مشاعرۀ سنّتی

[م.سنام]

راه دل جز بهوای تو نمی‌باید زد
گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم

 

[moein_13]

راه دل جز بهوای تو نمی‌باید زد
گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم

مکتب عشق بماند و سیه حجره ی غم

که در او بود اگر کسب و کمالی کردیم

 

[MAHRaVE]

ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست
هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام

 

[moein_13]

ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست
هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام

ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب

کز گرفتاری ایام مجالی کردیم

 

[م.سنام]

مزار ز من، که هیچ هیچم
از هیچ، کسی نگیرد آزار

 

[moein_13]

مزار ز من، که هیچ هیچم
از هیچ، کسی نگیرد آزار

روزه ی حجر شکستیمو هلال ابرویی / منظر افروز و شب عید وصالی کردی

 

[*زهره*]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

 

[barg]

قیصر امین پور

قیصر امین پور

سه حرف است مضمون سی پاره دل
الف لام میم از لبم می ترواد​

 

[*زهره*]

در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن

کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

 

[moein_13]

سه حرف است مضمون سی پاره دل
الف لام میم از لبم می ترواد​

در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
ریذا تو خرمن گل و ریحان نیاوردی

 

[barg]

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم​

 

[*زهره*]

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم​

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

 

[moein_13]

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده گزند مباد

 

[barg]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد​

 

[*زهره*]

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

 

[moein_13]

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

مژکان تو تا تیغ جهان گیر براورد
پس کشته دل زنده بر یمدکر افتاد

 

[*زهره*]

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی

بر می‌شکند گوشه محراب امامت

 

[barg]

تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم
آن برگ های سبز سرآغاز سال کو؟؟؟​

 

[moein_13]

تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم
آن برگ های سبز سرآغاز سال کو؟؟؟​

و انگه زبرای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو

 

[araz_heidari]

و انگه زبرای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو

وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا
​

 

[*زهره*]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

[eksir]

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

 

[noshdaroo]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

شب چو دربستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
​

 

[araz_heidari]

شب چو دربستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
​

ما تنگ دل و دل نگرانیم خدایا
شاهنشه عشق کی کند یاد گدا را
​

 

[barg]

ای که مهجوری عشاق روا می داری
عاشقان را ز بر خویش جدا می داری​

 

[moein_13]

یاران موافق همه از دست شدند

در پای عجل یکان یکان پست شدند

 

[barg]

در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت​

 

[moein_13]

در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت​

تا زهره و مه در اسمان گشت پدید / بهتر زمی ناب کسی هیچ ندید

 

[barg]

در خروش آیم چو بینم کج نهادی های خلق
جویبارم ناله از هر پیچ و خم باشد مرا​

 

[moein_13]

در خروش آیم چو بینم کج نهادی های خلق
جویبارم ناله از هر پیچ و خم باشد مرا​

این عقل که در ره شعادت پوید

روزی صدبار خود تورا میگوید