شازده کوچول به کجا رسید؟بالاخره خوندیش؟خیلی جاهای کتاب برام دوست داشتنی بود.مثلا جایی که روباه از دوست داشتن میگه.یا میگه همه سوءتفاهم ها از زبونه.دوستی آدمها.یا جایی که روباه به شازده میگه تو در برابر کسی که رامش کردی مسئولی.حقایق دوست داشتن رو تو بیان خیلی ساده بیان می کنه.جایی که شازده کوچولو حرصش میگیره و میگه مردی رو میشناسه که از دوست داشتن چیزی نمی دونه اون یه قارچه.اصلا انگیزه من از خوندن این کتاب این بود که کسی به من گفت قارچ.بهم گفت تو اصلا از احساسات چیزی حالیت نیست.منم ترغیب شدم چون می دونستم اون کتاب شازده رو می خونه منم شروع به خوندنش کردم.بیان احساسات این کتاب واقعا محشره.