درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و گفتــ ه بود و عهد بستــ ه بود شاعر،کــ ه اگـر باشی

غـم ها خواهد گفت با دلـت
...

هیچ حواستان بــ ه یک قرن غم زدگی ِ دل شاعرها هست؟


کــ ه غـم هایشان بغض شده


تک تک بر دل و دهلیزشان و نفس بستــ ه بر واژه هاشان؟


کــ ه نبودنتان 1173 سالــ ه می شود امروز..؟


کمی بیشتر بــ ه پیش چشمانمان باش


حضرت مــرد (علیه السلام)

ما را عجیب بــ ه دستان گــرم و قامت راستت نیاز هست


و تصـدق علینـا ...خودت را و عطر نفس هایت را
.

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
...


 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آقا جون به حق مادرت زهرا (س) بیا که خیلی بیشتر از خیلی دلم گرفته
آقا جون بیا و دستم و بگیر
آقا بیا
خسته ام به خدا بیا

سوار سبز پوش
از پشت کوچه های شهر انگاری که صدا میاد

صدای مردی سبزپوش گمون کنم کمک میخواد
مسافری اومده تا به ادما کمک کنه
اومده تا بهار بیاد،کمک به قاصدک کنه
موذنای شهرمون تو مسجدا اذون میگن
سرود شادی میخونن از یه مرد مهربون میگن
میگن که مرد با وقار صاحب شور ونفسه
اومده تا یاری کنه با اینکه خیلی بی کسه
از پشت کوچه های شهر میاد یه مرد مهربون
خال سیاه رو صورتش بالا بلند ابرو کمون
خیلی قشنگه اون اقا کم نداره تو خوشکلی
بزار بگم شبیه کی حضرت عباس علی
پیچیده توی شهرمون فصل هم عهدی اومده
با ذولفقار حیدری حضرت مهدی اومده
تا که میاد داد میزنه خسته شده جون وتنم

منتظرا بیاین بیرون یوسف گمگشته منم
از راه دوری اومدم یاد شقایق بکنم
تمام این ادما رو روباره عاشق بکنم
اومده ام که با شما مادر رو یاری بکنیم

واسه حسین فاطمه باز عزاداری بکنیم

سید امیر حسین میر حسینی
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

امام زمان
دلهاهمه گیردرچلیپایت
مجنون شدهاتمام لیلایت
هرسروبلندعالم دهرزشوق
تعظیم کندبران قدرعنایت
ان ماه که خودمثال هرزیباییست
لبخندزندبران رخ زیبایت
هروقت گذرکنی شماازراهی
بوسه بزندخاک زمین برپایت
گرخشک شودلبان زیبای شما
دریابشودجهان بران لبهایت
مانندچراغ نورقلبت پیداست
تعظیم کندطلوع صبح برپایت
عطرتن تو مثال عطریاس است
عطری که زده نسل بنسل زهرایت
کل لاله های این زمین می بافند
یک لباس عشق بران قدوبالایت
هرجاکه ستاره ای زندبرق زچشم
امده که روشن بکندشبهایت
اماتوخودت مثال کل نوری
فرشیست تمام اسمان برجایت
هرجاشنوم که تو گذرکرده ای
بوسه بزنم بخاک صندلهایت
انگاه که می خوردورق قرانی
بوی تودهد بنای جان هر ایت
گویندکه تو بجمکران رفته ای
صدعاشق منتظر بران چاهایت
عاشق شده تو بمثال مرغیست
گردن بنهدزبهرجان برپایت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اينجا هميشه شب است و سكوت و درد
زنداني اين شب يلدا شدم بيا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اللهم عجل لولیک الفرج
شوق دیدار تو در خانه ی دل منزل کرد* آیه اشک مرا در شب غم نازل کرد
خواستم فاصله ها را ز میان بردارم* دوش تا مسجدمان گریه ی بی حاصل کرد
نسبت عاشق و معشوق عیان تا نشود* عشق را، یار میان من و خود حایل کرد


راستی آقا!

چقدر گل نرگس می فروشند اين روزها؛

بوی آمدنت را می دهند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یادش به خیر جمکرانت.
دلم برا جمکرانت تنگ شده . دلم برای حس خوب بودن تنگ شده. دلم می خواد هر شب قبل از خواب به یاده شما باشم هر صبح به یاده شما از خواب بیدار شم.

اللهم عجل لوليك الفرج
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 668x517 مي باشد


جمعه ای دیگر....
سر انجام جمعه ای دیگر از جاده ی انتظار رسید و ما مسافران قطار منتظر در کنار جاده ایستاده ایم..هر کسی زیر لب یه چیز میگه ..اما مفهوم حرف همه شان اینه..مهدی بیا..مهدی بیا.. میترسم جمعه ها رو فراموش کنم..میترسم ..تو نگذار..دانه های انار تسبیح من نای شمردن اللهم عجل الولیک الفرجهایم را ندارند..ثانیه های دلتنگی در ندبه های جمعه..​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــا دل تنــــگت بگــــو دلـــــدار می آیــــــد ز راه .....

ایــــن حقیــــقت را مــــن از گـــــل های نــــرگـــــس خوانـــــده ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



کـاش در ایـن رمـضان لایـق دیـدار شـوم

سـحری بـا نـظر لـطف تـو بـیـدار شـوم

کـاش مـنت بـگذاری بـه سـرم مـهـدی جـان

تـا کـه هـمسفره ی تـو لـحظه ی افـطار شـوم


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



جمعه یعنی یک بغــــل دلواپسی
جمـــعه یعنی گــــریه*های بی*کسی
جمعه یعنی روح سبـــز انتـــظار
جمعه یعنی لحــــظه*های بی*قــرار
بـی*قـــــرار بی*قـــــراری*های آب
جمــعه یعنی انتــــــــظار آفــــتاب
جمعه یعنی ندبه*ای در هجر دوست
جمعه خود ندبه*گر دیــدار اوست!
جمعه یعنی یک کـــــویر بی*قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتــــظار قطـــــره باران عشــق
تا فروشوید غم هجــران عشــــق
جمعه یعنی بغــض بی*رنگ غـزل
هـــق هــق بارانی چنــگ غـــزل
زخمه*ای از جنس غم بر تار دل
تا فرو شویَد غـــــم هجــــران دل
جمعه یعنی روح سبــز انتـــظار
جمعه یعنی لحــظه*های بـی*قـــرار
بـــی*قرار بی*قـــــــراری*های آب
جمعه یعنی انتـــــــظار آفــــــتاب​



اللهم عجل لولیک الفرج
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



مـــولای مــــن!


بــایــد بــه ارتفــاع دل شمــا اقتــدا کنـــم


تـــا اضطـــراب بـی کســی ام را دوا کنـــم


مـــن وسعتــی شبیـــه کویـــری شکستــــه ام


بــایـــد بــرای بــارش ایــن شــب ابــری دعــا کنــــم . . .
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
  • من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم و یا یک تابلوی ساده..... که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز و این نقاشی دنیای تنهایی بماند یادگارخستگی هایم و می دانم که هر چشمی نخواهد دید شهر رنگی من را

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز





یوسف ای گم شده در بی سر و سامانی ها

این غزلخوانی ها،معرکه گردانی ها

سر بازار شلوغ است تو تنها ماندی

همه جمع اند،چه شهری،چه بیابانی ها

چیزی از سوره یوسف به عزیزی نرسید

بس که در حق تو کردند مسلمانی ها

همه در دست ترنجی و ازین می رنجی

که به نام تو گرفتند چه مهمانی ها

«پیرهن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست»

خوش به حال تو و نیمه شب زندانی ها

خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شده ام

ای که تعبیر تو پایان پریشانی ها

«این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست»

این چه پروانه که کرده است پر افشانی ها

یوسف گمشده دنباله ی این قصه کجاست؟

بشنو از نی که غریب اند نیستانی ها

«بوی پیراهن خونین کسی می آید

این خبر را برسانید به کنعانی ها...»

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 595x842 مي باشد






مهدی بیا که عید اعظم پیمبر است


این بعثت محمد و تبریک حیدر است




در اهتزار پرچم قرآن هل اتی


تا موسم ظهور بدستان رهبر است









آقا جان :
خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد

خدا کند که گزارت فتد به منظر چشمم
که سجده گاه نمازم جای پای تو باشد







[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شاید دعای مادرت زهرا بگیرد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا با ظهور چشمهایت[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا این شکسته کشتی ما[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آرام راه ساحل دریا بگیرد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آقا خلاصه یک نفر باید بیاید[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا انتقام سیلی زهرا بگیرد[/FONT]




کم کم دلم از این و از آن سیر می‏شود

با چشم مهربان تو تسخیر می‏شود

این خواب‏ها که همسفر هر شب من است

یک روز مو به مو همه تعبیر می‏شود

فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است

تعجیل کن عزیز دلم دیر می‏شود


اللهم عجل لولیک الفرج





[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام راه است
که پای خسته را نشناسد
کدام کوچه
خالی از خاطره است
و کدام دل
هرگز نتپیده
به شوق دیدار
بیا...
تا برایت بگویم
از سختی انتظار
که چگونه
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد​
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت ... سکوت ... سکوت .... خیابونای شهر خیلی شلوغ شده .... اما ساکت ساکته ... همه جا چراغونیه ... چراغ ... چراغ ... تا چشم کار میکنه نور و چراغه ...... اما تاریکه .... تاریک تاریک !!!! خیلی تاریکه ... خیلی سیاهه ... خیلی ساکته .... یه سکوت مرگبار ! هر لحظه چراغ جدیدی روشن میشه .... و هر لحظه یه دل تاریک میشه ... ساکت میشه .... میمیره ! نمیگم دلم گرفته ... آخه مگه دلی باقی مونده که بگیره ؟!!!! این همه دل مرده رو چی زنده میکنه ؟!! آیا صدایی غیر از صدای دلنشین تو میتونه دم مسیحایی باشه ؟! چی میتونه سکوت رو بشکنه ؟! چی میتونه بت شکن باشه ؟! فقط یه صدا ... فقط یه جمله مسیحایی میتونه دنیا رو زنده کنه ...... أنا الصمصام المنتقم ! أنا المهدی المنتظر ...
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها بیشتر از ساعت های همیشگی زندگی ام دلتنگت شده ام.نمی دانم چرا هر چه سعی می كنم كه زود به زود سراغت را بگیرم وبرایت نامه ای بنویسم نمی شود.نمی دانم... شاید خودت نمی خواهی؟ در ست است...؟؟اگر اینطوری است كه دیگر باید بروم وخودم را میان تمام دلتنگی ها پنهان كنم.اما تو را می شناسم.می دانم كه اینگونه نیستی.چند روزی است كه صدای پیچك های حیاطمان را می شنوم كه در گوش هم پچ پچ می كنند. نمی دانم چرا تا مرا می بینند اخم شان تو ی هم می رود واز من رو ی بر می گردانند.هرچه فكر كردم دلیلش را نفهمیدم.تا اینكه امروز وقتی تار عنكبوت های چسبیده به كنج پنجره همیشگی اتاقم ؛كه شبها از آنجا با تو درد دل می كردم ؛را دیدم تازه فهمیدم كه پیچك های حیاط كه پایین پنجره جاخوش كرده اند چه پچ پچ می كرده اند.آنها دلتنگ نجواهای شبانه من وتو با هم شده بودند.بهتر بگویم در د ودل هایم با تو لالایی شبانه آنها بود برای خوابی آرام وآبی.
بهانه ...!!!!!!!
دلم برایت عجیب تنگ شده تو چه؟؟می شود ببینمت ودستانت را در دستانم بگیرم.
همین قدر می دانم كه آنها تو را میخواهندو بی تاب تو اند.كاش خودت می آمدی و شبها برای آنها لالایی می خواندی تا بخواب بروند.پس كی می آیی؟؟؟؟؟؟
 

eng shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو خودت بهتر از همه می دانی که چقدر این روزها دل ما آدم ها مثل هوای شهرمان گرفته
است.
آمده ام روبه رویت ایستاده ام.
راستی گفتی کدام سمت بروم به تو می رسم
؟!مستقیم!؟
ایستاده ام وپنجره ی دلم را رو به رویت باز کرده ام ، می خواهم کمی
از هوای گرم وعاشقانه ات را به دلم بدهی.چند دقیقه ایست که خیلی خسته ام!
می
خواهم بخوانمت،دوباره،از نو،از ته دل وتو گوش بدهی مثل همیشه،آرام وعاشقانه.
نه!
نیامده ام به گله وشکایت،نیامده ام تا از خستگی هایم به تو بگویم!
آمده ام تا با
تو شبی عاشقانه داشته باشم،پشت همین پنجره!
عزیز دل ها!
می خواهم لبخند بزنی
تا کنده شوم از روی زمین وپرواز کنم، اوج بگیرم.می خواهم گرمای دستانت را به سردی
دستانم ببخشی تا ترس هایم بریزد.
خداخداخدا
می خواهم تکرارت کنم
خدا
خدا
می خواهم آنقدر تکرارت کنم تا که آرام جانم
شوی.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جمعه ها! طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد


بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد


شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد


تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز؟
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد


کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد


یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد


هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد


اللهم عجل لولیک الفرج

سید حمیدرضا برقعی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ای مظهر آدینه ام من عاشقی دیرینه ام
عشقت شفای سینه ام مهدی بیا مهدی بیا
دست من و دامان تو جان جهان قربان تو
چشم من و احسان تو مهدی بیا مهدی بیا
ای دلبر دور از نظر ای شاهد والا گوهر
ای منتظر ای منتظر مهدی بیا مهدی بیا
اندر سر راه تو من صبر و تحمل تا به کی؟
این غم تقبل تا به کی؟ مهدی بیا مهدی بیا
اندر سر راه تو من بنشسته ام با صد نغم
ای صاحب عصر و زمن مهدی بیا مهدی بیا
ای سید وسالار من ای حجت دادار من
ای رهبر غم خوار من مهدی بیا مهدی بیا


اَلعَجَل اَلعَجَل یا مَولایَ یا صاحِبَ الزمان
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي
چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي:(
 
آخرین ویرایش:

BLOOD STONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواب در چشمم نمی آید خدایا تا به کی چشم انتظاری....
تا به کی ندبه و ناله....
تا به کی جمعه ها بگذرد و مهدی نیاید...
جان خوبانت بیا کاری بکن...
من که دیگر دست از خود شسته ام...
راه را من بسته ام از بس گناهانم زیاد است...
یا بخر یا دفن کن و ببر ...
 

Similar threads

بالا