sare.n
پسندها
34

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
    شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
    آسمان آبی و ابر سپید
    برگهای سبز بید
    عطر نرگس، رقص باد
    نغمه شوق پرستوهای شاد
    خلوت گرم کبوترهای مست

    نرم نرمک می رسد اینک بهار

    خوش به حال روزگار
    خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها
    خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
    خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
    خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
    خوش به حال جام لبریز از شراب
    خوش به حال آفتاب
    ای دل من گرچه در این روزگار
    جامه رنگین نمی‌ پوشی به کام
    باده رنگین نمی ‌بینی به جام
    نقل و سبزه در میان سفره نیست
    جامت از آن می که می ‌باید تهی است
    ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
    ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
    ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
    سلام
    "سَلامٌ قَولً مِن رَبٍّ رَحيمٍ"

    دوستان عزیز بیایید یه کار بسیار مهمی بکنیم که انجامش بسیار راحت است،
    کار سختی نسیت, مشکل نیست, وقت گیر نیست،
    فقط به یک همدلی و همیاری نیاز دارد.

    :::.. ظهر روز عاشورا، موقع اذان ظهر، همگی، هر جا هستید، هر کاری می کنید،...:::
    ||/:::..."فقط برای یک دقیقه، همگی "دعای فرج امام زمان" را بخوانیم"...:::\||

    هیچ وقتی از شما نمی گیره فقط اگه این پست را "فوروارد" کنید و دست به دست کنید تا تعداد زیادی آن را بخوانند قدمی بسیار بزرگ برداشتید.
    لطفا بییاید فقط، چند کلیک ساده بکنیم تا به نتیجه بسیار بزرگ برسیم...

    (هر کس از دوستان هم خواست با نیت این کار را انجام دهد.)
    (اللهم ارزقنا شفاعة الحسين يوم الورود)
    بسم الله...
    اگر بنا با جمع بایم همه جمع موئم .فعلا معلوم نیسا خبرت میکم.
    عجب وات افتاه و لج.ویندوزشه عوض کو.

    ساره میها قرار ملاقات بنیمو میای ؟
    بزرگواری که هیسی و یادم.سلامتی شما میگذره.

    تو چه خبر های کجا کم میای؟
    به به ساره خانم گل.چه عجب بالاخره دیمت.خوئم تو چطوری؟
    گلی دارم به دور از دیدگانم
    ولی مخفی میان قلب و جانم
    که گهگاهی کند یادی ز خاکش
    فدای آن رفیق و قلب پاکش
    17 تو هم كه اشتباه خوندي!
    هفده نه هوده. بابا ف داره نه و!!!
    مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده،نگران و مضطرب.
    در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی"اتاق عمل"
    چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود
    مرد نفسش را در سینه حبس می کند.
    دکتر به سمت او می رود.
    مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند.
    دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.
    اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده
    ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم
    باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی،با لوله مخصوص بهش غذا بدی
    روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی ...
    اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده ...
    با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد.
    سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
    با دیدن این عکس العمل،دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.
    دکتر: هه !شوخی کردم...زنت همون اولش مُرد !!!!!
    چاکریم.نه بابا کی خوشش د ایما میا که بها شی بکه ومو.ایچه هم همه چی امن و امانه .هیچ خبری نی.پشخه هم پر نمیزنه چه برسه ....!:D
    مه نوکرتم ابجی ساره.

    قاف کجا بی ایشالا زیتر سر و سامو بیری .ایما هم د شرت راحت بایم(البته یه و شوخی بی).

    مه معمولا ظهر 12-3 میام .حالا یه کم ایلا اولا هم موه ولی یجز ای ساعتیا فعلا ساعتی هنی نمیام.

    دوس داشتی هیسم د خدمتت.
    به به .ستاره کم پیدا.

    ممنون مم خوبم شما بهترین؟

    دیگه ما رو نمیبینی خوشحالی؟

    ساره شنیدم شیی کردی راسته؟!!:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا