[معماری اسلامی]: مسیله ای چالش برانگیز:لیبرال معماری؛ حیازدایی از ام‌القرای جهان اسلام

m_memar67

عضو جدید
بلای جان معماری اسلامی
لیبرال معماری؛ حیازدایی از ام‌القرای جهان اسلام

مهمترین خصیصه لیبرال معماری، "حیازدایی" است که آن را به وسیله دیگر مولفه ها محقق می نماید. "لیبرالیسم" اگر رهایی از قیود است، لیبرال معماری رهایی از تناسبات و هندسه، عدم حفظ حریم و حدود، بی توجهی به اقلیم و محیط و طبیعت، عدم انسانواری، برونگرایی افراطی و سپس پلان آزاد و فرم آزاد را دربرمیگیرد؛ که همه این عارضه ها متاسفانه به وفور در معماری امروز ما و بخصوص در بناهای دولتی جمع شده و چشم را می آزارد.
گروه فرهنگی مشرق - معماری امروز ایران، متاثر از فرهنگ ایران امروز، صحنه یک محیط دو قطبی است، که یک قطب آن را شِق لیبرال فرهنگ مدرن تشکیل می‌دهد، و قطب دیگر را شِق اسلامی فرهنگ دینی. این دو قطب در همه ارکان و شؤون ایران سی سال اخیر، در حال تکوین و تنازع بوده‌اند، اما در دهه اخیر، به مدد کارفرماهای دولتی و شهریاران غربزده و مدرن اندیش، شق اسلامی آن رفته رفته رو به انحطاط و زوال گذارده است.


جهت مشاهده در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید. اندازه اصلی این عکس 671x400 می باشد.


پردیس سینما گالری ملت، تهران، اثر رضا دانشمیر

نه تنها معماری، که همه هنرها را باید در این محیط دو قطبی ارزیابی نمود، در غیر این صورت، نتایج بررسی‌ها و داوری‌ها گمراه کننده بوده و رهزن حقیقت خواهد شد.
اما پیش از هرچیز باید به این پرسش پاسخ گفت که، لیبرالیسم چیست و لیبرالمعماریِ متاثر از آن چه مولفه هایی دارد که به تنازع معماری دینی آمده است؟
لیبرالیسم، یک ایدئولوژی مدرن است که معنی دقیق آن «اباحه‌گرایی» است. اباحه گری یعنی مباح انگاری همه قیود و بویژه رهایی از قیدوبندهای دینی که این ایدئولوژی، ریشه در امانیسم یا پارادایم اصالت بشر دارد و اساسی‌ترین مؤلفه‌ آن «ایندیویژوآلیسم» یا اصالت فرد است. اصالت فرد در مقابل اصالت خداوند (تئوئیسم) قرار می گیرد. یعنی نشاندن انسان بر مسند خداوندگاری! چرا که با انقطاع از قیود دین، دیگر این انسان است که در کانون دایره کائنات قرار گرفته و باید پرستیده شود.
آن‌گاه که «خود انسان» مبنای همه چیز باشد، هسته‌ مرکزی و جوهره‌ لیبرالیسم بروز می‌کند و آن «لسه‌فر» است، یعنی «بگذار هر چه می‌خواهد بکند.» لسه‌فر، نفی حداکثری «منع» در زندگی اجتماعی و فردی بشر است. این نکته با جوهر دین در تعارض بنیادی است، و از این روست که "عرفی اندیشی" (یا همان سکولاریسم) عنصر ذاتی لیبرالیسم محسوب می‌شود.

با این تعبیر لیبرالیسم که یک اندیشه مدرن است؛ به تمامی و در همه شئون در تعارض و تضاد با اسلام قرار دارد. چرا که اسلام، اباحهگری را نفی نموده و قیود دینی (حرام، حلال، واجب، مستحب و مکروه) را برای انسان مفروض میکند.
اسلام در طرحی که برای نجات بشر و هدایت او عرضه میکند، "حیات طیبه" را به عنوان شیوهی مطلوب زندگی معرفی میکند و این حقیقتی است بر این شریفه که "فلنحیینه حیوه طیبه". چنین حیاتی برخلاف لیبرالیسم، که بر خوی "حیازدایی" و نفی همه قیود میزید؛ در ذات خود "حیا" را میپروراند.



"خانه شیشه ای" اثر فلیپ جانسون، به عنوان الگوی لیبرال معماری در حیازدایی از "خانه"


خانه شیشه ای؛ اثر فلیپ جانسون


خانه شیشه ای؛ اثر فلیپ جانسون

بنابراین مهمترین خصیصه لیبرال معماری، "حیازدایی" است که آن را به وسیله دیگر مولفه ها محقق می نماید. "لیبرالیسم" اگر رهایی از قیود است، لیبرالمعماری رهایی از تناسبات و هندسه، عدم حفظ حریموحدود، بی توجهی به اقلیم و محیط و طبیعت، عدم انسانواری، برونگرایی افراطی و سپس پلان آزاد و فرم آزاد را در برمیگیرد؛ که همه این عارضه ها متاسفانه به وفور در معماری امروز ما و بخصوص در بناهای دولتی جمع شده و چشم را می آزارد.



خانه طباطبایی ها، کاشان، اثر استاد علی مریم کاشانی

متقابلا در معماری ایرانی همیشه اصول لایتغیری وجود دارد که علیرغم وحدتِ اصول، کثرت و تنوع نیز در آنها موج می زند. این اصول، ابتدا به ساکن بر مفهوم کلی "حیا" دلالت دارند و در گام بعدی، شامل مفاهیمی چون رعایت "حریم و حدود"، رعایت "تناسبات و مردم واری"، رعایت "حیطه بندی"، رعایت اصل "سلسله مراتب" در همه شئون، رعایت مقوله "درونگرایی" و... است که همه اینها در گذشته از معبر "هندسه" عبور کرده و به شاهکارهای معماری ایرانی بدل می شد.

چگونگی پیدایش این محیط دوقطبی در حوزه معماری (یعنی لیبرالمعماری و معماریِ اسلامی-ایرانی)، مقوله دیگری است که برای رهیافتن به آن باید نگاهی گذرا به تاریخ معماری ایران داشت.

معماری ایران بجز در موارد معدودی که آنهم تنها به برخی بناهای سلطنتی بر میگشت، ریشه در همین آب و خاک داشت و از همان چشمه ارتزاق مینمود؛ تا آنجا که در عصر صفویه به اوج اعتلای خود رسید و این امر استمرار یافت تا آنکه به عصر قاجاریه رسید. رگههای التقاط از همانجا به محیط معماری نفوذ کرد که ناصرالدین شاه قاجار اولین گروه دانشجویان ایرانی را جهت تحصیل در رشته‎های مختلف به خارج از کشور اعزام نمود و پس از آن عدهای از آن تحصیلکردگان، به علاوهی تعدادی از اساتید غربی، برای تدریس دانش خود به دارالفنون(که توسط امیرکبیر تاسیس شده بود) روانه شدند. "میرزا مهدی خان شقاقی" را که از همان قماش بود، می‎توان با اطمینان اولین معمار تحصیلکرده ایرانی در غرب دانست که بعدها به ترویج معماری مدرن پرداخته و آن را رسما به ایران وارد نمود.



میرزا مهدی خان شقاقی، اولین معمار تحصیل کرده در فرنگ

امروزه پس از گذشت چند نسل از دانشجویان معماری در دانشگاهها، از معماری باشکوه اسلامی-ایرانی، تنها نامی و حسرتی و خاطرهای بیش به جا نمانده؛ چنانکه حتی امروزه برخی مسوولین انقلابی را نیز به این باور رساندهاند که "اصلا چیزی به نام معماری اسلامی وجود ندارد!" و آنان نیز با شدّتوحدّت هرچه تمامتر بر سبیل "لیبرال معماری" می تازند.
البته معماری ایرانی (اگرچه به صورت التقاطی) حتی تا اواخر دوران پهلوی نیز به حیات خود ادامه داد و در اواخر پهلوی دوم نیز آخرین ضربههای مهلک را از جانب شبکه معماران بهایی در ایران متحمل شد؛ اما پس از انقلاب اسلامی و بویژه پس از جنگ تحمیلی نه تنها معماری اسلامی و دینی، که مبتنی بر حیا و عفت است، احیا نگردید بلکه با شیوع موج غربزدگیِ تحمیلیِ دولت و ترویج سازندگیِ افسارگسیخته! سبک زندگی آمریکایی و لیبرالیسم و به تبع آن لیبرال معماری ترویج شد و معماری دینی غبار غربت گرفت!

ادامه دارد..
 

m_memar67

عضو جدید
ليبرال معماري؛ بلای جان معماری اسلامی /2
خانه آكواريوم نيست!

قاعده ظرف و مظروف را از آنجا پيش كشيدم كه معمارى، ظرف زندگى ماست. پس اگر ظرف و مظروف باهم متحد هستند انسان و خانه اش نيز باهم متحد مي شوند. زيستن در خانه اى كه همه چيزش بر صراط مدرن بنا شده، انسانى را در خود مى پروراند كه واجد سبك زندگى مدرن مى شود، چه بخواهد چه نخواهد.
گروه فرهنگی مشرق - "ظرف عين مظروف است و فيض عين مستفيض"؛هر ماده اي را بايد در ظرفي ريخت كه براي آن ساخته شده، و نيز هر ظرفي هر مظروفي را نمي پذيرد، پس مى زند، مي ريزد.

قاعده ظرف و مظروف را از آنجا پيش كشيدم كه معمارى، ظرف زندگى ماست. پس اگر ظرف و مظروف باهم متحد هستند انسان و خانه اش نيز باهم متحد مي شوند. زيستن در خانه اى كه همه چيزش بر صراط مدرن بنا شده، انسانى را در خود مى پروراند كه واجد سبك زندگى مدرن مى شود، چه بخواهد چه نخواهد.
معماران ليبرال، ليبرالْ معماري را رقم زده اند و در جهان غرب كه فرهنگ شان با مفهوم"لسه فر" پيوند عميقي خورده است، زندگي ليبرالي را به عنوان يك مظروف در ظرف ليبرال معماري صرف مي كنند. و ما نيز به تبع غربزدگي معمارانمان، به ليبرال معماري دچار شده ايم. اما حقيقتاً ويژگي هاي اين ظرف چيست و چگونه با سبك زندگي ليبرالي متحد شده است؟

يكي از بديهي ترين عواملي كه خانه ها براي آن بنا مي شوند( با رعايت تفاوت ميان خانه و مسكن) ايجاد حريمي براي اهالي آن است، تا از ديد غريبه ها در امان باشند و خانه همچون لباسي آن ها را از نامحرمان بپوشاند و نگاه مزاحمي، آرامش و حريم خصوصي اهل خانه را به هم نزند. اما در پارادايم فرهنگي ليبراليسم، خانه و اهالي يك خانه، اعتقادي به نگاه حرام ندارند، چون حرامي را بر نمي تابند و همه چيز نزدشان مباح است. پس دليلي براي پوشاندن خود از نامحرمان نمي بينند. خانه هم دليلي ندارد كه آنقدرها پوشيده باشد. پس پنجرههاي مدرن آنگونه كه لوكوربوزيه در مانيفست معماري مدرن مطرح كرد و در ويلا ساواي خود طراحي و اجرا نمود؛ پنجرههاي عريض و كشيده اي است كه شايد بيرون را بتوان بهتر ديد، اما درون خانه را هم راحت تر از قبل مي شود تماشا كرد، آن سان كه گويا پنجره همسايه پرده سينماست؛ غافل از آنكه پنجره خانه براي ديدن بيرون است نه تماشاي درون.




در ليبرال معماري خانه ها براي اهل خانه حريمي ايجاد نمي كنند و ديگر خانه ها به آن مشرف هستند و همه چيز عريان است. توالت ها به گونه اي طراحي شده كه گاهي جداره اي وجود ندارد و گاهي جداره ها شيشه اي اند و گاهي هم كه شرم مي كنند، شيشه ها اندكي دودي مي شود و در حين قضاي حاجت از داخل بيرون را مي بيني اما كسي تو را نمي بيند. حمام ها نيز شيشه اي اند و يا يك وان بزرگ در كنار جداره شيشه اي نما كه به همه جا مشرف است، و يا حتي جكوزي و يا وان بزرگي است كه درون بالكن قرار گرفته. حالا وقتي كه توالت و حمام اُپن باشد، چرا آشپزخانه اُپن نباشد. خانواده هم آنقدر پايگاه محكمي ندارد كه بخواهند اتاق خواب والدين را در حريمي بسازند كه از كنجكاوي بچه ها به دور باشد و ... در درون خانه كه اباحه گري موج بزند، ارتباط درون خانه با بيرون وضع اسفبارتري دارد.


جهت مشاهده در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید. اندازه اصلی این عکس 768x576 می باشد.


حمام و جکوزی کنار پنجره قدی در معماری غرب با پذیرش اِشرافیت کامل بیگانگان




حمام و جکوزی کنار پنجره قدی در معماری غرب با پذیرش اِشرافیت کامل بیگانگان





وان حمام و توالت فرنگی کنار پنجره قدی در معماری غرب با پذیرش اِشرافیت کامل همسایگان

جهت مشاهده در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید. اندازه اصلی این عکس 768x576 می باشد.


وان حمام و توالت فرنگی کنار پنجره قدی در معماری غرب با پذیرش اِشرافیت کامل همسایگان



جهت مشاهده در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید. اندازه اصلی این عکس 735x489 می باشد.


جکوزی بر بام خانه و با پذیرش اِشرافیت همسایگان

درگير و دار نوشتن اين يادداشت به آمار جالبي از فروش بالاي دوربين شكاري در يكي از شهرهاي ايتاليا برخوردم كه وقتي مسئولان چرايي آن را جويا شده بودند، متوجه مي شوند كه تماشاي خانه همسايه ها از پشت پنجره ها به يكي از تفريحات مردم اين شهر بدل شده است!

البته بهتر است با وجود آن كه مي دانيم تمدن غرب اسير فرهنگ ليبرالي و سكولاريسم عنان گسيخته است؛ اما اِشرافيت را به همه معماري و شهرسازي اش تعميم ندهيم. بهتر است به فكر چاره جويي براي شهر خودمان، تهران باشيم كه معماري بي قواره اش و ساختمان هاي مرتفعش و قوانين شهرسازي اش، هرروز بيش از پيش بذر ليبرال معماري را در خاك آن مي كارد.

در آپارتمان هاي تهران سرت را كه از پنجره بيرون بياوري، همهي حياط هاي همسايه هايت جلوي چشمانت صف كشيده اند، پاسيوها كه وضع بدتري دارند، پنجره هاي دو همسايه در پاسيو نهايتا ٦متر فاصله دارند و پنجره اتاق خوابها همه به هم مشرف هستند. اگر به درب خانه همسايه ات مراجعه كني در را باز كند، تا انتهاي پذيرايي و آشپزخانه اش هويدا مي شود. اهل خانه نسبت به غريبه ها حريم امني ندارند و نسبت به همديگر نيز حريم شخصي ندارند. چنين خانه اي خلق و خوي ساكنان خود را به شرايط خود عادت مي دهد و اگر خانه، حيايي ندارد، صاحب خانه را نيز بي حيا مي پروراند. و اگر خانه حجابي را براي اهلش قرار نمي دهد پس اهل خانه نيز در مساله حجاب دچار ليبراليسم و ولنگاري مي شوند؛ و خانه بي حجاب ساكنان خود را بي حجاب مي كند.

برخي قوانين شهرداري نيز امر ليبرال معماري را تسهيل مي كنند. به طوري كه براي مثال اگر نماي جنوبي خانه همسايه ات به حياط خانه تو اصطلاحا پخ خورده باشد و اِشرافيت داشته باشد، اين امر هيچ منافات قانوني ندارد؛ حالا اگر تو هم بخواهي اِشراف پيدا كني و پخ خانه خودت را مشرف به حياط همسايه اجرا كني، كار قانوني انجام داده اي. اما اگر نخواهي به همسايه اشرافيت داشته باشي بايد از وي اجازه بگيري! بگذريم از مجوزهاي شهرداري كه براي برج ها و آپارتمان هاي مشرف به ديگر ساختمان ها صادر مي كند و قس علي هذا.

همه اين عارضه ها و زخمه ها زماني بر پيكره معماري كشورمان عارض مي شود كه در كوچه هاي غربي ليبراليسم، برج هاي شيشه اي سر به فلك كشيده، هويت ايراني و اسلامي ما را از يادهايمان ببرد و ذخاير هزاران ساله معماري خويش را كه همچون يك ارث پدري به دستمان رسيده، رها كنيم و دست گدايي به سوي سبك هاي معماري بيگانه بلند كنيم. معماري ايراني همچون گنجينه اي است كه قاطبه مشكلاتي را كه امروزه با آن دست وپنجه نرم مي كنيم را با مباني نظري اسلامي حل نموده است و با رعايت اصولي همچون حريم و حدود و اصل سلسله مراتب، سايه آسايش را براي اهل خانه گسترده است.


جهت مشاهده در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید. اندازه اصلی این عکس 768x511 می باشد.


خانه عباسي كاشان: حياط مركزي عامل درونگرايي و حفظ حريم و حدود

در روايات است كه رسول اكرم(ص) فرموده اند كه حق همسايه آن است كه بناي خود را از بناي او بالاتر نبرند.(١) چنين بناهايي براي اهل محل زحمت و دردسر ايجاد مي كند. امام صادق(ع) در خصوص اِشرافيت در معماري تكليف را با سخني حكيمانه برمعماران مشخص نموده اند كه مؤمن در سه چيز آسوده است كه يكي از آنها خانه موسعي است كه از ناديدني هاي او پرده پوشي كند و حالات ناروا را از ديد مردم بپوشاند.(٢) امام باقر(ع) نيز در باره سرك كشيدن به خانه همسايه مي فرمايند: کسی که به خانه مسلمانی سرک کشد، در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(٣) و اين مسايل مبتلا به امروز ماست كه امام خميني نيز چنين فتوا كرده اند كه: دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ یا چیزی به سوی نگاه کننده پرتاب کند و ضمانی هم بر او نیست حتی اگر به درون خانه هایی دور با ابزاری (مثل دوربین قوی) بنگرد مثل آن است که از نزدیک نگاه می نماید.(٤)

مطابق با چنين رويكردي در عدم اِشرافيت به خانه هاي ديگران، معماري اسلامي در اين زمينه به معماري اطلاق مي شود كه دو نكته را توإمان دارا باشد. يكي آن كه اهالي خانه را در حريم و حدودي قرار دهد كه در اِشرافيت و نگاه ديگران قرار نگيرد و ديگر آن كه به خانه هاي ديگران نيز اِشرافيتي نداشته باشد. چه اين كه با تامل در خانه هاي معماري ايراني، عنصر حياط مركزي را مي يابيم كه با ايجاد يك معماري درونگرا همه پنجره هاي خانه را به درون خانه معطوف مي دارد و هيچ پنجره اي به بيرون باز نمي شود، و حياط مركزي و حياط اندروني نيز به دليل بافت شهري يك طبقه و دو طبقه از ديد و نگاه حرام مصون هستند. همچنين از آن جا كه مسلمان هيچ گاه نگاه حرام به خانه ديگري نمي اندازد، خانه او نيز پنجره اي براي اين عمل ندارد. چشم خانه كه پنجره است نيز به نامحرم گشوده نمي شود.





حياط مركزي بدون اِشرافيت؛ خانه طباطبایی ها، کاشان، اثر استاد علی مریم کاشانی





حياط اندروني بدون اِشرافيت

زيستن در خانه اي كه با معماري اسلامي بنا شده، اهالي خانه را ناخودآگاه به آداب مسلماني خو مي دهد و به شيوه مسلماني مي پرورد. امروز كه با مساله ليبرال معماري مبتلا شده ايم و با تبعات فرهنگي آن دست و پنجه نرم مي كنيم، بيش از پيش خلإ معماري اسلامي ايراني را احساس مي كنيم.

*ابراهيم ارجمندي

منبع: سایت خبری مشرق نیوز

 
آخرین ویرایش:

m_memar67

عضو جدید
ليبرالْ معماري٣/ ماجراي يك قطعه كاشي؛
عملِ فقيرِ حقيرِ محتاج به رحمت خدا

در دنياى معمارى غرب، ليبرالْ معمارى بيداد مي كند و معمارانِ ليبرال، جز روايت "خود" چيز ديگرى ندارند. كه اين خودپرستي ملازم زندگى ليبرالى است. پس آثار ليبرالْ معمارى نيز ياراى رهاشدن از قيد "خودپرستى" را ندارد؛ و صرفا دعوت به "خود" مي كند نه "خالقِ خود" كه خداوند است.
گروه فرهنگی مشرق -
"عملِ فقيرِ حقيرِ محتاج به رحمت خدا" محمدرضا بن استاد حسين بنّاء اصفهاني؛ اين جمله اي است كه بر زبان كاشي هاي مسجد شيخ لطف‌الله اصفهان جاري مي شود، پس از آنكه زيبايي مسجد، هر بيننده اي را مسحور مي كند.


محمدرضا و پدرش هر كه هستند، قال و مقال ما براي معرفي آنان نيست؛ اما پرسش اين است كه، چرا با وجود اين همه بناهاي زيباى معمارى ايرانى نام و نشانى از هنرمند و معمار اين آثار نيست، حال آنكه معماران غرب اين همه شهره شهر و آفاقند؟
في المثل در وادى معمارى، به هر كس كه بگويي "لويى كان" (١) آنچنان با آب و تاب از او تعريف مي كند، كه مادر لويى كان از پسرش نكرده باشد! كه ايشان از معماران بنام آمريكا هستند و قوت كارهايش آنقدر هست كه شهرتش هست.



شايد فكر كنيد كه آثار معماري معماران ما، آنقدرها نيست كه شهرتشان را به همراه نياورده، اما همين آقاى لويى كان معمار، سفري به ايران داشته است كه اساتيد معمارى ما، نقل آن را به ما رسانده اند. لويى كان به اصفهان سفر مي كند و هنگامي كه در ميدان نقش جهان براى نخستين بار، با مسجد شيخ لطف الله (٢) روبرو مي شود، بهت زده و حيران به اين مسجد خيره شده و پس از مدتي شروع به گريستن مي كند. همراهان وي، نگران و هراسان علت گريه وي را جويا مي شوند و استاد پاسخ مي دهد كه: من چنين معمارىِ باشكوهي را حتي در رؤياهاى خود نمي ديدم!
يعنى. آنكه لويى كانِ مشهور، مسحور معمارىِ معمارِ نامشهور و گمنام مسجد شيخ لطف الله مي شود. تفاوت اين شهرت در تفاوت ميان معمارِ غربى و معمارِ مسلمان ايرانيست.
در دنياى معمارى غرب، ليبرالْ معمارى بيداد مي كند و معمارانِ ليبرال، جز روايت "خود" چيز ديگرى ندارند. كه اين خودپرستي ملازم زندگى ليبرالى است. پس آثار ليبرالْ معمارى نيز ياراى رهاشدن از قيد "خودپرستى" را ندارد؛ و صرفا دعوت به "خود" مي كند نه "خالقِ خود" كه خداوند است.
در غرب هنرمند خالق اثر است؛ اما اينجا و در ايران اسلامى، هنرمندان خود را واسطه فيض مى دانند، نه خالق. و هنرمند در مقابل وجه خلّاق خداوند، تواضع و خشوع مى كند، گويا كه ديگر خلّاقيتي در ميانه نيست و هر چه هست خَلقي است كه پيش از اين توسط ربّ مُصوِر صورت گرفته؛ كه "هوالمُصّوِر".
هنگامي كه معماران غربى برج هاى غرب را برافراشته مى كنند و سخن از كانسپت آنها مي رانند، چيزي جز حديث نفس هنرمندان بر زبان آثار معمارى جارى نيست. و همين است كه اين برج ها آنقدر سعي در بلندي و تكبر و منيّت دارند. آنجا كه شهرت معماران بيش از ساختمانهايشان است، تكبر معمار در اثر او متجلي مي شود.

بايد دانست كه تا روح معمار مهذّب نشود، اين تكبر همراه اوست و مغرورانه دست به ساخت بناهايي مي‌زند كه در شهر گردنكشي مي‌كنند. في المثل همه شاهد مسابقه اي هستيم كه بلندترين برج دنيا كجاست؟ و يا اثر چه كسي است؟ شيوخ عرب نفت را به دلار تبديل مي‌كنند و با پولش، ميليونها تُن مصالح ساختماني را روي هم انباشت مي كنند، تا دمي هواى نفس خود را هوا كنند و با برافراشتن بلندترين برجهاي دنيا،(برج العرب، برج الخليفه و ابراج البيت) عطش منيّت و درد مطرح كردن خود را فرو بكاهند.
اما اينجا ايران، سرزمين معماريست. كه پروردگار، معمارانش را اينچنين پرورانده كه، معمار بايد دلش آئينه باشد؛ و صفت آينه آن است كه "ءانا الشمس" بگويد، تو مگذار كه اين "ءانا" حجاب "هو" شود.
از همين روست كه هنرمند مسلمان، پاي هنر مقدس خود، لابه لاي اسليمى هاى تافته چون گيسوى يار، به شيدايى دل عشاقش، مي نويسد: "عملِ فقيرِ حقيرِ محتاج به رحمت خدا"!

*ابراهيم ارجمندي

پاورقی:

1- لوئی کان (۱۹۰۱-۱۹۷۴) معمار يهودي استونی-تبار آمریکایی بود كه دو سفر نيز به ايران داشته و طرح بخشي از توسعه محله عباس آباد را انجام داده است. اين تصوير متعلق به لويي كان است:




(٢) مسجد شيخ لطف الله(ساخته شده در سال٩٨١هجري شمسي و ۱۶۰۲میلادی) یکی از مسجدهای زيباي ايراني شهر اصفهان است که در دوران صفویه و به سبك اصفهاني بنا شده‌است. این مسجد داراي سلسله مراتب حركتي بي نظير و شاهکاری از معماری و کاشی‏‌کاری جهان است.

2- تصوير زير مربوط به اين مسجد زيباست.



__________________
 
بالا