اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سلام اي کهنه عشق من ، که ياد تو چه پابرجاست
سلام بر روي ماه تو ، عزيز دل سلام از ماست
تو يک روياي کوتاهي ، دعاي هرسحرگاهي
شدم خام عشقت چون ، مرا اينگونه مي خواهي

من آن خاموش خاموشم ، که با شادي نمي جوشم
ندارم هيچ گناهي جز که از تو چشم نمي پوشم
تو غم در شکل آوازي ، شکوهه اوج پروازي
نداري هيچ گناهي جز که بر من دل نمي بازي


مرا ديوانه مي خواهي ، زخود بيگانه مي خواهي
مرا دلباخته چون مجنون ، زمن افسانه مي خواهي
شدم بيگانه با هستي ، زخود بي خودتر از مستي
نگاهم کن ، نگاهم کن ، شدم هر آنچه مي خواستي

سلام اي کهنه عشق من ، که ياد تو چه پابرجاست
سلام بر روي ماه تو ، عزيز دل سلام از ماست
بکُش دل را ، شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نماي خلق ، مرا تو درس عبرت کن

بکن حرف مرا باور ، نيابي از من عاشق تر
نمي ترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم ديگر
سلام اي کهنه عشق من ، که ياد تو چه پابرجاست
سلام بر روي ماه تو ، عزيزدل سلام از ماست
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم

و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و

يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش

كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.

ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟

مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم

و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.

شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.

كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.

نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،

نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و

لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو تقديم مي كنم هستي ناقابل مو با تو تقسيم مي كنم دارو ندار دلمو
تاج وتخت عاشقي فداي ناز چشم تو ، بگو تا فدا كنم واسه قطره اشك تو
همسرم، تاج سرم ، اي گل يك دونه من
تو يه خورشيد خانومي توي گرمي خونه من ...
 

computrenginneer

عضو جدید
گفته ها و ناگفته های عاشقانه ...

گفته ها و ناگفته های عاشقانه ...

سلام به دوستان .هر کی حرف دلی با یار و رفیق و دوستش داره میتونه تو این تاپیک بزاره
امیدوارم همه دوستان تو این محفل عاشقانه سهمی داشته باشند .

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دارم از دست میرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من هنوز حاضرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]واسه تو بمیرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخه به عشقت اسیرم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش میشد یه دفعه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فقط یه دفعه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بگی دوستم داری [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ازت چی کم میشه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سر تو رو شونم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حس کنم یه دفعه


[/FONT]
 

computrenginneer

عضو جدید


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یقین دارم که می آیی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یقین دارم که می آیی، زمانی که مرا در بستر سردی میان خاک بگذارند، تو می آیی ، یقین دارم که می آیی...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پشیمان هم ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دو دستت التماس آمیز ، می آید به سوی من
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ولی پر می شود از هیچ ، دستی دست گرمت را نمی گیرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]صدایت در گلو بشکسته و آلوده با گریه ، به فریادی مرا با نام می خواند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و می گوید که اینک من ، سرم بشکن ، دلم را زیر پا له کن[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ولی برگرد...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه فریاد خشمت را ، به جرم بی وفایی ها ، دو رنگی ها ، جدایی ها[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به روی صورتم بشکن ، مرو ای مهربان بی من ، که من دور از تو تنهایم![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ولی چشمان پر مهری ، دگر بر چهرۀ مهتاب مانندت نمی ماند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]لبانی گرم با شوری جنون انگیز ، نامت را نمی خواند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دگر آن سینۀ پر مهر آن سّد سکندر نیست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که سر بر روی آن بگذاری و درد درون گویی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دو دست کوچکش ، با پنجه های گرم و لغزنده ، میان زلف های نرم تو بازی نمی گیرد ، پریشانی نمی سازد ، هزاران باره هستی را پای تو نمی بازد
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زن ِ کوچک تو چه خاموشست[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو می آیی ، زمانی که نگاه ِ گرم من دیگر به روی تو نمی افتد ، هراسان[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هر کجا ، هر گوشه ای برق ِ نگاهت را نمی پاید ، مبادا بر نگاه دیگری افتد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سراب آرزو باشد و لب هایت ، لبان ِ گرم و تب دارت ، کتاب روشنی از برای گفتگوی یک عمر باشد و عطر صد هزاران بوسۀ شیرین دوباره روی آن لغزد ، محالست این که بتوانی بر آن چشمان خوابیده ، دوباره رنگ ِ عشق و آرزو ریزی ، نگاهت را به گرمی بر نگاه من بیاویزی ، به لبهایم کلام شوق بنشانی.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]محالست که بتوانی دوباره قلب آرام مرا ، قلبی که افتادست از کوبش بلرزانی ، محالست که بتوانی مرا دیگر بگریانی ، تو می آیی یقین دارم ، ولی افسوس آن پیکر که چون نیلوفری افتاده برخاکست ، دگر با شوق روی شانه هایت سر نمی آرد ، به دیوار بلد پیکر گرمت نمی پیچد ، در آغوش سرد گور می پوسد جدا از دستهای ِ گرم و زیبا و نجیب تو.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو می آیی یقین دارم تو با عشق و محّبت باز می آیی ، ولی افسوس ....آن گرما به جانم در نمیگیرد ، به جسم سرد و خاموشم دگر هستی نمی بخشد ، اگر صدها هزاران بوسه از پا تا سرم ریزی ، دگر مستی نمی بخشد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یقین دارم که می آیی ، بیا ای آنکه نبض ِ هستیم در دستهایت بود ، دل ِ دیوانه ام افتاده لرزان زیر پایت بود.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بیا تا آخرین دم هم ، قدمهای تو بالای سرم باشد ، نگاهت غرق در اشک پشیمانی بروی ِ پیکرم باشد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] دلت را جاگذاری شاید آنجا تا که سنگ ِ بسترم باشد[/FONT]
 

computrenginneer

عضو جدید
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دستام بدونه دستات سرده[/FONT] [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگی بدونه تو برام معنی مرگه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پس....[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] دستت را در دستم بگذار[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تا ابد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تا ابد...!!![/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

[/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کوچه شهر دلم از صدای پای تو خالیه
نقش صد خاطره از روزای دور عابر این کوچه خیالیه

به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمیاد
توی حجله چشام عروس خواب نمیاد

کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه
همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه

غم تنهایی داره کوچه دل بدون تو
همه شعر دفتر من مال تو برای تو

بوی دستای تو داره غربت دستای من
یاد قصه های تو مونس لحظه های من
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگه یه نامه باشم، پر از پیامای خوب
کاشکی جوابم تو باشی
اگه یه عابر باشم،اسیر طوفان شن
کاشکی سرابم تو باشی
پر از گناهم اگر، رها شده بی خبر
کاشکی گناهم تو باشی
اگر تمام تنم، دو چشم خسته باشه
کاشکی نگاهم تو باشی
تو در من تبِ خوندنی، تبِ تند و فریاد
تو اثلا تمام منی، یه سایه ی همسفر، یه همزاد
تولد ِ یک صدا، یه فریاد

سکوتِ من شیشه ای، صدای تو موندنی
در من، طلوع صدایی
تو مثل گل ساده ای، نجیب و آزاده ای
حرفی برای همیشه
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اين همه آشفته حالي ...
اين همه نازك خيالي ...
اي به دوش افكنده گيسو
از تو دارم, از تو دارم
اين غرور و عشق و مستي
خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم _سيه مو
از تو دارم, از تو دارم
اين تو بودي كز ازل خواندي به من .... درس وفا را
اين تو بودي آشنا كردي به عشق .... اين مبتلا را
من كه اين حاشا نكردم
از غمت پروا نكردم
دين من ، دنياي من از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من ، سوداي من از نور بي پايان تو رونق گرفته
...
من خود آتشي كه مرا داده رنگ فنا ميشناسم
من خود شيوه نگه چشم مست تو را مي شناسم
ديگر اي برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دين من, دنياي من از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من سوداي من از نور بي پايان تو رونق گرفته
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مگو ، مگو ، برای من حدیثِ آشنایی ،
مگو ، مگو ، که یادم آورَد غمِ جدایی
مگو ، مگو
تو ای جسته از گوشه ی بامِ من ،
ببر دیگر از یاد خود نام من
چه عمری به پایت تَبَه کردم ،
عجب روزگاری سیه کردم
پشیمان شدم ، پشیمان شدم

آز آن می ز دست تو نوشیدن ،
برای وصال تو ، کوشیدن
پشیمان شدم ، پشیمان شدم
چه بی همزبان مانده ام وای ،
چرا بی نشان مانده ام وای

*****

به یادت زدم می ، سبویم شکستی ،
به پایت فتادم ، نگفتی که هستی
عجب غافل بودم ،
چه ساده دل بودم
دگر ناله را در گلو کشته ام ،
به دل هر چه آرزو بود کشته ام
سرساقی اکنون سلامت که من ،
شررهای مِی در سبو کشته ام
پشیمان شدم ، پشیمان شدم

آز آن می ز دست تو نوشیدن ،
برای وصال تو ، کوشیدن
پشیمان شدم ، پشیمان شدم
چه بی همزبان مانده ام وای ،
چرا بی نشان مانده ام وای
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگو از چه سخن بگویم
از عشق بگویم
یا از دوست داشتن
دست خط هایم تاب نوشتن ندارد
دست هایت را بالا بگیر
این زخم کهنه را لمس کن
هم مرهمی برای درد من
هم جوهری برای نوشتن این شعر

پس بنویس
به نام تو آغاز می‌کنم
و با بوسه تو
لحظاتم را سپری میکنم

....
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ندارم جز غزل چیزی دهم برچشم و ابرویت* ویا بخشم چو خواجه آن دورا بر خالِ هندویت
ویا صـائب نی ام تا در رهت ای نازنین دلدار* دهم دست و سر و پا و شوم دل خسته و بیمار
ویا چـون شهریار ، آن شاعر پر شور ایرانی* دهم در راه تو روح و تن و آنی شوم فانی
به تو تـقدیم می دارم هزاران بیت ِاشعارم* که تا آگه شـوی زاندیشه و افکار و پندارم
بگـویم در غــزلــهــایم ،اسیر چشم و ابرویم* گرفـتارم بــه بــندت ،عاشق آن خال هندویم
تـویـی آن بهترین بیت الغزل در شعر دیروزم* ویا آن شـاه بـیت آخرین اشـعـارجانسوزم
تـویـی آن مـصـرع« جـاویـد» در پایان دیوانم* تو دُرّی و منم زرگر که قدرت نیک می دانم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام من به تو یار قدیمی
منم همون هوادار قدیمی
هنوز همون خراباتی و مستم
ولی بی تو سبوی می شکستم
همه تشنه لبیم ساقی کجایی
گرفتار شبیم ساقی کجایی
اگه سبو شکست عمر تو باقی
که اعتبار می تویی تو ساقی
اگه میکده امروز شده خونه تزویر
وای شده خونه تزویر
تو محراب دل ما تویی تو مرشد و پیر
همه به جرم مستی سر دار ملامت
میمیریم ومیخونیم سر ساقی سلامت

یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی و قهرت مصیبت شد و بارید
پشیمونم و خستم اگه عهدی شکستم آخه مست تو هستم
اگه مجرم و مستم
همه به جرم مستی سر دار ملامت
میمیریم ومیخونیم سر ساقی سلامت
میگن مستی گناهه به انگشت ملامت
باید مستا رو حد زد به شلاق ندامت
سبوی ما شکسته در میکده بسته
امید همه ما به همت تو بسته
به همت تو ساقی تو که گره گشایی
تو که ذات وفایی همیشه یار مایی
همه به جرم مستی سر دار ملامت
میمیریم ومیخونیم سر ساقی سلامت
همه به جرم مستی سر دار ملامت
میمیریم ومیخونیم سر ساقی سلامت
همه به جرم مستی سر دار ملامت
میمیریم ومیخونیم سر ساقی سلامت
سر ساقی سلامت
وای سر ساقی سلامت
سر ساقی سلامت
وای سر ساقی سلامت
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي فروغ روزگار تباه من
روز گارم تيره گشته چون دود آه من
من كه مست از آن نگاهم
چشم مستت ساغرم شد
اي عجب ديوانه بودم آنچه گفتي باورم شد
آه از آن پيمان كه بستي با من اي جان
در همان دم هم شكستي عهد و پيمان
خوش به يادت مست مستم
مي بنوشم تا هستم
كي شود روزي بيايي به ديدارم
تا ببيني كرده دوري غمگين و بيمارم
كي شود يك شب نهي لب با نوازش بر لب من
از وجود من براني اين همه سوز تب من
بس كه من در انتظارت گريه كردم
كوه سنگين غم و درياي دردم
خوش به يادت مست مستم
مي بنوشم تا هستم​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا حافظي از پويا
شعر از : نيره فروتن ( پازوکي )
آهنگ : جهانبخش پازوکي


وقتي نباشي انگار که هستم و گويا که نيستم
روزي که رفتي من با تمام وجودم گريستم
====
خدا حافظي کردي يک جوري که انگار ديگه بر نمي گردي
اشکات شده بوسه يک جوري که انگار سرپا همه دردي
سرپا همه دردي ........ ديگه برنمي گردي
بار غم رو شونه بردمش تا خونه
جاي خاليت ديدم اشکها شد روونه
بجز عطر خيالت نبود از تو نشونه
مي دونم که پس از تو دلم تنها مي مونه
ولي احساس صادق ترينه
مي گه که او هنوزم بهترينه
بهترينــــــــــــــــــــــــــــه
ديگه دلواپسي نقشي نداره
آخه اونم خودش عاشقترينه
آره دلواپسي نقشي نداره
آخه اونم خودش عاشقترينه
بار غم رو شونه بردمش تا خونه
جاي خاليت ديدم اشکها شد روونه
بجز عطر خيالت نبود از تو نشونه
مي دونم که پس از تو دلم تنها مي مونه
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ميان گريه هايم ، همچو يك شمع مذابم

در ميان آرزو ها ، چون كويري در سرابم

چشمه اي خشكيده ، از امواج آبم

من سرودي در گلو ، بگرفته از غم

تار رنجم ، من ، ربابم

من چو قانوسي ....

به تاق بي كسي

ما’وا گرفتم

شمع بي نورم، كه در فانوس جانم

جا گرفتم!

قوي تنهايم ، كه در تنهائي خود

رفته ام از ياد ياران ، دير سالي

مرغ غم در جان من

خوش كرده منزل

واي بر من ، واي بر دل!

من چو فانوسي به تاق بي كسي ما’وا گرفتم

شمع بي نورم كه در فانوس جانم ، جا گرفتم

قوي تنهايم ، كه در تنهائي خود

رفته ام از ياد ياران .... دير سالي

مرغ غم در جان من خوش كرده منزل

واي بر من ....... واي بر دل
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمهایم گریستند هر شب تو نبودی که ببینی
دستهایم خالی بود و حرم خاطراتت موج میزد در ذهنم
تو نبودی
اما
عشق تو بود...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

نذر کرده ام ، آنگاه که تو بیائی،
به اندازۀ تمامِ مهربانی هایت غزل بسرایم،
کمکم کن !
می خواهم عاشق ترین شاعرِ دنیا باشم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب از سماجت گرما
تن از حرارت مي
لب از شکايت يکريز تشنگي پر بود
ميان تاريکي
نسيم گرمي با من نفس نفس مي زد
و هردو با هم دنبال آب ميگشتيم
و در سياهي سيال خلوت دهليز
نهيب ظلمت ما را دوباره پس مي زد
هجوم باد دري را به سمت مطبخ بست
و هرم وحشت ما رابه سوي ايوان راند
ميان ايوان چشمم به آب و ماه افتاد
که آب جان را پيغام زندگي مي داد
و ماه شب را از روي شهر مي تاراند
به روي خوب تو مي نوشم اي شکفته به مهر
چون روزني به رهايي هميشه روشن باش
سياهکاران را هان اي سپيد سار بلند
چون تيغ صبح به هر جا هميشه دشمن باش
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز یه باغبونی...یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میونه...باغچه ی مهربونی
می گفت سفر که رفتم...یه روز و روزگاری
این بوته ی یاس من...می مونه یادگاری
هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید.
میون کوچه باغ ها بوی خدا می پیچید
اونایی که نداشتن...از خوبی ها نشونه
دیدن که خوبیه یاس...باعث زشتی شونه
عابرای بی احساس ... پا گذاشتن روی یاس
ساقه هاشو شکستن... آدمای نا سپاس
یاس جوون مرگمون...تکیه زدش به دیوار
خواست بزنه جوونه...اما سر اومد بهار
یه باغبون دیگه...شبونه یاس رو بر داشت
پنهون ز نامحرمان...تو باغ دیگه ایی کاشت
هزار ساله کوچه ها...پر می شه از عطر یاس
اما نکنه اون گل... مونده هنوز ناشناس
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عروسك قصه من گهواره خوابت كجاست قصر قشنگ كاغذي پولك آفتابت كجاست
بال و پر نقره اي كفتره عشقمو كي بست آينه ي طوطي منو سنگ كدوم كينه شكست
عروسك قصه من زخم شكسته با تنت بميرم اي شكسته دل چه بي صداست شكستنت

صداي عشق من و تو كه تلخ و گريه آوره تو اين سكوت قصه اي شايد صداي آخره
بعد از من و تو عاشقي شايد به قصه ها بره شايد با مرگ من و تو عاشقي از دنيا بره
عروسك قصه من سوختن من ساختنمه تو اين قمار بي غرور بردن من باختنمه

عروسك قصه من شكستنت فال منه اين سايه ي هميشگي مرگ كه دنبال منه
جفتاي عاشق رو ببين از پل آبي ميگذرن عروسك قلبشون رو به جشن بوسه مي برن

اما براي عشق ما اون لحظه آبي كجاست
عروسك قصه من پس شب آفتابي كجاست
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گل بارون زده ي من
گل ياس نازنينم
مي شكنم پژمرده ميشم
نذار اشكاتو ببينم

تا هميشه تو رو داشتن
داشتن تمام دنياست
از تو و اسم تو گفتن
بهترين همه حرفاست

با تو , با تو اگه باشم
وحشت از مردن ندارم
لحظه هام پر ميشه از تو
وقت غم خوردن ندارم

اي غزلواره ي دلتنگ
كه همه تنت كلامه
هنوزم با گل گونت
شرم اولين سلامه

اي تو جاري توي شعرم
مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو
سبد خاطره هامه

اي گل شكسته ساقه , گل پرپر
كه به ياد هجرت پرنده هايي
توي ياس مبهم چشماتم مي بينم
كه به فكر يه سفر به انتهايي

سر به زير دل شكسته , نازنينم
اگه ساده ست واسه تو گذشتن از من
مرثيه سر كن براي رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتن

مي تونم خستگياتو
از تن پاكت بگيرم
مي تونم براي خوبيت
واسه سادگيت بميرم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رو به روی من و چشمات
انتظار یه چراغه
زیر سقفی که نجیبه
فرصت بوسه چه داغه
آینه های مهربونی
تو به تو تا بی نهایت
شونه هامون جای قضه
سرامون گرم رفاقت
کاشکی چشمات مال من بود
با یه رنگ عاشقونه
بغضمو بغل بگیری
با یه چشمک ، یه بهونه
کاشکی چشمات مال من بود
کاشکی چشمات مال من بود

روبه روی من و چشمات
اتفاقی پا به ماهه
چشمای تو سهم عشقه
چشمایی که سر پناهه
بوی عطر پیرهن تو
برد هوش از عطر شب بو
به نگاه تو حسود
چشمای قشنگ آهو
کاشکی چشمات مال من بود
با یه رنگ عاشقونه
بغضمو بغل بگیری
با یه چشمک ، یه بهونه
کاشکی چشمات مال من بود
کاشکی چشمات مال من بود

سمت و سوی وسعت تو
سمت و سوی آسمونه
حرف بارون با تنت نیست
حرف تو رنگین کمونه
داشتن تو یه قراره
بین قلب من و دریا
شور شعر و شوق شعری
دیدنت وقت تماشا
کاشکی چشمات مال من بود
با یه رنگ عاشقونه
بغضمو بغل بگیری
با یه چشمک ، یه بهونه
کاشکی چشمات مال من بود
کاشکی چشمات مال من بود
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی
شدم خام عشقت چون مرا اینگونه میخواهی
شدم خام عشقت چون مرا اینگونه میخواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهی
شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه میخواستی
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق مرا درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر
نمیترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با تو رفتم بی تو باز آمدم
از سر کوی او . دل دیوانه
پنهان کردم در خاکستر غم
آن همه آرزو . دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکن
هوس یاری مکن
تو ای ناکام . دل دیوانه
با غم دیرینه ام
به مزار سینه ام
بخواب آرام . دل دیوانه
با تو رفتم بی تو باز آمدم
از سر کوی او . دل دیوانه
پنهان کردم در خاکستر غم
آن همه آرزو . دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکن
هوس یاری مکن
تو ای ناکام . دل دیوانه
با غم دیرینه ام
به مزار سینه ام
بخواب آرام . دل دیوانه
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نگارا بر سر عهد و وفا باش
در آیین نکوعهدی چو ما باش

چنانک از ما جدایی ماه‌رویا
زهرچ آن جز وفا باید جدا باش

مرا خصمست در عشق تو بسیار
نیندیشم تو بر حال رضا باش

چو با جانم غم تو آشنا شد
مکن بیگانگی و آشنا باش

نگارینا ترا باشم همه عمر
خداوندی کن و یک‌دم مرا باش
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دنیای با تو بودن
دنیای نا شناسه
وقتی نگین چشمات
لبریز التماسه
با اون لبای بسته
حرفای تازه داری
خوندم من از نگاهت
انگار دوسم نداری
آتیش نزن به جونم
خودت با من میسوزی
یادت باشه عزیزم
دوستم داشتی یه روزی

دنیای با تو بودن
اگر چه زندگیمه
اما به پات نشستن
از روی سادگیمه
چشمام اگه یه روزی
نخواد تو رو ببینه
بهتر که تا قیامت
در انتظار بشینه
آتیش نزن به جونم
خودت با من میسوزی
یادت باشه عزیزم
دوستم داشتی یه روزی
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي زارم
هرچي كل شقايق رو خاك مجنون مي زارم
اگه تو از تو پيشم بري من خودم و گم مي كنم
يه عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
اگه تواز پيشم بري شمعدونيا دق مي كنن
شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق مي كنن
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته مي شه
يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
بيا بمون نشون بديم كه عشق ما مقدسه
اگه بري ميگن ديدي اين آخر و عاقبتش
حالا بيا درستش كن به كي بگيم صداقتش
اگه تواز پيشم بري شمعدونيا دق مي كنن
شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق مي كنن
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته مي شه
يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با تو هستم ای مسافر
ای به جاده تن سپرده
ای که دل تنگی غربت
منو از یاد تو برده
هنوزم هوای خونه
عطر دیدار تو داره
گل به گل گوشه به گوشه
تورو یاد من میاره

با تو من چه کرده بودم که چنین مرا شکستی
بی وداع و بی تفاوت سردو بی صدا شکستی

به گذشته بر میگردم به سراغ خاطراتم
تازه می شود دوباره از تو یاد خاطراتم

به تو می رسم همیشه در نهایت رسیدن
هر کجا باشی و باشم به تو بر میگردم از من

آن تویی همیشه ی من توی آیینه ی تقدیر
با همه شکستن از تو نیستم از دست تو دلگیر
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یادم باش به یادم باش
همیشه همصدایم باش
هوایم باش صدایم باش
رفیق لحظه هایم باش
همیشه همصدایم باش
مثل من باش عاشقم باش
بیا با من بیا تا من به آغوشم به روت بازه
دلم با من بدون تو نمی سازه نمی سازه
دارم آهسته آهسته من از عشق تو می سوزم
به یادم باش به یادم باش تو ای یاد شب و روزم
به یادم باش به یادم باش
همیشه همصدایم باش
هوایم باش صدایم باش
رفیق لحظه هایم باش
همیشه همصدایم باش
مثل من باش عاشقم باش
بیا با من که من عاشق ترینم من همینم
بدون تو درخت بی زمینم من همینم
بیا با من که پابند تو باشم با تو باشم
دچار قهر و لبخند تو باشم با تو باشم
بیا با من بیا تا من به آغوشم به روت بازه
دلم با من بدون تو نمی سازه نمی سازه
دارم آهسته آهسته من از عشق تو می سوزم
به یادم باش به یادم باش تو ای یاد شب و روزم
به یادم باش به یادم باش
همیشه همصدایم باش
هوایم باش صدایم باش
رفیق لحظه هایم باش
همیشه همصدایم باش
مثل من باش عاشقم باش
منو از من بگیر و باورم کن باورم کن
غزل آواز عشقم پرپرم کن باورم کن
اگه خوبم اگه بد بدترم کن باورم کن
مرا آتش بزن خاکسترم کن باورم کن
بیا با من بیا تا من به آغوشم به روت بازه
دلم با من بدون تو نمی سازه نمی سازه
دارم آهسته آهسته من از عشق تو می سوزم
به یادم باش به یادم باش تو ای یاد شب و روزم
به یادم باش به یادم باش
همیشه همصدایم باش
هوایم باش صدایم باش
رفیق لحظه هایم باش
همیشه همصدایم باش
مثل من باش عاشقم باش
 

Similar threads

بالا