به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
چو تو از باد بگذشتی، مقیم چشمهٔ گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه همواره به جاست
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان بجای دوست بگزینم




تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
 

elina1362

عضو جدید
امشب که شعله می زندم ماجرای تو
بر این سرم که سر بگذارم به پای تو
بی تاب و بی قرارم و بی واهمه ولی
جز حرف عاشقانه ندارم برای تو
امشب هزار مرتبه بی تو دلم شکست
یعنی هزار مرتبه مردم برای تو
من راضی ام به این همه دوری ولی عزیز
راضی ترم به اینکه ببینم رضای تو
حالا درخت و جاده به راهت نشسته اند
حالا سکوت و سایه پر است از صدای تو
 

masoud71

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون رایت عشق آن جهان گیر
شد چون مه لیلی آسمان گیر

برداشته دل زکار او بخت
درماند پدر به کار او سخت
 

ricardo

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خداحافظی کرده ام من با تمام روزهای بی خاطره ام
دور می ریزم شان
یکی یکی
و امروز
سلام می کنم به تمام روزهای خوبی که در پیش رو دارم
من ایمان دارم
به پرواز دوباره
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش ونگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی تو نیستی همه نیستن ...
نه که نیستن .. هستن ...
مثل تو نیستن
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست ، واژه است
واژه ای که از لب فرشته ها چکیده است
دوست نامه است
نامه ای که از خدا رسیده است...
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم دعا کن گره از کار تو بگشايد عشق


هم دعا کن گره تازه نيفزايد عشق



قايقي در طلب موج به دريا پيوست


بايد از مرگ نترسيد ،اگر بايد عشق



عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم


شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق



شمع افروخت و پروانه در آتش گل کرد

مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق


پيله ي عشق من ابريشم تنهايي شد


شمع حق داشت، به پروانه نمي آيد عشق
یا علی​
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر دلی را به ناله آری ز برق آهش امان نداری

بلا در افتاد به هر چه داری که چوب یزدان صدا ندارد...

:gol:
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر کسي سهم خودش را طلبيد
سهم هر کس که رسيد
داغ تر از دل ما بود
ولي نوبت من که رسيد
سهم من يخ زده بود!
سهم من چيست مگر؟
يک پاسخ
پاسخ يک حسرت!
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتي تا ته دلتنگيها
شايد از وسعت آن بود
که بي پاسخ ماند

 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

همیشه برده خواه تو، همیشه مات خواه من!
بچین. دوباره میزنیم، سفید تو، سیاه من!

ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره روبه روی قرص ماه، من!

پیاده را دو خانه تو و من یکی نه بیشتر
همیشه کل راه تو، همیشه نصف راه، من!

تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ، تو
نگاه و دست بر پیاده و باز هم نگاه، من!

یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من!
دوباره رو سفید تو، دوباره رو سیاه من!

دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من!

تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی
تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه، من!
:gol:
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
سحر پرسیدم از گیسوی دلبر که تو خوشبو تری یا مشک و عنبر
به گفتا دلبرا میرنجم از تو من و با مشک میسازی برابر
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
باورم نیست تو را گم کردم
باورم نیست که تنها شده ام ...
و کسی چون تو ندارم که شبی ، نیمه شبی ،
زیر باران و پریشانی و درد ،
سایبان شب تنهایی چترش بشوم ..!
باورش آسان نیست ...
تلخ تلخ است ولی ، با این حال ،
باورم نیست تو را گم کردم ، چه کنم ...؟
بی تو در شهر، دلم میگیرد ...
کاش میدانستی تو ،
تشنه عاطفه هایت هستم ...
کاش میدانستی تو...
که چه تنها شده ام
...​
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنه‌ی سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخه‌ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند ، اما من وتو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم
 

Similar threads

بالا