فک نميکنم کسي از قبل عمرانو دوست داشتو با اگاهي کامل اين رشته رو انتخاب کرد، شايد درصد کمي اينجوري باشن،لااقل واسه بچه های ریاضی که شناختی از این رشته ندارن، من که اصلا نميدونستم عمران چيه فقط بخاطر سربازي 100 تا انتخاب همينجوري پر کرديم ودر اومديم.عشقمم مکانيک بود که نشد.
ولي ميشه اين علاقه رو حين تحصيل بوجود اورد،رشته جذابي واسم نبود(اوايلش) ولي الان واسم هست.وقتي خيلي به جزيياتش نگاه ميکني چيزاي قشنگ زياد داره، اينکه اين رشته مردونس يا اينکه معماري واسه خانوما مناسبتره تا حدودي موافقم ،هم بخاطر جو ايران و هم شرايط کاري دشوار ولي خانوماي زيادي رو ميشناسم که از مرداشم موفق ترن. خانوميم که بتونه تو کارگاه دووم بياره که ديگه خدا به داد شوهرش برسه
بعدشم اينکه متاسفانه تو عمران اونقدم نياز نيست سواد زیادی داشته باشي شايد با يکم مديريت قوي و ارتباط اجتماعي بشه کارا رو پيش برد.کارداني کامپيوتر واستون ميارم شده سرپرست کارگاه.البته اونور قضيه رو با هم ديد .نظارت ضعيف يا اشکال در اجرا ونهايتش تخريب که اونم يه کم پول خرد خرجشه. اصلا اسم بادبند قرضي به گوشتون خورده؟بادبندو موقع بازديد فني از اهن فروش به مدت دو ساعت قرض ميکنن ،يه چن تا خال جوشو بعدشم در ميارن تحويل صاحبش ميدن. البته الان وضع تا حدودي بهتر شده يعني از بدتر تبديل شده به بد. هنوز راهه زيادي در پيشه تا اجراي درست،البته اين موضوع عموميت نداره وکارايي با اجراي مناسبم تو اين مملکت اجرا ميشه، مثلا يه ساختمون تو بم که متعلق به يه سپاهي بود که کاملا حرفه اي ساخته شده بود(استادمون رفته بود ديده بود ،عکساشو بهمون نشون داد) اين ساختمون فقط اعضاي ميانقابش اسيب ديده بود وساختمون خيلي خوب تونست پايداريشو حفظ کنه
در مورد دانشگاه ازادو کارخونه مهندس سازي ،چون من هر دو محيطو تجربه کردم بازم تا حدودي موافقم چو تو دانشگاه ازادم کسايي هستن که دلشون واسه خودشون ميسوزه از اون طرفم فارغ التحصيل دانشگاه ازاد داريم که اصلا نميدونه ممان انرسي چيه . در کل دانشگاه ازاد کلا اشفته بازاريه واسه خودش .يه زماني هر کي ميگفت دانشجوام کلي ارزش داشت الان همه تو خونشون چن تا دانشجو دارن . ولي کلي تر بخوايم نگاه کنيم کلا دانشگا ه ها وضعش نا بسامانه . وقتي دخترو پسر بعد 18 سال ميتونن تو يه محيط مشترک قرار بگيرن و...
مثلا نمونه اش اين:
این ماجرا از یک قضیه واقعی برداشت شده است.
بعد کلاس استاتیک،موقع خروجه دانشجو ها از کلاس که انگار از حبس در اومدن:
دانشجو پسر: ببخشید ،خانوم عشق ورزیان؟
دانشجو دختر: (در حالیکه تظاهر میکنه مانتوش به صندلی گیر کرده) ببببببله،بببببفرمایین،(اثار استرس و تشنج نابهنگام از چهره اش میباره)،اهههههه این چرا در نمیاد ؟
دانشجو پسر:جزوه استاتیکتون کامله؟
دانشجو دختر:میبخشین اسم شریفتون چی بود؟(اخه خنگ یعنی بعد 2ترم هنوز نمیدونی،دیگه کم کم مشخصه خودشو پیدا کرده،رنگو روش یکم وا شده،مانتوشم بطرز معجزه اسایی در اومد)
دانشجو پسر: من برزگر هستم.
دانشجو دختر:اهان
فرشید
در یک هماهنگیه از پیش تعیین شده خانوم ترشی زاده (دوست جون جونیش که به قول خودش در تلاطم مشکلات یارو یاور خانومه عشق ورزیانه،ولی خانومه عشق ورزیان اونو مانعی برای پیشرفتش میدونه) یه زنگ به 1100 خانوم میزنه.
دانشجو دختر:میبخشین اقا فرشید...ااااا سلام چطوری جمشید جان ،حالت خوبه کجایی بابایی؟ اره....من...وای چقد خوب،قرار کی با هم
ازدواج کنیم..نه نه ببخشین یعنی کنن؟...همین امروز...چه جالب!!! باشه عزیییییییزم بهت زنگ میزنم...bye...ok
دانشجو پسر:داداشتون بودن؟
دانشجو دختر:نه دوستمه از تنب بزرگ تماس میگیره،خیلی قویو محکمه.کونگ فو کاره.(اینو میگه که ببینه فرشید چند مرده حلاجه،ولی نمیدونه که فرشید به گنده لاتای محل پس گردنی میزد...بعدشم...در میرفت) میبخشین شما جزوه مقاومت میخواستین،اااا نه کاملشو ندارم،ولی جزوه بینش اسلامیم کامله بدم خدمتتون.
دانشجو پسر:ااا چه خوب اتفاقا بینشم ضعیفه... بدین ممنون میشم.
دانشجو دختر: ا وای خاک به سرم نیاوردمش ،بیا بریم خوابگا مون بهتون بدم
دانشجو پسر:بابا خانومه عشق ورزیان ،حراست چهار تا تک تیر انداز رو چها رتا برجه اطرافه خوابگاتون گذشته،گربه نرو از 1km میزنن.
دانشجو دختر: شروع میکنه به خندیدن،(حالا 1 دقیقه یه ضرب میخنده،دندوناشم که دو تا یکی پر کرده،صبحونه نخورده ،دهنش بطرز فجیعی بوی کرمه مرده میده،بعد 2 دقیقه میفهمه اصلا خندش جذاب نیست) خوب پس شما با شماره ...23533 زنگ بزن،بگو وصل کنه اتاق 3 ،حتما با خودم صحبت کنیا،این ترشی نیاد باهات حرف بزنه
دانشجو پسر:من تو رو میخوام تورو میخوام اونا رو نمیخوام...
دانشجو دختر:بلههههههههههه...
دانشجو پسر:ااا ببخشین جزوه ریاضی منظورم بود.
و....
بله از این ماجرا چن تا نتیجه میشه گرفت:
اولیش این که عمران رشته کاملا جذابیه
دوم این که حراستم همیشه بیدار نیست
واخریش:
ميشه هميني که شما ميبينين ،يعني هيچي سر جاش نيست،دانشگاه محل درس خوندن نه پارک سر کوچه، حراستم که شده اين وسط گله مجلس.
خلاصه اينکه عمده مشکلات بر ميگرده به فضاي بدي که تو جامعه ست . نه از رشته اي که درس ميخونين