در دانشگاه
یک کتاب
خانواده ام را تنظیم می کند
در خانه
تلوزیونی ۲۱اینچ
من بیدارخواب
تو
نتیجه ی آزمایش بارداری
ما واریز وام دانشجویی و ازدواجیم
دستم دهانم را گرفته
که باقی مانده ام بیرون نریزد
بیرون نریزد از این شعر
کلمه ای که دوست داشتم نام تو باشد
باید از خودم دست بردارم
و بروم نامت را که در خوابگاه زندگی می کند
بیدار کنم
از اینجا به بعد
دارم دنبال شناسنامه ات میگردم
و تلویزیون دارد اسپرم پخش می کند
نگرانی ام بی دلیل نیست
وقتی در هر خوابگاه چند تلوزیون گذاشته اند
و وقتی که مجری اخبار نیمروزی می گوید
نجات غریق
دختری را نجات داده
که رفته بود
عضوی از خانواده دریا باشد.
برای سفر نبسته ام.
این چمدان
نه راهی راه آهن است
نه جاده.
بگذار پیراهن ها
با خاطرات آن سال ها و
تن ها و
تنهایی ها
توی انباری آرام بگیرند.
رویا شاه حسین زاده