ایرانیان از نظر بیگانگان

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز یزدان بر او جاودانی درود از او مانده این آریایی سرود
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

-ایرانیان تازگی را دوست داشتند و دنبال آن می رفتند. چه در افکار چه در اخلاق چه در عادات. (کنت دوگوبینو)
-به عقیده من ایرانیان از نوعی میهن پرستی جاودانه برخوردارند. یکدیگر را در داخل کشور دوست دارند. کشور را در وجود خود مجسم می بینند. اما با بی تفاوتی شاهد گذار حکومت های گوناگون از فراز سر خود هستند. بی آنکه فریفته ی هیچ یک بشوند. از این نظر به کلی از میهن پرستی سیاسی عاری اند. سلطنت ها و فتوحات و تسخیر سرزمین ها به تدریج قدرت خودشان را از دست می دهند و از بین می برند بی آنکه به شخصیت ایرانی لطمه زده باشد.(تاریخ ایران.گوبینو.ص.۵)
-از روی کمال و صحت می توان ثابت نمود که این ملت (ایران) دارای همان اسمی است که از قرون بیشمار قبل از آنکه دنیا شروع شود بوده است. اسمی که: آیریان یا آریان است.(اومستد)

-مقدونیه اسکندر از بین رفت. تقریباً بدون آن که اثری از آن باقی باشد. قبرهای فرمانروایان مقدونی هرگز پیدا نشد. هیچ چیز از اسکندریه اولیه بجا نمانده. اما تخت جمشید تا به امروز بر پاست و کاخ های داریوش و خشایارشا هنوز بر بالای جلگه باعث حیرت مسافران است. آری مشرق زمین بر کسی که مغرورانه مغلوبش ساخته بود غلبه کرد).ژ.م ویکنز)
-ایران را در مفهوم حقیقی باستانی اش به خوبی ممکن است یک لوح فرهنگی بخوانیم. از قدیمی ترین ایام (لااقل از زمان سومر) و از دورترین حدود (مصر و یونان و هندو...) به ندرت ممکن بود خوابی یا خیالی یا مذهب و آرزویی باشد که عاقبت در فرهنگ حل نشده یا در ان معلق نمانده باشد.(دارمستتر)

-اسکندر یونان را ایرانی کرد. او ایران را یونانی نساخت. حال دیگر یونان و جهان از جریان شرقی لبریز شد.(افلاطون)

-تو ای یونانی اگر بخواهی نیاکان خود را در برابر اردشیر پسر خشایار نمایش دهی اندیشه کن که چگونه خود را آلت استهزای او خواهی کرد. پس بر حذر باش که از نظر اصل و نسب پست تر از آنان خواهیم بود.(رزالی مورتن)

-حتی در خرابی تخت جمشید امروز خیره کننده ترین مناظر است.(هانری دومونترلان شاعر و نویسنده فرانسوی)

-من نمی توانم حتی یک لحظه از زندگی شاعرانه ام را در نظر بگیرم که تا اندازه ای به نبوغ شاعران ایرانی مدیون نباشد.(افلاطون)

-واقعیت این است که در زمان کوروش ایرانیان حد وسط را میان آزادگی و بندگی را گرفته بودند آغاز کردند به اینکه آزاد باشند برای اینکه بتوانند بر تعدادی از خلق های دیگر سروری کنند. ایرانیان سرورانی بودند که به ملت هایی که به اطاعت آنان در می آمدند آزادی می بخشیدند و آنان را به درجه ای که شایسته ی آنان بود ارتقا می دادند.(کتاب قوانین. به نقل از ایرانیان و بربرها.ج۱ص۱۰۲)(آرتور پوپ)
-نه تنها تاریخ آسیا بلکه تاریخ جهان تاریک خواهد بود اگر موضوع اصل قدرت ایران روشن نشود.(پیشین.متن فرانسه.۲)

-ایرانیان از هر حیث خود را بهتر از همه ملل می پنداشتند.(هردوت)

-هرگز یک پارسی از خدای خود نیکی ها را برای شخص خود تقاضا نمی کند؛ بلکه او تقاضای سعادت برای تمام ملت پارس(ایران) و برای شاه می کند. خود را مشمول این دعای عمومی می داند.(رنه گروسه)

-در هر یک از جبهه هایی که ایرانییت با ملیت دیگری مبارزه می کرد برتری ایرانیان به ثبوت می رسید. غیر ممکن است که این حقیقت را انکار کنیم که این آئین (زرتشتی) تا چه اندازه جلوتر از معنویت یونان یا کتاب مقدس بوده است. نژاد ایرانی با خصال انیانی و شم سازماندهی از برکت صلح ثمر بخش که میان ملل متنوعه به وجود آورد نژاد نخبه و امپراطورساز آسیا به شمار می رود.(پروفسور ایلیف)

-از خصایص آریاییان ایران: مردانگی و بی پیرایگی است.(میراث ایران. ص۳۱)(مونتسکیو)
-اسکندر پس از ورود به ایران اندیشه های بد خود را نسبت به ایران رها کرد و خوی و عادت ایرانی ها را گرفت.(یونانیان و بربرها.ج۱.ص۷۱)

-روح ایران همان طور که از هنرهای این مردم مشهود است در ادبیات این قوم نیز زنده و پایدار مانده.(آربری)
-زبان فارسی شیرین ترین و آهنگ دار ترین زبان مشرق زمین است.(چرزیگوفسکی)
 

یومیی

عضو جدید
:gol::gol::gol::gol:



























فقط یه چیزی،زمان افلاطون تو ایران شاعر وجود داشت؟:surprised:
حتما شاعرش هم اینقدر معروف بوده که شعراش تا یونان هم رفته و ترجمه شده به یونانی:eek:
 

Similar threads

بالا