ذهنی که مدام تکرار می کند:

"حالا که اتفاقی نیفتاده

دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

به قول خودش

فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

می روم با یک آرزو

کاش هیچ وقت نمی گفتم:

کاش ...


س.بارانی

• 

  MEMOL...

• Dec 8, 2009

دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

آرام آنها را ورق زد ...

صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

بادی وزید ...

برگها به سرعت ورق خوردند ...

مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

و او غرق در اوهام دنیا

رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


....


خدایی دید ...

نوری دید ...

تسبیح... گل...پرنده...درخت...

و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

اشرفی که کنار ادات ایمان

گل...پرنده ... درخت

احساس حقارت می کرد !


...


باران بارید ...

خاطراتش را شست و با خود برد !

او ماند ...

بغض ماند ...

تنهایی ماند ...

و

نوری که در خاطراتش گم شد ...!


NasibeH

• 

  kaghaz rangi

• Dec 6, 2009

بهترین عیدی عمرم... مبارک باشه

• 

  MEMOL...

• Dec 4, 2009

سلام سوگند جونم خوبم خدا رو شکر ...

ممنون یه دنیاااااااااا. خییییلی گلی

بوس

• 

  MEMOL...

• Dec 4, 2009

عیدت مبارک ...

امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

.

.

.

التماس دعا ...

• 

  MEMOL...

• Dec 1, 2009

خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

غمی که مرا فرا خواهد گرفت

وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

و من بغض خواهم کرد

و غرق در لذت خواهم شد ...

می گویند

آدمی به خدا نزدیک است ...

بسیار نزدیک ...

هر گاه که اندوهگین باشد ...

هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!

• 

  MEMOL...

• Nov 30, 2009

ورق می خوریم

همچون دفتری کهنه در باد ...

و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

و با باد همسفر

و در آب جاری ...

و روزی خواهد رسید

که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

و آن روز دانه های درشت کلمات

از هیچ متولد خواهند شد ...!

• 

  تندباد

• Nov 29, 2009

ضبط..

• 

  MEMOL...

• Nov 28, 2009

عیدت مبارک ...

• 

  فانوس تنهایی

• Nov 28, 2009

به قربانگاهت آمدم
تا خود را قربانیت کنم
اما دریغ
گوش هایم به ندای شیطان لیک گفت


--------------
دعایم کن
که محتاج دعایت هستم

فانوس تنهایی
شب عید قربان
یا علی

• 

  فانوس تنهایی

• Nov 26, 2009

گویند صدای خفاش ها آنقدر بلند است که ما تونایی شنیدن آن را نداریم
و چه زیباست این گوهر ناب ...
خدایی که در همین نزدیکی است
اما دریغ
بارها دچار عجز و ناتوانی شدیم
و تو را ندیدیم

• 

  sogandstorm

• Nov 25, 2009

*اگر میدانستم این آخرین مرتبه ای است که صدایت را میشنوم صدایت را ظبت مبکردم.
yek azizo az das dadam kesi ke mese pedar bozorgam boOd zarbeye rohiye badi khordam in moghe.. ah ke che del tangetonam aghaye teymoriye aziz... hamishe dar amaghe ghalbe manid va hich vakh faramosheton nemikonam.. raftiid be malaaakot in donya jaye shoma nabod

• 

  MEMOL...

• Nov 24, 2009

نه !‌
شکايت نکن
کوه هم که باشد
گاهي
دم غروب که مي شود
انگار دلش مي لرزد ...
به خدا قسم
اصلا انگار طور ديگري ست !‌
انگار ايستاده مي افتد
ايستاده مي گريد
و ايستاده مي ميرد ...
پس گلايه نکن !‌

...

از تو چه پنهان
با تمام بي پناهي ام
گاهي ايستاده
در پس همين وجود
در پس همين خنده هاي سرد
در پس همين گريه هاي گرم
هي مي ميرم و زنده مي شوم !

...

سخت است
صبور باشي ...
و در حجم اين سکوت
نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!

• 

  فانوس تنهایی

• Nov 20, 2009

چشم هایم را میبندم
و دست هایم را به سوی تو بالا میگیریم
تا بگویم
به تو ایمان دارم