Recent content by Ghazal Mo

  1. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد هفتصد سال است می بارد فراوانی بس است
  2. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کاو به تأیید نظر حل معما می کرد
  3. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    درونم خون شد از نادیدن دوست الا تعساٌ لایام الفراق
  4. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    در لب تشنه ی ما بین و مدار آب دریغ بر سر کشته ی خویش آی و ز خاکش برگیر
  5. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به رقبت می سپارد جان به چشم مست یار گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
  6. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است
  7. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    تا خار غم عشقت آویخته بر دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها
  8. Ghazal Mo

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دلتنگی های من از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره… شیش،هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون. اون موقع از دستش عاصی بودم. واقعاً اذیت میکرد. یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم نوشته بودکه اگه میخوای دیگه اس ندم...
  9. Ghazal Mo

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    فرشته از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو برای فریفتن انسانها چیست؟ شیطان گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست». شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانها چیست؟ فرشته گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».
  10. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
  11. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی در حلقه ای در ذکر یا رب یا رب است
  12. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    اي صـبـا نـکـهـتـی از خـاک رهِ‌ یـــار بـیـار بـبــر انــدوهِ دل و مــــژده‌ی دلــــدار بـیـار
  13. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
  14. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    دیشب گله ی زلفش با باد همی کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
  15. Ghazal Mo

    مشاعرۀ سنّتی

    من موی خویش نه از آن کرده ام سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند من موی در مصیبت پیری کنم سیاه
بالا