لحظه ها میگذرند و روزها را خاکستری میکنند
و من در گرد و غبار این ثانیه ها میدوم...
به دنبال چه نمیدانم!
هراسانم از آنکه فصل ها پوست بیندازند
و من هنوز در کالبد خویش بمانم
شاید خیالی است بس بیهوده که رسیده باشم
به آنچه خواسته ام
به آنچه باید میرسیدم
و به آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام
تشنه لبم...