baroonearamesh

baroonearamesh

کاربر ممتاز
عضو جدید از زیر آسمون خدای مهربونم
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
1,725
پسندها
3,290
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • @ RESPINA @
    به گمانم تقدیر این بود
    که بمانم و بپوسم
    که ببینم و بسازم
    که ندانم ز کجا آمده ام
    و ندانم به کجا خواهم رفت
    بارها میشد که زیر دست و پای هر هوس له میشدم
    گاه اینو گاه انو گاه باطل میشدم
    مثل تاریخ فساد یک جنس
    یا که خط آخر یک ورقه
    ناگهان عمر مردمان پر ز شک میشد
    دستشان میلرزید
    گوششان کر میشد
    تا مبادا بعد از این روی من بردارند
    کاش میشد نوک سکوی ابدیت باشم
    تکیه بر تختی از جنس شعور پاک پاک
    آن زمان بود که میگفتم
    دوست دارم که بمیرم
    mohammad sadegh
    وااااااااااااااااااااااااي
    پس چرا تشريف نياوردين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    زودتر تشريف بياريننننننننننننن
    @ RESPINA @
    به سراغ من اگر می آیید
    نرم و آهسته بیایید
    مبادا که ترک بردارد
    چینی نازک تنهایی من
    @ RESPINA @
    گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند
    شب سلیس است و یکدست و باز
    شمعدانی ها
    و صدا دار ترین شاخه فصل ماه را می شنوند
    پلکان جلو ساختمان
    در فانوس به دست و در اسراف نسیم
    گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
    چشم تو زینت تاریکی نیست
    پلکها را بتکان کفش به پا کن وبیا
    و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
    و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
    پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت :ـ
    بهترین چیز رسیدنم به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
    @ RESPINA @
    «خانه دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار
    آسمان مکثی کرد
    رهگذر شاخه نوری که بر لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید
    و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
    «نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
    و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
    می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می‌آرد
    پس، به سمت گل تنهایی می‌پیچی
    دو قدم مانده به گل
    پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
    و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد
    در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی
    کودکی می‌بینی
    رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
    و از او می‌پرسی
    خانه دوست کجاست؟»
    bamboo
    قفل این دنیا به نام فضه هم وا می شود
    باب خلقت را خدا با نام زهرا(س) باز کرد ...

    سلام
    محتاج دعای شما هستم
    یاعلی
    aramesh_sahar
    علیم سلام بارونم قشنگم
    بابا داری روی منم سفید می کنی ها (به خاطر دیر به دیر اومدن)نیشخند
    انشالله هر جا هستی شاد باشیو زندگی بر وفق مرادت باشه دعام کن
    منم به یادتم
    industrial66
    سلام خانومی
    چه عجب یادی از ما کردی ؟؟!!!
    خوبی؟؟؟
    کجایی؟؟ چه میکنی ؟؟؟
    منم التماس دعا دارم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا