امام حسین علیه السلام از نگاه دکتر علی شریعتی
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى...
دكتر على شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزایندهاى بر روى نهضت اسلامى گذاشت.
در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حدّ وسع خود، دیدگاه دكتر شریعتى را در باره امام حسین(ع) و شهادت به تصویر كشیم:
1-شهید
نوع فهم دكتر شریعتى از مفهوم عالى شهید، برداشتى خالص، عمیق و ناب از فرهنگ اصیل اسلامى است. وى در تعریف كلمه "شهید" مىگوید:
"شهید در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنى آگاه و نیز به معنى محسوس و مشهود، كسى كه همه چشمها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است."
"شهید" زنده، جاوید، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخابگر و روزى خوار نعم الهى است و این اصیلترین دریافت از متون و فرهنگ اسلامى به شمار مىرود، چنانچه قرآن كریم نیز بدان اشاره مىكند. دكتر شریعتى در جاى دیگر مىنویسد:
"شهید، قلب تاریخ است؛ هم چنان كه قلب به رگ هاى خشك اندام، خون، حیات و زندگى مىدهد، جامعه اى كه رو به مردن مىرود، جامعهاى كه فرزندانش ایمان خویش را به خویش، از دست دادهاند و جامعهاى كه به مرگ تدریجى گرفتار است، جامعهاى كه تسلیم را تمكین كرده است، جامعهاى كه احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعهاى كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخى كه از حیات و جنبش و حركت و زایش بازمانده است؛ شهید همچون قلبى، به اندامهاى خشك مرده بىرمق این جامعه، خون خویش را مىرساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است كه به یك نسل، ایمان جدید به خویشتن را مىبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید؛ كى غائب است؟"
بخش فوق بیشتر رویكردى كربلایى دارد، بدین معنا كه دكتر با نگاه به شهیدان كربلا و فضاى حاكم بر آن، به وصف شهید پرداخته است و الا همیشه اینگونه نیست كه در جامعهاى منحط و رو به عقب، سیماى تابناك شهید رخ نماید. شهداى جهادهاى نبى اكرم صلى الله علیه و آله و امام علىعلیه السلام شاهد این ادعاست.
یكى از بهترین و حیات بخشترین سرمایه هایى كه در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است.
2- شهادت
شهادت، بُرنده ترین سلاحى است كه هیچ دشمنى را یاراى مقاومت در برابر آن نیست، مرحوم شریعتى در این باره بحثهاى مبسوطى دارد كه براى رعایت اختصار، به گزیدههایى از آن اشاره مىكنیم.
"در فرهنگ ما شهادت، مرگى نیست كه دشمن ما بر مجاهد تحمیل كند. شهادت مرگ دلخواهى است كه مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بیدارى و بینایى خویش، خود انتخاب مىكند!... شهادت، در یك كلمه - بر خلاف تاریخهاى دیگر كه حادثهاى است و درگیرى است و مرگ تحمیل شده بر قهرمان است و تراژدى است - در فرهنگ ما، یك درجه است، وسیله نیست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود یك تكامل، یك علو است؛ خود یك مسئولیت بزرگ است؛ خود یك راه نیم بُر به طرف صعود به قله معراج بشریت است و یك فرهنگ است."
مرحوم شریعتى شهادت را به دو بخش حمزهاى و حسینى تقسیم مىكند.
دكتر شریعتى در این باره مىگوید:"ما دو نوع شهید داریم؛ سمبل یكى حمزه سیدالشهداء، و سمبل دیگرى امام حسین علیه السلام است."
براى روشن شدن تقسیم بندى فوق، مستقلاً به هر كدام مىپردازیم.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
شهادت حمزه اى
"حمزه یك قهرمان مجاهد است كه براى پیروزى و شكستن دشمن رفته، شكست خورده و كشته و شهید شده است... حمزه و سایر مجاهدان براى پیروزى آمده بودند - البته با احتمال این كه اگر هم مرگ شده، شد - و هدفشان پیروزى و شكستن دشمن بود... بنابراین شهید حمزهاى و شهادت حمزهاى، عبارت است از مردى و كشته شدن مردى كه آهنگ كشتن دشمن كرده است."
دكتر شریعتى شهداى حمزهاى را مجاهدانى مىداند كه نه براى شهید شدن، كه كشتن و شكست دادن دشمن به میدان جهاد شتافتهاند و شهادت، آنها را انتخاب كرده و روزى آنها شده است. به عبارتى وظیفه اولیه اسلامى شهداى حمزهاى، شكست دشمن و حفظ اردوگاه اسلام است، لیكن قضاى الهى بر سرنوشت ایشان، شهادت نوشته است. بنابراین، شهید حمزهاى آرزومند شهادت است ولى در پى آن نمىباشد؛ چرا كه وظیفه اولیه خود را شكست دادن دشمن مىداند. و در صورت لزوم، از شهادت استقبال مىكند.
شهادت حسینى علیه السلام
"شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است... امام حسین علیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است كه دشمن را با زور شمشیر بشكند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یك تصادف یا ترور، كشته شده باشد. او در حالى كه مىتوانسته است در خانهاش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب كرده است... امام حسین علیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مىكرد، "نه" گفت، این، "نه" طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است."
سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است. البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مىطلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مىشود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مىگردد و موعظه ها بر گوشهاى سنگین كارگر نمىافتد؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مىشد كرد، انجام مىدهد.
ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید است.
در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فىسبیلالله با شهادت خود، دین خدا را یارى مىكند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
3-امام حسین علیه السلام
الف) شرایط نهضت امام حسین علیه السلام
"شكل مبارزهاى كه حسین انتخاب كرده، قابل فهمیدن نیست مگر این كه اوضاع و شرایطى كه حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهمیده بشود... اكنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حكومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یك شمشیر برایش نمانده و حتى یك سرباز! سالهایى است كه بنىامیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح كرده است."
اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاكمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مىرود. امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مىكند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى نمىبیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مىشتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مىشود.
دكتر على شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزایندهاى بر روى نهضت اسلامى گذاشت.
در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حدّ وسع خود، دیدگاه دكتر شریعتى را در باره امام حسین(ع) و شهادت به تصویر كشیم:
1-شهید
نوع فهم دكتر شریعتى از مفهوم عالى شهید، برداشتى خالص، عمیق و ناب از فرهنگ اصیل اسلامى است. وى در تعریف كلمه "شهید" مىگوید:
"شهید در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنى آگاه و نیز به معنى محسوس و مشهود، كسى كه همه چشمها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است."
"شهید" زنده، جاوید، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخابگر و روزى خوار نعم الهى است و این اصیلترین دریافت از متون و فرهنگ اسلامى به شمار مىرود، چنانچه قرآن كریم نیز بدان اشاره مىكند. دكتر شریعتى در جاى دیگر مىنویسد:
"شهید، قلب تاریخ است؛ هم چنان كه قلب به رگ هاى خشك اندام، خون، حیات و زندگى مىدهد، جامعه اى كه رو به مردن مىرود، جامعهاى كه فرزندانش ایمان خویش را به خویش، از دست دادهاند و جامعهاى كه به مرگ تدریجى گرفتار است، جامعهاى كه تسلیم را تمكین كرده است، جامعهاى كه احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعهاى كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخى كه از حیات و جنبش و حركت و زایش بازمانده است؛ شهید همچون قلبى، به اندامهاى خشك مرده بىرمق این جامعه، خون خویش را مىرساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است كه به یك نسل، ایمان جدید به خویشتن را مىبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید؛ كى غائب است؟"
بخش فوق بیشتر رویكردى كربلایى دارد، بدین معنا كه دكتر با نگاه به شهیدان كربلا و فضاى حاكم بر آن، به وصف شهید پرداخته است و الا همیشه اینگونه نیست كه در جامعهاى منحط و رو به عقب، سیماى تابناك شهید رخ نماید. شهداى جهادهاى نبى اكرم صلى الله علیه و آله و امام علىعلیه السلام شاهد این ادعاست.
یكى از بهترین و حیات بخشترین سرمایه هایى كه در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است.
2- شهادت
شهادت، بُرنده ترین سلاحى است كه هیچ دشمنى را یاراى مقاومت در برابر آن نیست، مرحوم شریعتى در این باره بحثهاى مبسوطى دارد كه براى رعایت اختصار، به گزیدههایى از آن اشاره مىكنیم.
"در فرهنگ ما شهادت، مرگى نیست كه دشمن ما بر مجاهد تحمیل كند. شهادت مرگ دلخواهى است كه مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بیدارى و بینایى خویش، خود انتخاب مىكند!... شهادت، در یك كلمه - بر خلاف تاریخهاى دیگر كه حادثهاى است و درگیرى است و مرگ تحمیل شده بر قهرمان است و تراژدى است - در فرهنگ ما، یك درجه است، وسیله نیست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود یك تكامل، یك علو است؛ خود یك مسئولیت بزرگ است؛ خود یك راه نیم بُر به طرف صعود به قله معراج بشریت است و یك فرهنگ است."
مرحوم شریعتى شهادت را به دو بخش حمزهاى و حسینى تقسیم مىكند.
دكتر شریعتى در این باره مىگوید:"ما دو نوع شهید داریم؛ سمبل یكى حمزه سیدالشهداء، و سمبل دیگرى امام حسین علیه السلام است."
براى روشن شدن تقسیم بندى فوق، مستقلاً به هر كدام مىپردازیم.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
شهادت حمزه اى
"حمزه یك قهرمان مجاهد است كه براى پیروزى و شكستن دشمن رفته، شكست خورده و كشته و شهید شده است... حمزه و سایر مجاهدان براى پیروزى آمده بودند - البته با احتمال این كه اگر هم مرگ شده، شد - و هدفشان پیروزى و شكستن دشمن بود... بنابراین شهید حمزهاى و شهادت حمزهاى، عبارت است از مردى و كشته شدن مردى كه آهنگ كشتن دشمن كرده است."
دكتر شریعتى شهداى حمزهاى را مجاهدانى مىداند كه نه براى شهید شدن، كه كشتن و شكست دادن دشمن به میدان جهاد شتافتهاند و شهادت، آنها را انتخاب كرده و روزى آنها شده است. به عبارتى وظیفه اولیه اسلامى شهداى حمزهاى، شكست دشمن و حفظ اردوگاه اسلام است، لیكن قضاى الهى بر سرنوشت ایشان، شهادت نوشته است. بنابراین، شهید حمزهاى آرزومند شهادت است ولى در پى آن نمىباشد؛ چرا كه وظیفه اولیه خود را شكست دادن دشمن مىداند. و در صورت لزوم، از شهادت استقبال مىكند.
شهادت حسینى علیه السلام
"شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است... امام حسین علیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است كه دشمن را با زور شمشیر بشكند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یك تصادف یا ترور، كشته شده باشد. او در حالى كه مىتوانسته است در خانهاش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب كرده است... امام حسین علیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مىكرد، "نه" گفت، این، "نه" طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است."
سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است. البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مىطلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مىشود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مىگردد و موعظه ها بر گوشهاى سنگین كارگر نمىافتد؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مىشد كرد، انجام مىدهد.
ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید است.
در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فىسبیلالله با شهادت خود، دین خدا را یارى مىكند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
3-امام حسین علیه السلام
الف) شرایط نهضت امام حسین علیه السلام
"شكل مبارزهاى كه حسین انتخاب كرده، قابل فهمیدن نیست مگر این كه اوضاع و شرایطى كه حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهمیده بشود... اكنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حكومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یك شمشیر برایش نمانده و حتى یك سرباز! سالهایى است كه بنىامیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح كرده است."
اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاكمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مىرود. امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مىكند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى نمىبیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مىشتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مىشود.