ابوالعَلاء مَعَرّی (فیلسوف شک گرای عرب)زندانی تردید

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابوالعَلاء مَعَرّی (به عربی: أبو العلاء المعری) و یا ابوالعلی معری با نام کامل أحمد بن عبد الله بن سلیمان القضاعی التنوخی المعری) (۳۶۳ — ۴۴۹ هجری)، شاعر و فیلسوف شک‌گرای عرب، در روز جمعه ۲۷ ربیع الاول سال ۳۶۳ هجری (۹۷۳ میلادی) در شهر معره نعمان در بیست میلی شهر حلب در سوریه به دنیا آمد و در سال ۴۴۹ هجری (۱۰۵۸ میلادی) در همین شهر درگذشت. وی به رهین المحبسین ملقب بود. در سن چهارسالگی مبتلا به بیماری جدری شد و در اثر این بیماری نابینا شد. در یازده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد.

گروهی از پژوهش گرانی که به بررسی مطالب فلسفی می‌پردازند، بر این باورند که ابوالعلا مردی شکاک و حیرت زده و نقیض گو بوده است. آنان پندارهای خود را با تک بیتی هایی که از لزومیات ابوالعلا تلخیص کرده اند دست مایه قرار می دهند.

فریادهای خون آلود و ضجه‌های دردناک نابینای معره حاکی از این نا عدالتی هاست ، که می گوید : حنیفان گمراهند ، و مسیحیان راه به جایی نبرده اند ، جهودان سرگردان و مجوسان گم گشته اند . ساکنان خاک دو گروه اند : نخست آنان که عاقلند و دین ندارند و دومین گروه دین دارانند که از عقل بهره‌ای نبرده اند. اصل عربی اشعار چنین است:

هفت الحنیفه و النصاری ما اهتدوا - و یهود حارت و المجوس مضلله - اثنان اهل الارض ذوعقل بلا دین - و آخر دیّنُ لا عقل له
[
گیاه خواری

ابوالعلاء پس از آنکه تنهایی اختیار کرد، از خوردن هر نوع گوشت دوری نمود، و فراورده‌هایی مانند شیر و تخم مرغ و عسل و گوشت را که از حیوانات تهیه می شد استفاده نمی کرد. در بیشتر یادداشت‌های عربی گفته شده که ابوالعلاء در اواخر عمر خویش سه روز بستری شد و طبیب او برایش سوپ جوجه تجویز نمود. و هنگامی که ابولعلاء از این موضوع با خبر گردید گفت: ای جوجه چون تو را ناتوان دیده اند خوردنت را تجویز کرده اند. ایرج میرزا حکایت گیاهخواری ابوالعلاء را این چنین به نظم می کشاند:

قصه شنیدم که ابوالعلاء به همه عمر لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد دردر معرض موت با اجازت دستور خادم او جوجه با ، به محضر او برد خواجه چون آن طیر کشته دید برابر اشک تحسر از هر دو دیده بیفشرد گفت به مرغ : از چه شیر شرزه نگشتی تا نتواند کست به خون کشد و خورد مرگ برای ضعیف امری طبیعی است هر قوی اول ضعیف کُشت و سپس مرد

ابوالعلاء در جایی می گوید: از خوردن گوشت دست کشیدم، کاش این مطلب را پیش از سفید شدن مو دریافته بودم. از آنچه از دریا صید می شود; و از گوشت حیوانات ذبح شده مخور که این کار ستمگریست.

به اعتقاد او ما نمی توانیم از مرگ بگریزیم اما می توانیم قلمرو آن را تنگ تر کنیم
چنان که شوپنهاور فیلسوف بزرگ قرن نوزده نیز در این عقیده با او شریک است
اگر فرزندان خویش را دوست می دارید / بهتر است که آن ها را به دنیا نیاورید
خود او نیز به این نصیحت جامه ی عمل پوشاند ، گفت بر سنگ قبر اش چنین بنویسند و نوشتند
این جنایت را پدرم در حق من کرد / اما من در حق کسی جنایت نکردم




منبع
ابن خلکان، احمد، بن ابراهیم، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، چاپ: دار الرائد العربی، بیروت. لبنان. ۱۹۷۵ میلادی.


ویکیپدیا
 
بالا