یک حکایت واقعی

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
این حکایت رو یکی از دوستام برام تعریف کرده که خیلی کم دروغ میگه!
دوستم می گفت:
یه فامیلی داریم که خیلی ثروتمنده! در غرب کشور معدن داره! و وضعش کلی توپه! یه روز که مهمونشون بودیم داستانی رو تعریف کرد که خیلی جالب بود! این فامیلمون می گفت:
یه روز یکی یه سکه به من داد که روش اسم مبارک امام رضا(ع) هک شده بود. همیشه این سکه رو همراه داشتم! از قضا یه روز در خونه سکه افتاد توی چاه دستشویی! وقتی حکم شرعی رو پرسیدم بهم گفتند که باید روی اونجا رو بپوشونی و دیگه از اونجا استفاده نکنی!
می گفت من دلم راضی نشد! رفتم یه ماشین تخلیه کرایه کردم و در چاه برداشتم و چاه رو تخلیه کردم! با ماشین رفتیم به یه محل دورافتاده و به راننده گفتم تا ماشین رو خالی کنه! خودم هم ایستاده بودم و با دست فضولات رو کنار میزدم تا بتونم سکه رو پیدا کنم!
یه موقع متوجه شدم که کلا وارد فضولات شده ام و سراسیمه دنبال سکه میگرم! با کلی مشقت تونستم پیداش کنم! تمیز شستمش و آوردم گذاشتم رو تاقچه!
شب در خواب دیدک که یک آقای سبز پوش اومد بطرفم و گفت:« تو یک قدم بسمت ما آمدی! و ما برای همیشه تو را حمایت خواهیم کرد!»
دوستم میگه فامیلمون علت ثروت بیش از اندازه اش رو همین میدونه
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
می گفت من دلم راضی نشد! رفتم یه ماشین تخلیه کرایه کردم و در چاه برداشتم و چاه رو تخلیه کردم! با ماشین رفتیم به یه محل دورافتاده و به راننده گفتم تا ماشین رو خالی کنه! خودم هم ایستاده بودم و با دست فضولات رو کنار میزدم تا بتونم سکه رو پیدا کنم!
یه موقع متوجه شدم که کلا وارد فضولات شده ام و سراسیمه دنبال سکه میگرم! با کلی مشقت تونستم پیداش کنم! تمیز شستمش و آوردم گذاشتم رو تاقچه!
شب در خواب دیدک که یک آقای سبز پوش اومد بطرفم و گفت:« تو یک قدم بسمت ما آمدی! و ما برای همیشه تو را حمایت خواهیم کرد!»
دوستم میگه فامیلمون علت ثروت بیش از اندازه اش رو همین میدونه
:huh:
اینجوری یه قدم به سمت امام رضا رفته؟!!!
یعنی بریم تو فضولات غلط بخوریم که یه سکه رو پیدا کنیم و اینجوری نزدیک بشیم؟!!
که چی حالا؟ مثلا چه نفعی داشته این کارش؟! به چه دردی میخورده که بخواد باعث نزدیکی بشه؟!!!
:w20:

میگما! یه موقع برداشت نشه که من میگم دوستتون دروغ گفته ها! نه! فقط میگم شاید احتمالا اولش یه جمله بوده که شما اونو متوجه نشدین! :w05:
مثلا این:
"خواب دیدم یه روز یکی یه سکه به من داد که روش ..."

:child:
 

ryhan

عضو جدید
ای آفتاب هشتم

ای آفتاب هشتم

ای کاش بتونیم قلب هایمان را پاک کنیم تا نام های زیبایی را که در روز اول خلقتمان روی آن

حک کردن را پیدا کنیم

نام زیبای الله

نام زیبای رسول خدا محمد مصطفی(ص)

نام زیبای علی و فاطمه

وفرزندان بزرگوارشان

ای امام رضا من نام زیبای تو را درون کثیفی های قلبم گم کرده ام

پس کمکم کن تا قدمی بسو ی تو بردارم و قلبم را پاک کنم و نام زیبایت را بیابم:gol::gol::gol::gol::gol:
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد علت ثروتمند شدن علت خوبي نباشه
اما به نظرم نفس اين حكايت جالب هست. يعني تو به خاطر مولات حاضر شدي اون همه كثافت روت خالي بشه و اين يعني ارادت به او... و اين كار يعني كوچك كردن خودت به خاطر احترام به امام معصوم و گذاشتن قدم روي اون همه تشكيلاتي كه به نام من ساخته اي. يعني يك قدم به سوي او....
خدا هم فرموده هر كس يك قدم به سويم برداره من 100 قدم به طرفش بر ميدارم.
البته شايد موفقيتش در زندگي مادي ملاك نباشه بايد ديد در زندگي معنوي به كجا رسيده...
ممنون جالب بود و تامل بر انگيز
ياعلي
 
آخرین ویرایش:

pishoo

عضو جدید
من بعید نمی دونم. شاید ثروتش یه امتحانه. شایدم به ازای ذره ذره اون فضولات خدا بهش زر داده. خودمونیم هر کسی نمیا چاه و بکنه دنبال یه سکه بگرده. نهایتش دیگه ازون چاه استفاده نمی کنه.کار این آقا ایولم داشته
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اون آقا سبز پوشه بهشون نگفته که ذکوة بدید ، خمس بدید ؟ اطعام کنید ؟ انفاق کنید ؟ و از دروغ بستن به خدا و پیغمبر بپرهیزید ؟ که اون دوستتون هم بیاد به شما بگه ؟
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
اون آقا سبز پوشه بهشون نگفته که ذکوة بدید ، خمس بدید ؟ اطعام کنید ؟ انفاق کنید ؟ و از دروغ بستن به خدا و پیغمبر بپرهیزید ؟ که اون دوستتون هم بیاد به شما بگه ؟

سلام
چرا دارم میزنید؟
من فقط حکایتی رو که دوستی برام تعریف کرده بود رو اینجا گفتم! چون این حکایت برای خودم خیلی نکات آموزنده داشت!
اینکه انسان باید بخاطر رسیدن به مولاش از خودش و نفسش بگذره! فکر می کنم این چیز کمی نباشه! شما فکر ببین اگه آدما میتونستند پا روی نفسشون بزارند! اون وقت چی میشد؟ اون موقع همین زکات و خمس و دروغ نبستن به خدا و پیامبر و انفاق و بقیه اعمال، برای ماها نه تنها سخت نمیشه، بلکه از این کارها لذت هم میبریم! نمیگیم چرا باید خمس بدم؟ میگیم خمس میدم چون خدا اینطوری خواسته!
موفق باشید
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلن یه جوری بود
حکایت بود ولی .......

قلبی سفید میخواهم که خدا و دوستدارانش را بشناسم
نه از خدا بی خبران بت پرست را

مرسی دوست من
مبهم بود
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
چرا دارم میزنید؟
من فقط حکایتی رو که دوستی برام تعریف کرده بود رو اینجا گفتم! چون این حکایت برای خودم خیلی نکات آموزنده داشت!
اینکه انسان باید بخاطر رسیدن به مولاش از خودش و نفسش بگذره! فکر می کنم این چیز کمی نباشه! شما فکر ببین اگه آدما میتونستند پا روی نفسشون بزارند! اون وقت چی میشد؟ اون موقع همین زکات و خمس و دروغ نبستن به خدا و پیامبر و انفاق و بقیه اعمال، برای ماها نه تنها سخت نمیشه، بلکه از این کارها لذت هم میبریم! نمیگیم چرا باید خمس بدم؟ میگیم خمس میدم چون خدا اینطوری خواسته!
موفق باشید


من غلط بکنم جون خودم :) ببینید ، مهم در اینه که ما خیلی جاها یادمون میره چه حکایت هایی آموندست و چه حکایت هایی خیر ، در مورد رسیدن به مولاش ، چند تا بحث توی همین حکایت شما هست ، اول اینکه رسیدن به امام معصوم از یک سکه بی ارزش ممکنه ؟ دوم اینکه رسیدن به مولا ، از غرق شدن در نجاسات بدست میاد ؟ سوم اینکه اگر این حکایت درست باشه ، یک شخصی ، در کدوم محلی این عمل رو انجام میده ؟ یعنی مثلاً من خودم اگر توی تهران این اتفاق برام بیافته ، کجای تهران برم این کار رو انجام بدم ؟ در مورد حکایات هم خیلی بهتر از اینی که به نقل قول دوستی آدم مراجعه کنه ، بهتره به خود قرآن مراجعه کنه ، که در هر صفحه و سوره و جزء خداوند به ما میگه آیا برای شما کم حکایتها از پیشینیان گفتیم ؟ در نهایت هم درسته خدا گفته ، ولی تقلید کورکورانه اصلاً در اسلام جایز نیست ، مصداق همون آیه معروف که در انتخاب دین آزادیم هستش ، شما اگر به این فکر کنید که چون خدا گفته پس ما باید انجام بدیم بی هیچ درک و فهمی ، پس فرق ما با سایر مخلوقات چیه ؟ یک نبات ، بی هیچ حرف و حدیثی مطیع امر پروردگار هستش . خداوند اگر دستوراتی داده ، دلایلش رو در گفته های معصومان باید پیدا کنیم ، اون حب اهل بیت میشه .
پ.ن. برای جکایات آموزنده ، بهتر از نقل قول به سراغ کتابی مثل گلستان برید .
پ.ن.2. من قصد جبهه گرفتن و ... ندارم بخدا :( از دستم ناراحت نشی .. یکم درک مسئله برام ثقیله .
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
1- اون سکه اصلا بی ارزش نبوده! سکه ای که نام امام معصوم روش حک شده باشه نمی تونه بی ارزش باشه!(مهم سکه نیست! مهم و ارزش نامیست که روی اونه! این اون نام هست که اگه روی سکه باشه سکه رو باارزش میکنه! کاش بشه نامشون روی سکه دلمون هم حک بشه! اونقته که این دل ارزشی آسمانی پیدا میکنه)

2-رسیدن به مولا از غرق شدن در نجاسات بدست نمی آد! نه این اصلا درست نیست! رسید به مولا از خویش گذشتن و به معبود رسیدن بدست میاد!

3-قرار نیست من شما هم این کارو انجام بدیم! این یه آزمایش بوده که فقط مختص اون فرد بوده! من و شما جور دیگه ای که مختص بخودمون هست آزمایش میشیم! مهم اینه که در آزمایشات، خدا رو مد نظر بگیریم و عمل کنیم!

4-در اینکه بهتره برای حکایت به قرآن و احادیث رجوع بشه کاملا حرفت رو قبول دارم. اما گاهی بعضی اتفاقات می افته که ارزش بازگو کردن رو دارند! بنظر من هم این حکایت یکی از اوناست!

5-شما تقلید رو چطور معنا می کنید؟
خدا گفته در مسایل اعتقادی اصلا نباید تقلید کرد! حق تقلید نداریم! اما وقتی که فردی به خدا و رسولانش و امامانشایمان میاره!(بدون تقلید و با تفکر دلیل و منطق) دیگه از اینجا به بعد این فرد متعلق به خودش نیست! چون او ایمان آورده که اربابش معصوم از گناه و اشتباه هست، بنابراین باید هر چی که ارباب میگه رو بی چون وچرا اجرا کنه! بعد از اجرا، میتونه دلیل رو هم از ارباب سوال کنه وارباب اگه صلاح باشه جواب خواهد داد!
سایر مخلوقات در انتخاب ارباب هیچ اراده ای از خودشون ندارند! برای همین هم هست که اطاعت اونا مستحق پاداش نیست! اما من و تو مختاریم که طاغوت رو بعنوان ارباب انتخاب کنیم با نور رو!
و برای هر کدوم از این انتخاب ها مون هم راهی متصوره که نمی ازش فرار کرد!
اگه طاغوت رو انتخاب کنیم که قرآن صریحا گفته آینده مون چطوریه!
اما اگه بعد از تفکر، نور رو انتخاب کردیم، باید هر چی ارباب میگه بی چون چرا بزاریم روی دو تا تخم چشم!

حرفام ریادی طولانی شد، عذر می خوام
موفق باشید!
من الله توفیق
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
1- اون سکه اصلا بی ارزش نبوده! سکه ای که نام امام معصوم روش حک شده باشه نمی تونه بی ارزش باشه!(مهم سکه نیست! مهم و ارزش نامیست که روی اونه! این اون نام هست که اگه روی سکه باشه سکه رو باارزش میکنه! کاش بشه نامشون روی سکه دلمون هم حک بشه! اونقته که این دل ارزشی آسمانی پیدا میکنه)

2-رسیدن به مولا از غرق شدن در نجاسات بدست نمی آد! نه این اصلا درست نیست! رسید به مولا از خویش گذشتن و به معبود رسیدن بدست میاد!

3-قرار نیست من شما هم این کارو انجام بدیم! این یه آزمایش بوده که فقط مختص اون فرد بوده! من و شما جور دیگه ای که مختص بخودمون هست آزمایش میشیم! مهم اینه که در آزمایشات، خدا رو مد نظر بگیریم و عمل کنیم!

4-در اینکه بهتره برای حکایت به قرآن و احادیث رجوع بشه کاملا حرفت رو قبول دارم. اما گاهی بعضی اتفاقات می افته که ارزش بازگو کردن رو دارند! بنظر من هم این حکایت یکی از اوناست!

5-شما تقلید رو چطور معنا می کنید؟
خدا گفته در مسایل اعتقادی اصلا نباید تقلید کرد! حق تقلید نداریم! اما وقتی که فردی به خدا و رسولانش و امامانشایمان میاره!(بدون تقلید و با تفکر دلیل و منطق) دیگه از اینجا به بعد این فرد متعلق به خودش نیست! چون او ایمان آورده که اربابش معصوم از گناه و اشتباه هست، بنابراین باید هر چی که ارباب میگه رو بی چون وچرا اجرا کنه! بعد از اجرا، میتونه دلیل رو هم از ارباب سوال کنه وارباب اگه صلاح باشه جواب خواهد داد!
سایر مخلوقات در انتخاب ارباب هیچ اراده ای از خودشون ندارند! برای همین هم هست که اطاعت اونا مستحق پاداش نیست! اما من و تو مختاریم که طاغوت رو بعنوان ارباب انتخاب کنیم با نور رو!
و برای هر کدوم از این انتخاب ها مون هم راهی متصوره که نمی ازش فرار کرد!
اگه طاغوت رو انتخاب کنیم که قرآن صریحا گفته آینده مون چطوریه!
اما اگه بعد از تفکر، نور رو انتخاب کردیم، باید هر چی ارباب میگه بی چون چرا بزاریم روی دو تا تخم چشم!

حرفام ریادی طولانی شد، عذر می خوام
موفق باشید!
من الله توفیق

خوب ، من اسمم مصطفی هستش ، لقب رسول الله ، آیا ذاتم مفید و مناسبه ؟ آیا صرف اینکه این نام رو دارم ، دلیلی بر خوبیت من هستش ؟ یا رفع شریت من ؟ یادآور شعر معروف " مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه " بشم بهتره .
رسیدن به مولا هم یکمی به از خویش و معبود رسیدن تناقض داره . چون اگر شما میخوای معبود رو مولا قرار بدی ( هر معصومی ) تا از اون به خدا برسی ، این ره که میروی به ترکستان است ، اگر هم بخوای معبود و حضرت حق قرار بدی ، دیگه جایگاه مولا در کجا قرار میگیره ؟ مگر اینکه اینطوری صحبت کنیم که مولا رو کمکی برای رسیدن به معبود قرار بدیم .
در مورد بعضی اتفاقات هم ، متاسفانه همین اتفاقات هستند که گاهی همراه با خرافات میشند :( و برای پی بردن به اونها باید به اساتید فن مراجعه کنیم :) ( از واژه های روز حسرت استفاده کردم :) )
در مورد آخر هم من بنیادین با این مسائلی که بیان کردید مشکل دارم که از بحث توی این تالار و شاید حوصله دوستان خارج باشه .
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
فکر کنم این بحث، خداقل برای خود من فایده زیادی داشته باشه!
من کی گفتم کسی که اسم امام و پیامبر رو داره پاکه و از شر بودن معذور؟
من گفتم کاش نام(به معنای ارباب) علی و اولادش روی دلمون حک بشه! اگه کسی خودشو نوکر علی بدونو فراموش نمی کنه که در راهی قدم برداره که علی دوست داره! و علی اصلا از گناه خوشش نمی آد!
اگه سنگ نوکری علی رو پیشونی کسی حک بشه(توسط خود علی نه مردم جاهل)، اون آدم موقع گناه از اسمی که روش حک شده خجالت میکشه!
امیدوارم اینبار منظورم رو درست رسونده باشم!

من هیچ وقت معبود رو مولا قرار نمی دم! معبود من خداییست که مرا از هیچ آفریده و هم اوست که دستور داده تا از دستورات رسولش پیروی کنم!
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
فکر کنم این بحث، خداقل برای خود من فایده زیادی داشته باشه!
من کی گفتم کسی که اسم امام و پیامبر رو داره پاکه و از شر بودن معذور؟
من گفتم کاش نام(به معنای ارباب) علی و اولادش روی دلمون حک بشه! اگه کسی خودشو نوکر علی بدونو فراموش نمی کنه که در راهی قدم برداره که علی دوست داره! و علی اصلا از گناه خوشش نمی آد!
اگه سنگ نوکری علی رو پیشونی کسی حک بشه(توسط خود علی نه مردم جاهل)، اون آدم موقع گناه از اسمی که روش حک شده خجالت میکشه!
امیدوارم اینبار منظورم رو درست رسونده باشم!

من هیچ وقت معبود رو مولا قرار نمی دم! معبود من خداییست که مرا از هیچ آفریده و هم اوست که دستور داده تا از دستورات رسولش پیروی کنم!

نه ، منم منظورم این نبود ، منظورم این بود که سیره و روش زندگی و کارهای اونها باید مد نظر قرار بگیره ، اینکه انسان خودش رو در قید و بند یک سکه ، کاغذ و .. قرار بده اشتباهه ، و این چه چیزی میشه جز بت پرستی ؟ وقتی صحبت از سکه میشه ، یا کاغذ ، چه یادآوری بهتر از جنگی که قرآن به سر نیزه ها کردند و امام علی گفتند بجنگید و خوارج نجنگیدند ؟ که اون رو جنگ با قرآن دونستند ؟ در مورد حب اهل بیت ، باز هم من یک مشکلی دارم ، اونم اینکه چرا ما اهل بیت رو فقط برای دوری از گناه میخوایم بدونیم ؟ مگر نه اینکه خداوند خودش ناظر احوالات ماست ؟ امام خمینی میگند " عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصیت نکنید " ، این سخن خودش گواه این هستش که ما حضور خداوند رو احساس کنیم در تمام زندگی ، مطمئناً نه اینکه حالا بخاطر حب یک معصوم گناه نکنیم . هرچند که من میگم معلم و آموزگار رسیدن به محضر خدا پیامبرها و امامانند . در مورد جمله آخر هم مطمئناً غیر از این نیست که رسول میفرمایند از دستورات خدا پیروی کنیم ... ولی شما میفرمایید خدا گفته از دستورات رسول پیروی کنیم .. ببینید جمله ها هر دو قشنگند ولی زمین تا آسمان فرق دارند .
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
خدا خودش میگه:
اطیعو الله و اطیعو الرسول و ...

کاملا با حرفای بالاییت موافقم! منم میگم سکه و کاغذ و اینها فقط اشیای بی ارزشند! چیزی که ارزش داره، محبتیست که به خدا و کسانی که خدا دوستشون داره، داریم!
این فقط کلمه رضا نیست که اون سکه رو باارزش میکنه! پشت این یه کلمه هزار هزار علم و عمل ایستاده!

درمورد قضیه جنک صفین هم باز هر دو مون یه حرف می زنیم: این کاغذ پاره ای به اسم قرآن نیست که ارزش داره! بلکه قرآن ناطقی که با هر عمل و رفتارش قرآن رو نمایش میده! ارزمند هست.

منم با حرفت درباره اینکه چرا اهل بیت رو فقط برای دوری از گناه می خوایم قبول دارم! پیامبران و اهل بیت چراغ های راهنمایی هستند که خدا برای هدایت بشر فرستاده!
و همین هست که اونا رو ارزشمند میکنه! چون خدائیند! خدائی باقی میمونند!و همیشه حق رو میگند
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
به نظر من اسما مهم هستن.همين دعاهايي كه مي خونيم مثلا جوشن كبير حاوي اسم هاي خداست.خدا به آدم اسماي خود رو آموخت و با آنها آدم توبه كرد.ابه نظرم اون مرد احترامي كه قايل شده براي سكه به حرمت اسم امام بوده.ممكنه يكي بگه اسم مهم نيست ولي يكي ديگه مرتبه ي ديگه اي از احترام رو قايل شه حتي براي اسم.مثلا يكي از علما از نوشتن نام خدا روي كاغذي كه خط خوردگي داشته اجتناب مي كنه.اينا مراتب احترامه كه هركس در يك مرحله اي است.در كتابي راجع آقاي نخودكي جايي مي گه ايشان با نام بردن اسم حضرت علي بيمار مسيحي رو درمان كرد.
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها اجازه!
من هم با آرامش و زكريا موافقم كه ميگن مهم اون كار نبوده، مهم اون عشق و محبتي بوده كه تو اون كار بوده..
يادمه يه تاپيكي رو خانوم فلق گذاشته بودند (از خود خدا)
همين نكته رو خيلي زيبا اشاره كرده بودند...
داستان حضرت سليمان بود فكر ميكنم. كه مورچه اي يك ران ملخ براي حضرت آورد. حضرت با خوشحالي اون رو گرفت و از مورچه خيلي سپاسگزاري كرد و مورچه خوشحال شد و رفت. اون ران ملخ به هيچ درد حضرت سليمان نميخورد و وقتي سوال كردند چرا انقدر تشكر كرديد گفتند. من به ران ملخ نگاه نكردم، به يك دنيا عشق و محبتي كه در پشت اين عمل بود نگاه كردم!
واقعا همه اسرار عالم از همين عشق هست
همان كه به آسمانها دادند، سرباز زدند، به كوه سپردند متلاشي شد. اما انسان ديوانه آنرا قبول كرد:w22:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
سلام
این حکایت رو یکی از دوستام برام تعریف کرده که خیلی کم دروغ میگه!
دوستم می گفت:
یه فامیلی داریم که خیلی ثروتمنده! در غرب کشور معدن داره! و وضعش کلی توپه! یه روز که مهمونشون بودیم داستانی رو تعریف کرد که خیلی جالب بود! این فامیلمون می گفت:
یه روز یکی یه سکه به من داد که روش اسم مبارک امام رضا(ع) هک شده بود. همیشه این سکه رو همراه داشتم! از قضا یه روز در خونه سکه افتاد توی چاه دستشویی! وقتی حکم شرعی رو پرسیدم بهم گفتند که باید روی اونجا رو بپوشونی و دیگه از اونجا استفاده نکنی!
می گفت من دلم راضی نشد! رفتم یه ماشین تخلیه کرایه کردم و در چاه برداشتم و چاه رو تخلیه کردم! با ماشین رفتیم به یه محل دورافتاده و به راننده گفتم تا ماشین رو خالی کنه! خودم هم ایستاده بودم و با دست فضولات رو کنار میزدم تا بتونم سکه رو پیدا کنم!
یه موقع متوجه شدم که کلا وارد فضولات شده ام و سراسیمه دنبال سکه میگرم! با کلی مشقت تونستم پیداش کنم! تمیز شستمش و آوردم گذاشتم رو تاقچه!
شب در خواب دیدک که یک آقای سبز پوش اومد بطرفم و گفت:« تو یک قدم بسمت ما آمدی! و ما برای همیشه تو را حمایت خواهیم کرد!»
دوستم میگه فامیلمون علت ثروت بیش از اندازه اش رو همین میدونه
با ادب و احترام
نخست: بعيد مي‌دانم چنين حکمي شرعي مي‌داشت.
دوم: خواب هيچ‌گونه حجيت علمي يا شرعي ندارد... مگر براي صاحبش...
سوم: بر اساس برهان نظم، و نظام علي معلولي، به گمان من علت ثروتمند بودن آن شخص همان معدن باشد! بين علت و معلول هميشه سنخيت وجود دارد... بسيارند از اين معدن‌داران که در مغرب زمين يا جاهاي ديگر که مسلمان نيستند تا چه رسد به اين‌که شيعه باشند، اما بنا به علت‌هاي معقول و تجربه‌شده ثروتمندند... اگر چنين باشد، بايد تمام محبان به امام رضا ثروتمند باشند که در دنياي عيني مي‌بينيم چنين نيست... نتايج حب اهل بيت را بايد در جاي ديگري جستجو کرد.
چهارم: به اين داستان دقت فرماييد... و در ضمن هدف از بعثت انبيا و جايگاه و کارويژه‌ي امامان را فراموش نکنيم... ايشان هميشه کرامت انسان را پاس داشته‌اند، و براي آزادي ايشان از بردگي و جهل و خرافه همت گماشته‌اند:

علي (ع) هنگامي که به سوي کوفه مي‌آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ايراني بودند.
کدخدايان و کشاورزان ايراني خرسند بودند که خليفه محبوبشان از شهر آن‌ها عبور مي‌کند؛ به استقبالش شتافتند.
هنگامي که مرکب علي به راه افتاد، آن‌ها در جلو مرکب علي(ع) شروع کردند به دويدن. علي آن‌ها را طلبيد و پرسيد:
"چرا مي‌دويد، اين چه کاري است که مي‌کنيد؟!"
- " اين يک نوع احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود مي‌کنيم. اين سنت و يک نوع ادبي است که درميان ما معمول است."
- "اين کار، شما را در دنيا به رنج مي‌اندازد و در آخرت به شقاوت مي‌کشاند. هميشه از اين‌گونه کارها که شما را پست و خوار مي‌کند، خودداري کنيد. بعلاوه، اين کارها چه فايده‌اي به حال آن افراد دارد؟!" 1

_________________________
1. داستان راستان، مرتضا مطهري، ص 40؛ نيز نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 37.
 
آخرین ویرایش:

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
كافرجان من انقدر خوشم مياد از آدم هايي كه اگه چيزي هم دارن كه نتيجه سعي و تلاش خودشونه ولي با فهمي بالا اون رو نتيجه زحمات و لطف ديگران مي دونن.مثلا اگر اين مرد ثروت خودش رو مديون خدا و لطف آقا مي دونه در نتيجه احترامي كه قايل شده خيلي ارزشمنده.به دست آوردن اون معدن شايد به خاطر لطف خدا بوده كه باعث ثروتمند شدنش شده.
اون افراد هم مي دويدند زياد نزديك اين مورد نيستند آنها هدفي براي دويدن نداشتند!!ولي اين مرد براي بازيابي سكه اي كه اسم امام روي آن بوده تلاش مي كرده دويدن آن افراد چه نتيجه اي داشته؟؟به هرحال احترام به اسامي مقدس با توصيه به بي احترامي و زيرپا ننداختن صفحاتي كه اسم خدا روي آن است معلوم است.ولي همان طور كه گفتم اين ميزان احترامها بسته به حدي ست كه خود شخص قايل مي شود.و به نظرم اين كه ثروت خود را نتيجه لطف آقا مي داند يك ارزش است.ببخشيد عجله داشتم خوب توضيح ندادم.:gol:
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
حکم شرعی اسماء متبرکه ای که درون دستشویی می افته اینه که باید یا اون شیء رو بیرونآورد یا نباد از اون جا استفاده کرد!
می تونید برید رساله های مراجع رو بخونید.
حتما همین طوره که امان همیشه برای آزادی انسان از اسارت و ذلت قدم برداشته اند! اما نوکری ائمه این اسارت و ذلت نیست، بلکه مصداق بارز عزت و بزرگواری هست:
بی حسین باش هر چه خواهی کن!
با حسین باش پادشاهی کن!

بندگی نکوهش شده اینه که انسان دست نیاز بسوی غیر خدا دراز کنه! اما اینکه انسان خودش رو بنده خدا و نوکر کسانی باشند که خدا گفته! نه تنها اسارت نیست بلکه همون آزادی هست که تاریخ بهش وعده داده!
در اینکه ثروت اون فرد نتیجه سعی و تلاش خودشه شکی نیست! اما همین سعی و تلاش و تدبیر عنایتی هست که از سوی حق تعالی اهدا میشه!
ضمنا مقایسه افرادی که به خدا و اسلام ایمان دارند با کسانی که کافرند یا مسلمان نیستند درست نیست! چون نوع برخورد خدا با این دو گروه کاملا متفاوت هست! سنت ها و قوانینی که بر مسلمان اعمال میشه با سنتهایی که بر غیر مسلمان اعمال میشه زمین تا آسمان فرق میکنه!
کسی که خدا رو انکار میکنه ثروت و موفقیتی دنیوی که بدست میاره از این باب هست که خدا او رو با این روش بیشتر و بیشتر در زندگی دنیوی غرق میکنه! و او بیشتر و بیشتر از خدا غافل میشه! البته این بخاطر عملی هست که خود انسان انجام میده و خدا هیچ ظلمی به انسان نمی کنه!

اما کسی که اظهار بندگی میکنه، باید آزمایش بشه این آزمایش انواع مختلف داره که نتیجه هر آزمایش تکلیف فرد رو در سایر مراحل مشخص میکنه! اگه از آزمایش موفق بیرون بیاد ممکنه آزمایش بعدی سختر باشه یا ممکنه آسان تر و اینها مسائلی هست که علمشون فقط و فقط دست خداست و ما هیچ علمی بهشون نداریم مگر مواردی که خدا بهمون گفته!
افتاد سکه در چاه میتونه یه آزمایش برای اون فرد باشه که نتیجه اون آزمایش مسیر زندگی فرد رو در آینده مشخص میکنه! و اینجاست که میبینیم انسان واقعا مختاره که آخر و عاقبت خودشو خودش تعیین کنه!
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
حکم شرعی اسماء متبرکه ای که درون دستشویی می افته اینه که باید یا اون شیء رو بیرونآورد یا نباد از اون جا استفاده کرد!
می تونید برید رساله های مراجع رو بخونید.
حتما همین طوره که امان همیشه برای آزادی انسان از اسارت و ذلت قدم برداشته اند! اما نوکری ائمه این اسارت و ذلت نیست، بلکه مصداق بارز عزت و بزرگواری هست:
بی حسین باش هر چه خواهی کن!
با حسین باش پادشاهی کن!

بندگی نکوهش شده اینه که انسان دست نیاز بسوی غیر خدا دراز کنه! اما اینکه انسان خودش رو بنده خدا و نوکر کسانی باشند که خدا گفته! نه تنها اسارت نیست بلکه همون آزادی هست که تاریخ بهش وعده داده

ببینید ، من گفتم خدمتتون مشکلات و تفاوت های بنیادینی بین دید من و شما توی این قضیه هست . باز هم بخوام برشمارمشون شاید از حوصله جمع به دور باشه و فقط یک پافشاری عقاید از طرف من باشه ، که نمیخوام دوستان فکر کنن اینها اعتقادات من نیست یا هست یا من لائیک و بی دین هستم .
در مورد اسماء متبرکه ، اسماء متبرکه شامل نام های خداوند هستش . مثل الله و ... . وقتی که برای همین قضیه به راحتی حکم صادر میشه و دهن به دهن میچرخه که اگر " بسمه تعالی " نوشته بشه و موردی پیش بیاد مشکلی نیست و گناهی نیست ، اما اگر " باسمه تعالی " نوشته بشه باید اون رو جزو اسماء متبرکه قرار داد . ببینید اینها بر میگرده به اون خرافاتی که من گفتم . یا اینکه شما بجای واژه " الله " از " ا... " استفاده کنید . غیر از اینه حرمت پشت هر دو الله هستش ولی اولی مقدس شده و دومی نوشته ای برای گول زدن خودمون ؟ شما نمیتونید منکر این قضیه بشید که ارزش معنوی این لغات هستند که به اون احترام میبخشه . من دیشب هم خدمتتون گفتم . اسم من مصطفی هستش . اسم من و ائمه به کرات در روزنامه ها ، در ... پیدا میشه . ولی هیچکس اهمیتی هم بهش نمیده ، اما وقتی یک امام پشت اسم یا یک مخفف بعد از اون بیاد اسم مقدس میشه ؟ میگم ، مشکلات خیلی بنیادی تر از این حرفاست .
در مورد شعرتون هم درستش این هستش :
با خدا باش و پادشاهی کن ، بی خدا باش و هرچه خواهی کن . که خوب شما این ورژنش رو نوشتید که من بار اوله میبینم :)
بعدشم هم باز هم یک سری اشتباهات لپی شاید . اینکه تاریخ وعده آزادی به هیچ بنی بشری نداده . من گفتم ، پیامبران و مرسلین و اهل بیت النبوة ، همه راهنمای رسیدن به معبود هستند . مطمئناً هیچ امامی راضی به داشتن نوکر و بنده و غلام نبوده و نخواهند بود . این ها واژه های عامی هستش که درست یا غلط در بین ما جا افتاده . که اگر غیر از این بود ، اسلام دیگه دین آزادگی نبود .
بعضی افراد متاسفانه حرف هایی رو به گوش ما میرسونند که شاید از عشق زیاد ولی غلط باشه :( وقتی مداح اهل بیت ( خدا رحمتش کنه ) چنان زار میزنه و قلاده به گردن خودش میبنده و واژه " انا کلب الحسین ( من سگ حسینم ) " فریاد میزنه ، هیچ اتفاقی نمیافته جز اینکه مراجع قم ، حتی وصیت این فرد که اونم به خاک سپردنش در جوار حرم حضرت معصومه ( س ) هستش رو قبول نمیکنند و بدن این فرد و نجس میدونند ( البته این مطلبی بود که نقل قول دوستان در حوزه بوده و عمومی منتشر نشد ) . مطمئن باشید که سخنان مراجع برای ما در حال حاضر حجت هست و شما هیچ جا از هیچ عالم اسلامی این واژه های نوکری و بندگی رو نشینیدید .
باز هم معذرت میخوام ، میدونم از روی عشق و ارادت قلبی من و شما حرف هایی رو میزنیم ، ولی مهم در اصل قبول کردن کلیات قضیه هستش و یک مقداری من و شما در جزئیات مشکل داریم ، خدایی نکرده صحبت های بنده رو در باب مخالفت و عنان نذارید :) ممنون .
 

رحیمی

عضو جدید
سلام
حکم شرعی اسماء متبرکه ای که درون دستشویی می افته اینه که باید یا اون شیء رو بیرونآورد یا نباد از اون جا استفاده کرد!
می تونید برید رساله های مراجع رو بخونید.
حتما همین طوره که امان همیشه برای آزادی انسان از اسارت و ذلت قدم برداشته اند! اما نوکری ائمه این اسارت و ذلت نیست، بلکه مصداق بارز عزت و بزرگواری هست:
بی حسین باش هر چه خواهی کن!
با حسین باش پادشاهی کن!

بندگی نکوهش شده اینه که انسان دست نیاز بسوی غیر خدا دراز کنه! اما اینکه انسان خودش رو بنده خدا و نوکر کسانی باشند که خدا گفته! نه تنها اسارت نیست بلکه همون آزادی هست که تاریخ بهش وعده داده!
در اینکه ثروت اون فرد نتیجه سعی و تلاش خودشه شکی نیست! اما همین سعی و تلاش و تدبیر عنایتی هست که از سوی حق تعالی اهدا میشه!
ضمنا مقایسه افرادی که به خدا و اسلام ایمان دارند با کسانی که کافرند یا مسلمان نیستند درست نیست! چون نوع برخورد خدا با این دو گروه کاملا متفاوت هست! سنت ها و قوانینی که بر مسلمان اعمال میشه با سنتهایی که بر غیر مسلمان اعمال میشه زمین تا آسمان فرق میکنه!
او رو با این روش بیشتر و بیشتر در زندگی دنیوی غرق میکنه! و او بیشتر و بیشتر از خدا غافل میشه! کسی که خدا رو انکار میکنه ثروت و موفقیتی دنیوی که بدست میاره از این باب هست که خدا البته این بخاطر عملی هست که خود انسان انجام میده و خدا هیچ ظلمی به انسان نمی کنه!

اما کسی که اظهار بندگی میکنه، باید آزمایش بشه این آزمایش انواع مختلف داره که نتیجه هر آزمایش تکلیف فرد رو در سایر مراحل مشخص میکنه! اگه از آزمایش موفق بیرون بیاد ممکنه آزمایش بعدی سختر باشه یا ممکنه آسان تر و اینها مسائلی هست که علمشون فقط و فقط دست خداست و ما هیچ علمی بهشون نداریم مگر مواردی که خدا بهمون گفته!
افتاد سکه در چاه میتونه یه آزمایش برای اون فرد باشه که نتیجه اون آزمایش مسیر زندگی فرد رو در آینده مشخص میکنه! و اینجاست که میبینیم انسان واقعا مختاره که آخر و عاقبت خودشو خودش تعیین کنه!
چرا اینقدر مسئله رو بزرگ میکنید من یکی فکر نکنم خدا با این روش کسیو امتحان بکنه

بعد در مورد پولدارها گفتید( او رو با این روش بیشتر و بیشتر در زندگی دنیوی غرق میکنه! و او بیشتر و بیشتر از خدا غافل میشه! کسی که خدا رو انکار میکنه ثروت و موفقیتی دنیوی که بدست میاره از این باب هست که خدا البته این بخاطر عملی هست که خود انسان انجام میده و خدا هیچ ظلمی به انسان نمی کنه)یک سوال است .

خدا چرا نور رحمت رو تو دل این جماعت نمی گنجه تا هم اونا هدایت بشن هم ماغصه شونو نخوریم
 

paras2

عضو جدید
من اماما رو خيلي دوست دارم. همينطور امام رضا عليه السلام رو. اما با اين حکايت، يعني اونا اينقدر خودخواهن که حاضر ميشن ما داخل کثافتا و فضولات بريم و بهمون مزد ميدن؟!!!
طبق داستاني که آقاي خداپرست نقل کردند اونها حتي حاضر نيستن ما دنبالشون بدويم و شخصيت خودمون رو خرد کنيم چطوري پس ميتونن همچين کاري از ما بخوان انجام بديم؟ ما ميتونيم با کارهاي مهمتري عشق خودمون رو بهشون ثابت کنيم. مثل عمل کردن به حرفهاشون. من توي روايت و درايت خيلي چيزها ياد گرفتم که آدم بايد براي پولدار شدن يا درساش يا هرچيزي، «زحمت» بکشه. خود امامان ما هم همين کار رو ميکردن. زحمت ميکشيدن.
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
گلم امام كه راضي نبوده ولي اماماني كه براي كوچكترين حركت ما به ما پاداش و لطف مرحمت مي كنن اين زحمت مرد رو بي جواب نذاشتن.
اين جوري مطرح شده!من نمي دونم 100% اينجوري بوده!به قول كافر منبع نداره!!:biggrin:
بعدشم كه مرده نگفته از آسمون پول ريخته كه براش!!بابا يارو يه فهمي كرده گفته اين همه نعمت به خاطر اون كاري هست كه انجام داده!!حتما خودشم زحمت كشيده ولي مرده مي گه به خاطر لطف خدا موفق شده!
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من رفتم سری به رساله امام خمینی زدم در باب نجاست ، به این شماره رسیدم : 171
اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است -مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر(ص) يا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى كه يقين نكرده‏اند به كلى از بين رفته به آن مستراح نروند.
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
...
در مورد شعرتون هم درستش این هستش :
با خدا باش و پادشاهی کن ، بی خدا باش و هرچه خواهی کن . که خوب شما این ورژنش رو نوشتید که من بار اوله میبینم :)
بعدشم هم باز هم یک سری اشتباهات لپی شاید . اینکه تاریخ وعده آزادی به هیچ بنی بشری نداده . من گفتم ، پیامبران و مرسلین و اهل بیت النبوة ، همه راهنمای رسیدن به معبود هستند . مطمئناً هیچ امامی راضی به داشتن نوکر و بنده و غلام نبوده و نخواهند بود . این ها واژه های عامی هستش که درست یا غلط در بین ما جا افتاده . که اگر غیر از این بود ، اسلام دیگه دین آزادگی نبود .
بعضی افراد متاسفانه حرف هایی رو به گوش ما میرسونند که شاید از عشق زیاد ولی غلط باشه :( وقتی مداح اهل بیت ( خدا رحمتش کنه ) چنان زار میزنه و قلاده به گردن خودش میبنده و واژه " انا کلب الحسین ( من سگ حسینم ) " فریاد میزنه ، هیچ اتفاقی نمیافته جز اینکه مراجع قم ، حتی وصیت این فرد که اونم به خاک سپردنش در جوار حرم حضرت معصومه ( س ) هستش رو قبول نمیکنند و بدن این فرد و نجس میدونند ( البته این مطلبی بود که نقل قول دوستان در حوزه بوده و عمومی منتشر نشد ) . مطمئن باشید که سخنان مراجع برای ما در حال حاضر حجت هست و شما هیچ جا از هیچ عالم اسلامی این واژه های نوکری و بندگی رو نشینیدید .
...


سلام
از اینکه با فرد دقیقی مثل شما هم بحث شده ام خوشحالم، منم فکر می کنم ما با هم اختلافی نداریم، و فقط نحوه بیان مطالب طوریه که برداشت های نادرست از حرفای هم می کنیم! مطمئن هستم که هدف شما از این بحث بجز روشن شدن حقیقت، چیز دیگه ای نیست.(نشون به اون نشون که حکم شرعی رو این طور دقیق اینجا گذاشتید;))

منظور من از تاریخ یه موجود زنده که می تونه حرف بزنه نیست، منظورم پیامهایی هست که در گذشته اعلام شده و از طریق قرآن و حدیث بگوش ما رسیده. خدا در قرآن میگه سرانجام مستضعفین حاکمان زمین خواهند بود! و من این رو تعبیر به آزادی می کنم. اگه اشتباه تعبیر کرده ام لطفا بگین.

در باره نوکر و غلام و ... هم من هم قبول دارم که امامان راضی به داشتن نوکر به معنای کسانی که در دربار پادشاهان نوکری می کرده اند نبوده اند و نیستند. اما منظورم از نوکر این نبود! منظور من از نوکر(بهتر بود بجاش از کلمه مرید استفاده می کردم:() کسی هست که سعی میکنه راه امام رو ادامه بده، کاری رو بکنه که امام راضی هست! و از انجام دادن اعمالی که امام و خدا راضی نیستند خودداری می کنه. معمولا در بین مردم چنین افرادی خودشون رو نوکر امام می نامند که البته معنای اون با نوکری پادشاهان متفاوته!

اما اینکه مراجع اجازه نداده اند پیکر مرحوم سیدجوادذاکر در جوار حضرت معصومه(س) دفن بشه من چیزی تا حالا نشنیده ام. حتی طلبه ها و روحانیانی که اتفاقا خیلی هم باهاشون رابطه دارم و اونها هم خیلی درگیر هیئت و مسائل حاشیه ایش هستند هم چیزی نشنیده اند! اما حتی اگر این قضیه درست هم باشه، علتش اظهار نوکری سید ذاکر و انا کلب الحسین گفتن نیست!
علتش شاید اشعاری باشه ایشون گفتن! اشعاری مانند« خدای من حسینه!» «من حسین الله ی ام» و ...

باز هم ازتون بخاطر همه چیز تشکر می کنم! افتخار می کنم که دوست خوبی مثل شما داشته باشم.
موفق باشید
من الله توفیق
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
چرا اینقدر مسئله رو بزرگ میکنید من یکی فکر نکنم خدا با این روش کسیو امتحان بکنه

بعد در مورد پولدارها گفتید( او رو با این روش بیشتر و بیشتر در زندگی دنیوی غرق میکنه! و او بیشتر و بیشتر از خدا غافل میشه! کسی که خدا رو انکار میکنه ثروت و موفقیتی دنیوی که بدست میاره از این باب هست که خدا البته این بخاطر عملی هست که خود انسان انجام میده و خدا هیچ ظلمی به انسان نمی کنه)یک سوال است .

خدا چرا نور رحمت رو تو دل این جماعت نمی گنجه تا هم اونا هدایت بشن هم ماغصه شونو نخوریم

چون ذات انسان طوریه که باید بین خوب و بد آزاد باشه تا یکی رو انتخاب کنه! اگه قرار باشه خدا کاری کنه که همه آمها خوب باشن و همه بندگی خدا رو بکنن! اونوقت فرق انسان با ملائکه چیه؟

ملائکه موجوداتی هستند که قدرت انجام گناه رو ندارند! برای همین هست که هیچ پاداشی برای گناه نکردنشون نیست!
اما انسان هایی که از گناه فرار می کنند، کسانی هستند که درعین حالی که گناه اونها رو بسمت خودش دعوت می کنه، بخاطر امر خدا و رضای او گناه نمی کنند! اینه که ارزش اجر و پاداش داره!
موفق باشید
 

سفیدبرفی.

عضو جدید
کاری خوب است که عین الدوله درست کند!
در زمان گذشته چنین رسم بودکه فقرا در منزل اغنیارفته و درخواست کمک میکردندبعضی از فقرا بسیار چاپلوسی و تملق گویی مینمودند از ان جمله یک فقیری بسیار چاپلوس به در خانه عین الدوله امد و تکیه کلامش چنین بود:کاری خوب است که عین الدوله درست کند!درهمان وقت فقیر دیگری چنین میگفت:کاری خوب است که خدا درست کند.عین الدوله هم روزی چندبار از در خانه در رفت و امد بودشبی خیلی دلش برای انهاسوخت و به خدمتگزاران خود گفت که غذای لذیذی درست کنند.امر عین الدوله اجراشدنوکران دو بشقاب نزداو اوردند یکی مرغی که درون شکمش پراز سکه های طلا بود و بشقاب دیگری که غذای ساده ای بود.انگاه عین الدوله دو بشقاب را اوردو ان مرغ شکم ضلا را به فقیری داد که میگفت کاری خوب است که عین الدوله درست کندو بشقاب دیگررا که غذای ساده ای بودبه فقیر دیگری داد که میگفت کاری خوب است که خدا درست کند.از قضا ان شب فقیری که غذایش مرغ شکم پربود دلدرد سختی گرفت بطوری که نتوانست از ان خوراک مطبوع میل کندو سکه ها را ببیندناچارا غذایش رابه فقیر دیگر فروخت نیم قران ،فقیر هم غذارا گرفت و برد و هنگامی که مشغول خوردن شد طلاهارا دید و با خود گفت کاری خوب است که خدا درست کند.ان فقیر متملق هم به هر دردو سختی بود شب را صبح کردو در حالی که حالش کمی بهتر شده بود شروع کردبه گفتن جمله قبلی اش که کاری خوب است که عین الدوله درست کند!عین الدوله از منزل بیرون امد و دید ان فقیر باز همانجا نشستهو همان حرف را تکرار میکند. به فقیر گفت مگر دیشب برایت غذا نیاوردند؟فقیر گفت چرا ولی حالم بد بودانرا به فقیر دیگری که اینجا بود فروختم و اوهم همان دیشب ازاینجارفت. عین الدوله گفت:بزنید این مرد چاپلوس را که میگوید کاری خوب است که عین الدوله درست کند،چون کاری خوب است که خدا درست کند نه عین الدوله ،عین الدوله کیست؟!
 

Similar threads

بالا