Raana joon
پسندها
40

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خوبی گلم ممنون از اسی که بهم دادی،بازم ممنون که همیشه به یادم بودی دلم برات خیلی تنگ شده ،دوست دارم زودتر برگردم بندر عباس چون دلم خیلی برای مامان اینا و دو تا آجی های خوشگلم تنگ شده خیلی دوست دارم:cry::gol:
    خیلی كم اتفاق می افتد كه نسبت به آنچه داریم احساس رضایت و خشنودی كنیم و در عوض، همیشه برای آنچه كه نداریم تاسف می خوریم و غصه دار هستیم
    آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
    آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
    آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
    آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
    آنگاه که حتی گوشت را می بند ی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
    آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
    می خواهم بدانم
    دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
    زندگی را نباید تنها با پول سنجید. من از این كه بكارم و دیگران درو كنند ناراحت نیستم. زمانی باید تاسف خورد كه بكاریم و كسی درو نكند.

    چارلز گودیر
    در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود

    کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است

    کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت

    کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند

    انسانهای منظم افراد خشک وبیحال هستند

    همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله
    و.........
    خدایا!
    خورشید را به من قرض میدهی ؟
    از تو كه پنهان نیست
    سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
    سلام به همه دوستای خوبم!!!من خیلی معذرت میخوام که به pmهاتون دیر به دیر جواب میدم راستش این روزا خیلی busy ام خیلی خیلی خلیییییییییییی دوستتون دارم.
    شاد باشید!!!!!!!!
    سلام...قصداحوال پرسی بود...امیدوارم خوب وسرحال باشی...:gol:
    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل".
    چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند...
    دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده. ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم... بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کني، با لوله مخصوص بهش غذا بدي، روي تخت جابجاش کني، حمومش کني، زيرش رو تميز کني و باهاش صحبت کني... اون حتي نمي تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسيب ديده...
    با شنيدن صحبت هاي دکتر به تدريج بدن مرد شل مي شود، به ديوار تکيه مي دهد. سرش گيج مي رود و چشمانش سياهي مي رود.
    با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندي مي زند و دستش را روي شانه مرد مي گذارد.
    !!!!!!دکتر: هه! شوخي کردم... زنت همون اولش مُرد
    يه دوست معمولي هرگز گريه تو رو نديده.
    يه دوست واقعي شونه هاش از اشکاي تو خيسه

    يه دوست معمولي يه دسته گل واسه مهمونيت مي آره
    يه دوست واقعي زودتر ميآد تا تو آشپزي بهت کمک کنه و ديرتر مي ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه

    يه دوست معمولي متنفره از اين که وقتي رفته که بخوابه بهش تلفن کني
    يه دوست واقعي ميپرسه چرا يه مدته طولانيه که زنگ نمي زني؟

    يه دوست معمولي ازت ميخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزني
    يه دوست واقعي ازت ميخواد که مشکلات را حل کنه

    يه دوست معمولي وقتي بين تون بحثي ميشه دوستي رو تموم شده ميدونه
    يه دوست واقعي بهت بعد از يه دعواهم زنگ ميزنه

    يه دوست معمولي هميشه ازت انتظار داره.
    يه دوست واقعي ميخواد که تو هميشه رو کمکش حساب کني


    یک دوست معمولی از درونت بی خبره
    یک دوست واقعی سعی میکنه درونتو بفهمه
    امدم امشب به میخانه تمنایت کنم
    می نمی خواهم بیا ساقی تماشایت کنم
    بیقرارم ساقی ازمیخانه بیرونم مکن.
    کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم...
    سلام عزیزم
    خواستم حال و احوالی پرسیده باشم!
    خوش و سلامتی دیگه؟!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا