شعر و شهادت

tahoora62

کاربر بیش فعال
تو این تاپیک تصمیم گرفتم شعرهایی که در مورد شهید و شهادت است جمع آوری کنم . خوشحال میشم کمکم کنید...

یا علی
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
كوه پرسيد ز رود
زير اين سقف كبود
راز ماندن در چيست؟ گفت در رفتن من
كوه پرسيد و من؟ گفت در ماندن تو
بلبلي گفت و من؟
خنده اي كرد و گفت؟ در غزلخواني تو
آه از آن آبادي
كه در آن كوه رَوَد
رود...مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد
و نخواند ديگر
من و تو...بلبل و كوه و روديم
راز ماندن جز
در خواندن من...ماندن تو
رفتن ياران سفر كرده يمان نيست
بدان!!!
ابوالفضل سپهر
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
اي پيش پرواز کبوترهاي زخمي/ باباي مفقودالاثر، باباي زخمي/ دور از تو سهم دختر از اين هفته هم پر/ پس کي؟ کي از حال و هواي خانه غم پر؟/ تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي/يک قاب چوبي روي دست ميخ بودي/توي کتابم هر چه بابا آب مي داد/مادر نشانم عکس توي قاب مي داد/اينجا کنار قاب عکست جان سپردم/از بس که از اين هفته ها سرکوفت خوردم/من بيست سالم شد هنوزم توي قابي ؟!/خوب يک تکاني لااقل مرد حسابي!/يک بار هم از گيرودار قاب رد شو/از سيم هاي خاردار قاب رد شو/برگرد تنها يک بغل باباي من باش/ها ! يک بغل برگرد تنها جاي من باش/شايد تو هم شرمنده ي يک مشت خاکي/جا مانده اي در ماجراي بي پلاکي/عيبي ندارد خاک هم باشي قبول است/يک چفيه و يک ساک هم باشي قبول است/اي دست هايت آرزوي دست هايم/ناز و ادايم مانده روي دستهايم/تنها تلاشش انتظار است و سکوت است/پروانه اي که توي تار عنکبوت است/امشب عروسي مي کنم جاي تو خالي/پاي قباله جاي امضاي تو خالي/اي عکس هايت روي زخم دل نمک پاش/يک بار هم باباي معلوم الاثر باش.
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
شبيه آسمان بودي نگاهت تا خدا جاري / شكوفا شد شبي بر شاخه هايت زخم بسياري
من از زخمي كه بر پيشانيت گل كرده فهميدم / بنام عشق معنا مي شود آئين سرداري
هزاران بار اين يك جمله را گفتي به من روزي / كه بايد حرمت خون شهيدان را نگهداري
شما كه نامتان شعر بلند روزگاران است / چه بر مي آيد از ما جز همين شعر و غرل، كاري ؟
اگر چه نيستي نام ترا هر روز مي خوانيم / خدا مي داند آري در دلم اي دوست جا داري
 

tahoora62

کاربر بیش فعال

خاکریزها
تنم در جبهه سردشت گم شد شبی با بچه های گشت گم شد
دلم در قصرشیرین رفت از دست سرم در کربلای هشت گم شدی

شهیدان
شهیدان را به نوری ناب شوییم درون چشمه مهتاب شوییم
شهیدان همچو آب چشمه پاکند شگفتا! آب را با آب شوییم؟


آرزو
گل اشکم شبی وامی شد ای کاش همه دردم مداوا می شد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی،خدایا! شهادت قسمت ما می شد ای کاش
شهیدان
به من داغی سپردند و گذشتند گلویم را فشردند و گذشتند
دلی از سینه ام بیرون کشیدند به روی دست بردند و گذشتند


خطر
در عرصه های خوف و خطر پا گذاشتید رفتید و عشق را به تماشا گذاشتید!
هم سنگران هم سفرم! از چه رو مرا با کوله بار خاطره تنها گذاشتید؟
در طی این طریق به سوی رها شدن رسم وفا نبود مرا جا گذاشتید
با پیکری تنیده به خون، لحظه عروج سر را به روی دامن زهرا گذاشتید
از هر چه داشتید گذشتید با امید بر هر چه داشتید به دل، پاگذاشتید
 

tahoora62

کاربر بیش فعال

حرمت لاله

در عشق نمی توان زبان بازی کرد​
می باید ایستاد، جانبازی کرد​

از خون شهیدان شرمتان باد، مگر
با حرمت لاله می توان بازی کرد!​
 

tahoora62

کاربر بیش فعال

مانده ام در اول عبور و راه گم شده
چشم من در امتداد یک نگاه گم شده

غربت و شب و هراس و بغض خیس آسمان
از ستاره ها شنیده ام که ماه گم شده

در هجوم ناگهانی تبر به دستها
سرنوشت سروهای بی گناه گم شده

گریه ام گرفته و گلایه دارم از زمین
چاره ای کن _ آه ،بغض من _ که چاه گم شده

در غبار بی خیالی دقایق مرور
هشت سال سبز و سرخ سر به راه گمشده​
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
نگارش در تاريخ سه شنبه 1390/04/21 توسط رهگذر

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید با جبهه ها اجین شد
در فکه و شلمچه دارا به روی مین شد

چندین هزار دارا بسته به سر سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند

سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست؟ او در اروند آرمیده

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل تر

سارا سؤال می کرد دارا کجاست اکنون؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار«دارا»

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه چادر(لباس جین)شد

با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا خود از برای جلب نظر بیار است

ان مقنعه ورافتاد جایش فوکل در آمد
سارا به قول دشمن از املی در آمد

دارا و گوشواره حقا که شرم دارد!
در دستهایش او امروز بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

یا رب تو شاهدی بر اعمالملن یکایک
بدم المظلوم یا الله عجل فرجه ولیک

جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار!!!

(شاعر بسیجی مرحوم ابوالفضل سپهر)
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
وقتی گندم ها
به فرمان باد
تعظیم کردند برابرت
داس ها برای همیشه سوال شدند و
بلدرچین ها
سلام و صلوات فرستادند
کبک ها آواز فکه را
بر کوها و دشت ها نقاشی کردند
بیست سال گذشت و
امروز که از مکه آمدی
هنوز بوی فکه می دهی!
و کبک ها
هنوز آوازی را نقاشی می کنند
که آن روز
تو به آن ها آموختی!!!
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
از شهیدستان گمنامی رسید

گرچه نامش از زبانها دور بود
استخوان پیکرش پر نور بود

چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گلها به خود پیچیده اند

چفیه امضای گل الاله هاست
جفیه تنها یادگار لاله هاست

چفیه رو انداز گلها بوده است
قایق پرواز گلها بوده است

چفیه تار و پود رخت انبیاست
چفیه بند کفش شیر کربلاست

چفیه را زهرا به گلها هدیه کرد
چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد

چفیه ها بوی شهادت میدهند
بوی دوران شهادت میدهند
 
  • Like
واکنش ها: 7742

tahoora62

کاربر بیش فعال
چفیه یعنی سین و را و فا وهمه
گازخردل زخم های یک ریه

چفیه یعنی غنچه های سرخ و زرد
سینه ها تاول زذه ژر سوز ودرد

چفیه یعنی میم و واو و جیم و یه
این صدای خنده های حاجیه

چفیه یعنی انفجار و موج و دود
حال ناب حاج رحمن را ربود

حاج رحمن موجی و دیوانه شد
خنده با حاجی ما بیگانه شد

حاج رحمن او که یک دردانه بود
خسته و پژمرده شد افتاد زود

حاج رحمن یک شهید زنده است
نام ان گل تا ابد پاینده است
 

7742

عضو جدید
ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان
فرياد و فغان دارد، دردي کش ميخانه
هر سوي نظر کردم هر کوي گذر کردم
خاکستر و خون ديدم، ويرانه به ويرانه
افتاده سري سويي، گلگون شده گيسويي
ديگر نبود دستي، تا موي کند شانه
تا سر به بدن باشد، اين جامه کفن باشد
فرياد اباذرها، ره بسته به بيگانه
لبخند سروري کو، سرمستي و شوري کو
هم کوزه نگون گشته، هم ريخته پيمانه
آتش شده در خرمن، واي من و واي من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
اي واي که يارانم، گل‌هاي بهارانم
رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه

-پرويز بيگي حبيب آبادي
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
مفرست این گدا را به دری مگر شهادت
مخراین متاع جان رابه زری مگرشهادت
چهار سمت وسوی حرمت هزارسوگند
که به هیچ سمت وسویم مبری مگرشهادت
بنوازطفل جان را،ببرش به مکتب عشق
که درآن نباشدعلم وهنری مگرشهادت
زده ام به عمق دریای غریب زندگانی
نگرفته چشم دل را گهری مگرشهادت
"خبرشهادتم رابرسان درآن زمانی
که پراست عالم ازهرخبری مگرشهادت
(احمدرضا عبادی ازقم)
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید
مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
برای شهدای تفحص:
می گفت: ستاره خفت ، بر می گردم
وقتی که سحر شکفت بر می گردم
سر تا سر خاک جبهه رو باید گشت
دنبال کسی که گفت : بر می گردم
تو سرخ و سپید می شوی می دانم
سیبی که رسید می شوی می دانم
انگار که بو برده ای از باغ بهشت
آخر ـ تو شهید می شوی ـ می دانم!
نا گاه نویدی آمد و او را برد
پرواز سپیدی آمد و او را برد
هر بار که رفت با شهیدی برگشت
این بار ـ شهیدی آمد و او را برد
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام وعلیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
مستی ام را بیا دوچندان کن
جام می پشت جام می خواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام می خواهم
تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت الحرام می خواهم
لحظه مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام می خواهم
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لایمکن الفرار از عشق
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
چـــرا از شهیــدان عقــب مانده ایم؟
سپیــده زد و رنـگ شـب مانده ایم؟
شهیدان کـه بودنـد و ماکیـستیــم !
مگـر بـا شهیـدان نمی زیسـتیم ؟

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

ای آب نـدیـده ، آبـی شــده هــا
بـی جبهــه وجنـگ،انقــلابی شــده هــا
مــدیون شبِ حملهء جـانبازانید
ای بر ســر سفـره ،آفتــابی شــده هــا
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
شهـادت ،بـال نمـی خـواهـد !
حـال مـی خـواهـد ..
بـال را پـس از شهـادت میدهنـد
نـه پیـش از آن..
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
اي كشتـگان عشـق بـرايــم دعـا كنيـد
يعنـي نميشود كه مـرا هم صـدا كنيـد ؟
ایـن دستهـای خستـهء خالی دخیلـتان
درد مـرا هـم بــه حُکـمِ اجابـت دوا کنیـد
فـریـاد چشمهـای مـرا هیـچ کـس نـدیـد
پـس یـک نگـاه محبت به من بیـنوا کنیـد
ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق
رَحمــی بـه ساکنـانِ خَـمِ کوچـه ها کنید
کـوچیـده اید!مگـر صبــرتـان کجــاسـت ؟
من میرسم ز ره تو را به خدا پا به پا کنید
ایـن کوله بـار حـادثه ،این کــوره راهِ عمـر
بـاید عبـور کـرد شهیـدان بـرایـم دعا کنید
 

Topcoding

عضو جدید
این پرچم سرخ شهادت،نمی افتد هرگز...

این پرچم سرخ شهادت،نمی افتد هرگز...

شعر از شهید گفتن و گفتن چه دشوار
این بار از من بر نمی آید این کار...
حتی برای گفتنش هم حرمتی هست
پایان نمی بینم در این ره،آخری هست!؟
در این قمار عشق بازی با خداوند
آری شهیدانند که این بازی ببردند
گویند هر کس را نهایت آرزو هست
این بار نهایت را شهیدان آرزو هست...
قدر و مقام شهادت را ما ندانیم
روزی که پرده ها بیفتند ما بدانیم
آخر خدا قسمت ما کن شهادت
گرنه،همین باشیم در راه شهادت...

"محمدحسین"
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
[FONT=&quot]بیایید بیایید[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]خدایا دلم تنگ یاران شده چوباغی که دور از بهاران شده[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]خدایا! به جانم صفایی ببخش دلم را تو حال و هوایی ببخش[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]که این باغ را لاله کاری کنم بیاد شهیدان بهاری کنم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]شهیدان که با خون ملبس شدند فدای دفاع مقدس شدند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مبادا که درقلب خاموش من شود یاد آنان فراموش من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ز دریای چشمم گهر سفته ام شبی با دل خود سخن گفته ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]که ای دل بیا همتی کن که من شوم قدری آزاد ازقید تن[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چرا از شهیدان عقب مانده ام سپیده زده و رنگ شب مانده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]شهیدان که بودند و ما کیستیم مگر با شهیدان نمی زیستیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مگر قلب تاریخ ما نیستند مگر شمع بزم و وفا نیستند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بیا پاسداری کنیم از خونشان بیا تا نگردیم مدیونشان[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بیایید فرهنگ سازی کنیم که پیش خدا سرفرازی کنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بگوییم از عزم و پیکارشان بگیریم درسی ز ایثارشان[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]عمل بر وصایای آنان کنیم روا نیست گر نقض پیمان کنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مبادا که پیمان ما بشکند حریم شهیدان ما بشکند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بیایید تا پایداری کنیم ز خونهایشان پاسداری کنیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بیایید تجدید بیعت کنیم دفاع از ولی و ولایت کنیم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]امروز برای شهدا وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مابهر ملاقات خدا وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چون فرد مهمی شده نفس دغل ما[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]درکوفه تن غیرت ما خانه نشین است[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بهر سفر کرببلا وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تقویم گرفتاری ما پرشده از زر[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]هرچندکه خوب است شهیدانه بمیریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
[FONT=&quot]ای جماعت جنگ یک آئینه است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]هفتة تاریخ را آدینه است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]لحظه‌ای از این همیشه بگذرید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اندرین آئینه خود را بنگرید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]داغ بود و اشک بود و سوز بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آه ! گویی این همه دیروز بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اینک اما در نگاهی راز نیست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در گلویی عقدة آواز نیست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]نسل‌های جاودان فانی شدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شعرها هم آنچه می‌دانی شدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]روزگاران عجیبی آمدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]نسل‌های نانجیبی آمدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]ابتدا احساسهامان ترد بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]ابتدا اندوههامان خرد بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]رفته، رفته خنده‌ها زاری شدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]زخم‌هامان کم‌کمک کاری شدند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]عقده‌ها رفتند و علّت مانده است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در گلویم حاج همت مانده است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]زخمیم اما نمک بی‌فایده است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]درد دارم نی‌لبک بی فایده است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]عاقبت آب از سر نوحم گذشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]لشکر چنگیز از روحم گذشت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]جان من پوسید در شبغاره‌ها[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آه ای خمپاره‌ها، خمپاره‌ها[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]... ![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعاری در مورد دفاع مقدس و شهدا

شعاری در مورد دفاع مقدس و شهدا

بوي گندم بوي باران مي دهي...

بوي گندم بوي باران مي دهي
بوي عطر تازه نان مي دهي
بوي دريا بوي ساحل بوي موج
بوي ابر وب اد و باران مي دهي
بوي گلگون جامگان سربدار
بوي مردي بوي ايمان مي دهي
بوي عاشوراي خونين حسين
بوي گلزار شهيدان مي دهي
بوي باغ خرم گلدسته ها
بوي مسجد بوي قرآن مي دهي
بوي پايان زمان انتظار
بوي آن خورشيد پنهان مي دهي

- زنده یاد نصرالله مردانی(ره)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثنوي عاشقان


بيا عاشقي را رعايت کنيم
ز ياران عاشق حکايت کنيم
از آنها که خونين سفر کرده‌اند
سفر بر مدار خطر کرده‌اند
از آنها خورشيد فريادشان
v دميد از گلوي سحر زادشان
غبار تغافل ز جان ها زدود
هشيواري عشقبازان فزود
عزاي کهنسال را عيد کرد
شب تيره را غرق خورشيد کرد
حکايت کنيم از تباري شگفت
که کوبيد درهم، حصاري شگفت
از آنها که پيمانه‌ي «لا» زدند
دل عاشقي را به دريا زدند
ببين خانقاه شهيدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون مي‌زنند
دف عشق با دست خون مي‌زنند
سر عارفان سرفشان ديدشان
که از خون دل خرقه بخشيدشان
به رقصي که بي‌پار و سر مي‌کنند
چنين نغمه‌ي عشق سر مي‌کنند :
هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما
اگر دشنه آذين کني گردهمان
نبيني تو هرگز دل آزرده‌مان
بزن زخم اين مرهم عاشق است
که بي‌زخم مردن غم عاشق است
بيارد آتش کينه نمرودوار
خليليم! ما را به آتش سپار
که پروانه – در خلسه- طي طريق
به پايان برد با دو بال حريق
در اين عرصه با يار بودن خوش است
به رسم شهيدان سرودن خوش است
بيا در خدا خويش را گم کنيم
خموشي‌ست هان! اولين شرط عشق
بيا اولين شرط را تن دهيم
بيا تن به از خود گذشتن دهيم
ببين لاله‌هايي که در باغ ماست

چو فرياد با حلق جان مي‌کشند
سزد عاشقان را در اين روزگار
سکوتي از اين گونه فريادوار
بيا با گل لاله بيعت کنيم
که آلاله‌ها را حمايت کنيم
حمايت ز گل‌هاگل افشاندن است
هم آواز با باغبان خواندن است....

- زنده یاد سيدحسن حسيني

من کلاسهای ادبیات دکتر حسینی را زیاد می رفتم استادی بود به تمام معنی

خدا بیا مرزدش ............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آئينه جنگ

اي جماعت جنگ يک آئينه است
هفتة تاريخ را آدينه است
لحظه‌اي از اين هميشه بگذريد
اندرين آئينه خود را بنگريد
داغ بود و اشک بود و سوز بود
آه ! گويي اين همه ديروز بود
اينک اما در نگاهي راز نيست
در گلويي عقدة آواز نيست
نسل‌هاي جاودان فاني شدند
شعرها هم آنچه مي‌داني شدند
روزگاران عجيبي آمدند
نسل‌هاي نانجيبي آمدند
ابتدا احساسهامان ترد بود
ابتدا اندوههامان خرد بود
رفته، رفته خنده‌ها زاري شدند
زخم‌هامان کم‌کمک کاري شدند
عقده‌ها رفتند و علّت مانده است
در گلويم حاج همت مانده است
زخميم اما نمک بي‌فايده است
درد دارم ني‌لبک بي فايده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشکر چنگيز از روحم گذشت
جان من پوسيد در شبغاره‌ها
آه اي خمپاره‌ها، خمپاره‌ها ... !

- محمدحسين جعفريان

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آيينه سبزِ درد

در دل شب، اين شب متروک و سرد
اين شبِ لبريزِ غزل‌هاي درد
اين شب آشفته نامهربان
اين شب دل مرده‌ي بي‌ناگهان
با دلي آزرده و پايي به گِل
حسرت شمشير شهادت به دل
همدم اندوه و سکوت و غمم
چشمِ پر از حسرت صد ماتمم
آنکه توانست و به تو دل نداد
دل به چراغِ شب ِ محفل نداد
قصه‌ي مجنون و بيابان نکرد
رو به ره مشهدِ « چمران » نکرد
همدم « همّت » نشد و بازگشت
با غم و اندوه تو دمساز گشت ...
بانگ خوش قافله يادش بخير
شوق شب نافله يادش بخير
فرصت همکوچه‌ي مستي شدن
مست ز آواي الستي شدن
سير شدن از شبح خواب‌ها
خسته شدن از شبِ مرداب‌ها
زخمي « درياچه‌ي ماهي » شدن
دشمن تزوير و سياهي شدن
بال زدن با « صفر خوشروان »
تا به کرانه‌هاي خوش آسمان
مست شدن در شبِ درياي راز
قصه‌ي « شيرودي » و « بازي دراز »
همنفسِ ساده‌ي مولا شدن
در سحر عشق تو پيدا شدن
باز به ياد شب والفجر هشت
سرخ‌ترين خاطره‌ها سبز گشت
حنجره‌اي سرخ غزل مي‌سرود
از دلِ خونين من و « کرخه‌رود »
« بانه و سردشت و مريوانِ » ما
لاله رخ از خون شهيدان ما
در دلِ سرخِ شب غوغاي حرب
سبزترين خاطره « گيلان غرب »
از که بجويم ره آيين تو ؟
« قصر » دلارامي « شيرين » تو؟


- جليل آهنگرنژاد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرفي با تفنگ

تفنگ اي ياور ديرينه من
رفيق و مونس بي کينه من
تفنگ اي بسته بر پشتم شب و روز
هلا اي شعله هاي تو، ستم سوز
مرا باور تويي اي ياور من
مرا ياور تويي اي باور من
بيا تا در ره ايران بجنگيم
که ما همزاد باروت و فشنگيم
تفنگا، محرم راز مني تو
بدان که زندگي ساز مني تو
اگر چيره شود دشمن بر ايران
کند ايران ما يکباره ويران
همان کاري که با ما کرد چنگيز
کند اين دشمن جلاد خون ريز
به فرمان هوس بر خاک ما تاخت
ولي در رزم با ماه عاقبت باخت
هزاران بي گنه را غرق خون کرد
اساس زندگي را واژگون کرد
تفنگ اي خصم را کوبيده در هم
ز تو دشمن شده در ماتم و غم
بيا تا هم قسم با رهبر خود
به پا داريم محکم سنگر خود
درون جبهه ها سنگر به سنگر
به زير پرچم الله اکبر
به سوي دشمنان دين بتازيم
در اين ره چون شهيدان سر ببازيم
ز تو خاک وطن آزاد گشته
تفنگ اي از تو من آباد گشته

- آگل سليمي اسطكي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حماسه وحدت در راه پيروزي

عقابان، اي سبکبالان
که بر کاخ بلند آسمان‌ها، آشيان داريد.
و جان ميهن خود را، بزير بال مي‌گيريد
شما، جان وطن، روح خدا هستيد
شما، دور از ريا هستيد
شما، بر جان اين خلق ستمديده،
يگانه کيميا هستيد،
شما فرزند پاک خلق ما هستيد
شما در قلب تاريخيد
شما خون در رگ هستي فرداييد
شما فرزند عشق و نور و ايمانيد
شما روح خدا
چون، جان ما هستيد

- احمد آذري دهكردي
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرین دعا
وقتى آه جام هر غزلم پر شد از اشك هاى این دل سودایى
با من ز آب و آینه صحبت آن اى آسمان سبز معمّایى
در پهن دشت سينه اگر رویيد زخم عبور، جاى شكایت نيست
خالى ست در حرارت آغوشم جاى هزار لاله ى صحرایى
هم چون نسيم، عطر تو مى پيچد در حجم عارفانه ى سنگرها
شب هاى حمله، وقت مناجات، اى آن آه از سلاله ى گل هایى
در لحظه اى آه بارش پایيزى آن قامت بلند تو را خم آرد
با برگ ریز زرد تو مى دیدم شيواترین شعار شكوفایى
آن شب آبوترانه سفر آردى امّا دریغ از آن آه نفهميدم
اَمَّن یُجيب هاى شهادت بود آن آخرین دعاى تماشایى
روزى آه شهر بدرقه ات مى آرد، پایان آوچ را ز تو پرسيدم
امّا سكوت تلخ تو با من گفت دیگر به آشيانه نمى آیى
 

Similar threads

بالا