در اين سراي بي كسي كسي به در نميزندیاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد........دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
به دشت پر ملال ما پرنده پز نميزند
در اين سراي بي كسي كسي به در نميزندیاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد........دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در اين سراي بي كسي كسي به در نميزند
به دشت پر ملال ما پرنده پز نميزند
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست......گفتم کنایتی و مکرر نمی کنمدود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چون که او بالاتر است
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست......گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
در اين دنيا كسي بي غم نباشدمژده اي دل کـه دگر باد صـبا بازآمد
هدهد خوش خـبر از طرف سـبا بازآمد
برکـش اي مرغ سحر نغمـه داوودي باز
کـه سـليمان گـل از باد هوا بازآمد
در ترازویت ریا دیدم ریا دیدمدر اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني آدم نباشد
در ترازویت ریا دیدم ریا دیدم
خشم مکن اما ز فریادم مپرهیزان
من که فردا خاک خواهم شد چه پرهیزی
خوب می دانم سرانجامم چه خواهد شد..........
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد.........اینقدر دانم که از شعر ترش خون می چکددیریاست از خود، از خدا، از خلق دورم
با اینهمه در عین بیتابی صبورم
پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخههای پیچدرپیچ غرورم
هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
درد ما را نیست درمان الغیاث....... هجر ما را نیست پایان الغیاثتو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادیّ جهانگیری،غم لشکر نمی ارزد
ثوابت باشد ای دارای خرمن........ اگر رحمی کنی بر خوشه چینیدرد ما را نیست درمان الغیاث....... هجر ما را نیست پایان الغیاث
یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا...............رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مراثوابت باشد ای دارای خرمن........ اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا...............رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.....منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
تو درياي من بودي آغوش وا كنتا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جانتو درياي من بودي آغوش وا كن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
تو طاعت حق كني به اميد بهشتدل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
تو طاعت حق كني به اميد بهشت
نه نه تو نه عاشقي كه مزدوري تو
تو بر راه من ستیزه مریزوه که دردانهای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
تو بر راه من ستیزه مریز
که من خود یکی مایه ام در ستیز
تو بر راه من ستیزه مریز
که من خود یکی مایه ام در ستیز
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکندتو که خشکی چه به من ، من که تر هستم به تو چه؟
همه عمر بر ندارم من ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیهر جا بيد مجنونه اونجا خيابوناش قشتگه
امشبم يكي از اون شباس كه بارونش قشنگه
همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورهمه عمر بر ندارم من ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
اگه درست باشه
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو.......تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده امهمه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی....گه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو.......تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفیدمنم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |