مشاعرۀ سنّتی

[tracer]

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی.......عشق داند که درین دایره سرگردانند

دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود//در شبستان جهان تا چشم بگشودم چو شمع

 

[*سهیلا*]

دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود//در شبستان جهان تا چشم بگشودم چو شمع

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا.......ما همه بنده و این قوم خداوندانند

 

[tracer]

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا.......ما همه بنده و این قوم خداوندانند

درون خانهٔ خود، هر گدا شهنشاهی است//قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش

 

[*سهیلا*]

درون خانهٔ خود، هر گدا شهنشاهی است//قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما.......بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

 

[tracer]

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما.......بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

بدرود!
درین دو هفته که چون گل درین گلستانی//گشاده‌روی‌تر از راز می‌پرستان باش

 

[*سهیلا*]

بدرود!
درین دو هفته که چون گل درین گلستانی//گشاده‌روی‌تر از راز می‌پرستان باش

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش......که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

 

[*نيروانا*]

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش......که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

شقایق گفت با خنده نه بیمارم نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

 

[*سهیلا*]

شقایق گفت با خنده نه بیمارم نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

من ار چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن.....بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم

 

[*نيروانا*]

من ار چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن.....بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس كه روزها را با شب شمرده بودم

 

[*سهیلا*]

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس كه روزها را با شب شمرده بودم

من از روییدن خار سر دیوار دانستم......که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها

 

[*نيروانا*]

من از روییدن خار سر دیوار دانستم......که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها

الفباى درد از لبم مى تراود
نه شبنم، كه خون از شبم مى تراود

سه حرف است مضمون سى پاره دل
الف. لام. میم. از لبم مى تراود

 

[tracer]

الفباى درد از لبم مى تراود
نه شبنم، كه خون از شبم مى تراود

سه حرف است مضمون سى پاره دل
الف. لام. میم. از لبم مى تراود

دلی دارم که گرد غم نگردد//میی دارم که هرگز کم نگردد

 

[*نيروانا*]

دلی دارم که گرد غم نگردد//میی دارم که هرگز کم نگردد

دگر از آن همه دیروزهای بی‌تو چه غم؟
خوشم که هم‌نفسم با تو هر چه فردا را

 

[tracer]

دگر از آن همه دیروزهای بی‌تو چه غم؟
خوشم که هم‌نفسم با تو هر چه فردا را

اگر فاسق بود زاهد کنندش// وگر زاهد بود بلعم نگردد

 

[*سهیلا*]

دلی دارم که گرد غم نگردد//میی دارم که هرگز کم نگردد

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد.......نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

 

[*نيروانا*]

اگر فاسق بود زاهد کنندش// وگر زاهد بود بلعم نگردد

درآن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد

 

[*نيروانا*]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد.......نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

دست ِدلم پیش ِتو رو شد آه ای عشق
راز ِنگاهم کاشکی افشا نمی شد

 

[tracer]

درآن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد

دلی دارم که خوی عشق دارد//که جز با عاشقان همدم نگردد

 

[*نيروانا*]

دلی دارم که خوی عشق دارد//که جز با عاشقان همدم نگردد

تشكر ندارم ببخشيد
دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!

چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را

 

[tracer]

تشكر ندارم ببخشيد
دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!

چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را

آن کیـست کز روی کرم با ما وفاداری کند//بـرجای بدکاری چو مـن یکدم نکوکاری کند

 

[*نيروانا*]

آن کیـست کز روی کرم با ما وفاداری کند//بـرجای بدکاری چو مـن یکدم نکوکاری کند

دنبال من میگردی و حاصل ندارد

این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را

مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

من خام بودم...داغ دوری! پخته ام کرد

عمری که پایت سوختم قابل ندارد

 

[tracer]

دنبال من میگردی و حاصل ندارد

این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را

مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

من خام بودم...داغ دوری! پخته ام کرد

عمری که پایت سوختم قابل ندارد

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم//از بخت شکر دارم و از روزگار هم

 

[*نيروانا*]

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم//از بخت شکر دارم و از روزگار هم

من عاشقی کردم تو اما "سرد" گفتی:

از برف اگر آدم بسازی دل ندارد!

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم

دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

 

[tracer]

من عاشقی کردم تو اما "سرد" گفتی:

از برف اگر آدم بسازی دل ندارد!

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم

دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او//نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

 

[*نيروانا*]

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او//نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

دل زدستش روی خاك افتاده بود

جای پایش روی دل جا مانده بود

 

[tracer]

دل زدستش روی خاك افتاده بود

جای پایش روی دل جا مانده بود

در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش//آب حیوان می‌رود هر دم ز اقلامم هنوز

 

[*نيروانا*]

در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش//آب حیوان می‌رود هر دم ز اقلامم هنوز

ز چشمت اگر چه که دورم هنوز
پر از اوج و عشق و غرورم هنوز

 

[tracer]

ز چشمت اگر چه که دورم هنوز
پر از اوج و عشق و غرورم هنوز

زان‌طرّه‌ی پرپیچ و خم‌سهل‌است اگر بینم ستم//از بند و زنجیرش چه غم هرکس که عیّاری کند

 

[*نيروانا*]

زان‌طرّه‌ی پرپیچ و خم‌سهل‌است اگر بینم ستم//از بند و زنجیرش چه غم هرکس که عیّاری کند

درورطه ای از عشق وعقل افتاده بودم
چون عشق ِتو در ظرف ِعقلم جا نمی شد

می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد

 

[tracer]

درورطه ای از عشق وعقل افتاده بودم
چون عشق ِتو در ظرف ِعقلم جا نمی شد

می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد

در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت//جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز