مشاعرۀ سنّتی

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست......گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

مژده اي دل کـه دگر باد صـبا بازآمد
هدهد خوش خـبر از طرف سـبا بازآمد
برکـش اي مرغ سحر نغمـه داوودي باز
کـه سـليمان گـل از باد هوا بازآمد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ترازویت ریا دیدم ریا دیدم
خشم مکن اما ز فریادم مپرهیزان
من که فردا خاک خواهم شد چه پرهیزی
خوب می دانم سرانجامم چه خواهد شد..........

دیری‌است از خود، از خدا، از خلق دورم
با این‌همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخه‌های پیچ‌درپیچ غرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیری‌است از خود، از خدا، از خلق دورم
با این‌همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخه‌های پیچ‌درپیچ غرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد.........اینقدر دانم که از شعر ترش خون می چکد
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست...
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادیّ جهانگیری،غم لشکر نمی ارزد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.....منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست


دل سودازده از غصه دو نیم افتادست



چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است

لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست


دل سودازده از غصه دو نیم افتادست


چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است

لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
تو درياي من بودي آغوش وا كن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو درياي من بودي آغوش وا كن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
دل من در هوس روی تو ای مونس جان

خاک راهیست که در دست نسیم افتادست


همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست

از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست


سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم

عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست


آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت

بر در میکده دیدم که مقیم افتادست

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من در هوس روی تو ای مونس جان

خاک راهیست که در دست نسیم افتادست


همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست

از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست


سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم

عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست


آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت

بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
تو طاعت حق كني به اميد بهشت
نه نه تو نه عاشقي كه مزدوري تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو بر راه من ستیزه مریز
که من خود یکی مایه ام در ستیز

ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم


چنان گریست که ناهید دید و مه دانست



حدیث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان

چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست


 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بر راه من ستیزه مریز
که من خود یکی مایه ام در ستیز
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من ، من که تر هستم به تو چه؟
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من ، من که تر هستم به تو چه؟

هر جا بيد مجنونه اونجا خيابوناش قشتگه
امشبم يكي از اون شباس كه بارونش قشنگه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی


یار من باش که زیب فلک و زینت دهر


از مه روی تو و اشک چو پروین من است


تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی


یار من باش که زیب فلک و زینت دهر


از مه روی تو و اشک چو پروین من است


تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو.......تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا