مصاحبه ای که با ایشون شده بسیار طولانی بود من قسمت هایی رو که به نظر جالب میرسید انتخاب کردم و در انتها لینک اصلی مطلب رو آوردم
متولد شهر توسان ایالت آریزونا در آمریکا، ۲۶ ساله، گلهای سوسن آسیایی را دوست دارد. خانم «برندی چیس» (Brandy Chase) که بعد از مسلمانشدن نام «امینه زهیره» را برای خود برگزیده است، خودش را اینگونه معرفی میکند: “یک زن مسلمان خلاق آرمانگرا که میکوشد تا راهش بهسوی بهشت را بیابد. من شبیه یک غنچه هستم که منتظر بهترین لحظه هستم تا باشکوه شکوفا شوم و رنگهای زیبایم را بهدنیا ارزانی کنم.” او که حالا خود را یک «مسلمة» آمریکایی میداند، با مردی لبنانی ازدواج کرده است و دختری ۶ساله و پسری ۳ساله دارد و در امارات متحده عربی ساکن است.
نویسنده، شاعر ، هنرمند و طراح و همینطور یک بلاگر فعال است. شهادتین را در پنجم آگوست ۲۰۰۱ بر زندگیاش جاری کرده....
سؤال اول و اساسی! چطور مسلمان شدید؟
خب من مسیحی بهدنیا آمده بودم و تا ۱۴سالگی هم مسیحی بودم. در این موقع، مسیحیت را رها کردم و ملحد شدم، دیگر به هیچخدایی باور نداشتم. اما مدتی بعد دوباره جستجو در پی یک دین برای زندگی را شروع کردم. الحمدلله خداوند اسلام را برای من در سن ۱۷سالگی فرستاد. یکسال پس از اسلامآوردنام، با یک مرد لبنانی دوستداشتنی ازدواج کردم، و بعد از ۷سال که از ازدواجام میگذرد، ما «رجاء» ۶ساله و «مصطفی» ۳ساله را داریم.
آیا از آن زمان تا به حال تغییراتی در آثارتان بوده که بتوانید آنها را مستقیما به مسلمان شدنتان ارتباط بدهید؟
بله، البته پس از مسلمانشدنام تغییرات زیادی در شیوهی نوشتنام اتفاق افتاده است. پیش از این، کاراکترهای من کارهایی میکردند که طبق هنجارهای آمریکایی متعارف بودند، اما در اسلام «حرام» بودند. حالا من باید مسائل را سبک و سنگین کنم و تصمیم بگیرم که آنچه برای شخصیتهایم نیاز دارم خوب هستند یا بد و داستانم همچنان عمیق باشد. مثلا در داستانهای رمانس (عاشقانه) باید مطمئن شوم که اگر یک نوجوان ۱۳ساله کتابم را برداشت و ورق زد، آنچه که میخواند برایش خوشایند باشد. قبل از اسلام، عادت داشتم که در شعرهایم از زندگی حرف بزنم و تنفرم را نسبت به «دین» و کینهام را نسبت به «خدا» ابراز کنم. حالا دیگر چنین نیست! اکنون لذت من نوشتن از زیبایی «الله» است و اینکه به دیگران خوشی و آرامش «اسلام» را نشان بدهم.
آیا در آمریکا نویسندگان یا شاعران مسلمانی که شهرتشان فراتر از حد و حدود رسانههای محلی و منطقهای باشد وجود دارند؟ مثلا کسانی که آنها را در سراسر آمریکا بشناسند؟
ماشاءالله، اگر نگوییم صدها، دهها نویسنده و شاعر مسلمان هستند که نهتنها در آمریکا بلکه در سرتاسر دنیا بهخوبی شناخته شدهاند. برای مثال، نویسندهای بهنام «یحیی امریک» ، یا خانم «جمیله کولکوترونیس» (Jamilah Kolocotronis) و یا «لیندا دلگادو» (Linda D. Delgado) ) که تنها نمونههای معدودی هستند، اما تعداد زیادی هستند که کتابهایشان بهصورت بینالمللی تبادل میشود. شما میتوانید این نویسندهها را در سایت «کتابهای داستانی اسلامی» بیابید. همچنین من عضو یک انجمن بینالمللی بهاسم «اتحادیهی نویسندگان مسلمان» هستم که در پی ارتقای سطح ادبیات در دنیا، حمایت از نویسندگان و دیگر هنرمندان و همچنین تلاش برای شناسایی و شناساندن هرچه بیشتر ادبیات داستانی اسلامی هستند.
آیا جامعهی مسلمان آمریکا تلاش میکند که خودش را، آرمانها و خصوصیاتش را، به بقیهی آمریکاییها بشناساند یا ترجیح میدهد به صورت یک اقلیت منزوی زندگی کند؟
آمریکاییها عموما انسانهای مهربانی هستند که اغلبشان صادق و درستکار هستند. پس وقتی که آنها تلاش میکنند تا اسلام را به غیرمسلمانان معرفی کنند، سعی میکنند تا اینکار را به شیوهای انجام دهند که آنها را دچار هراس نکند یا در آنها ایجاد دافعه نکند. جوامع بزرگی از مسلمانان در سرتاسر آمریکا وجود دارد و همینطور شهرهایی وجود دارد مانند شهری که من در آن بزرگ شدم که شما در طول زندگیتان در آن حتی با یک مسلمان از نزدیک برخورد نمیکنید. پس مسلمانان در هر دو حیطه آنچه از دستشان بر میآید برای تبلیغ اسلام انجام میدهند بهگونهای مردم را دچار اضطراب نکنند. در جایی که تعداد مسلمانان اندک است، البته آنها سعی میکنند تا بسیار نزدیک در کنار یکدیگر باشند چنانچه این طبیعت انسانی است و گاهی اوقات آنها ممکن است بسیار از دیگران دور شوند، اما در بسیاری از وهلهها مسلمانان در آمریکا، دوست دارند که ارزشهایشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و اغلب اوقات غیرمسلمانان پذیرا هستند.
به چه شیوههایی؟
خب برای مثال، در شهرهای بزرگ، تجمعات «چند- دین»ی وجود دارد که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان دور هم جمع میشوند تا اتحاد خود را به نمایش بگذارند. بسیاری از مسلمانان همسایگانشان یا دوستان و یا همکاران یا همکلاسیهای خود را دعوت میکنند تا در خانهشان یا در برنامههای مساجد از آنها پذیرایی کنند. دیگر مسلمانان، خصوصا زنان، تلاش میکنند تا تنها نشان دهند که چقدر اسلام برایشان دوستداشتنی و خوشایند است، با شیوهای که لباس میپوشند و در جامعه رفتار میکنند.
دربارهی مشارکت سیاسی بگویید. مسلمانهای آمریکا در رایگیریها و میتینگها شرکت میکنند؟ از حزب خاصی حمایت میکنند؟
در واقع بسیاری از مسلمانان آمریکایی توسط حزبهای سیاسی تقسیم شدهاند، درست مثل کشورهای دیگر. شما مسلمانهای دموکرات را مشاهده میکنید که آرمانهای خود برای تساهل بیشتر نسبت به اقلیتها و چنین مسائلی را دنبال میکنند. طبیعتا بعضی از مسلمانان نیز طرفدار جمهوریخواهان هستند که عقاید محافظهکارانهای همچون مخالفت با سقطجنین دارند. اینها تنها تعدادی از مسائلی است که هر گروه نظراتی پیراموناش دارد. باقی مسلمانان کاملا دور از سیاست هستند و بهدلایل خاص خودشان از رأیدادن امتناع میکنند. اما جایی که مردم باشند، نظرات و عقاید هست و جایی که مسلمانان هستند، قاعدتا مسلمانانی هستند که به دنبال راههایی برای شنیدهشدن نظراتشان باشند.
تا به حال پیش آمده که حس کنید بین مسلمانبودن و آمریکاییبودن تضاد وجود دارد؟ مثلا اینکه کشور شما از شما چیزی بخواهد که اسلام اجازه نمیدهد یا برعکس؟
خب! این یک سؤال عمیق است و من احساس میکنم پاسخهای خوب زیادی میتوان برای آن داشت. در بعضی سطوح، تضاد و تعارض بین مسلمانبودن و آمریکاییبودن وجود دارد. بهطور مثال آمریکا از بین مسلمانان برای ارتش سربازگیری کند و آنها را به مکانهایی مانند خاورمیانه بفرستد تا علیه برادران و خواهران دینیشان بجنگند. اینها تعارضهای شدید است. در عینحال، در حد زندگی روزمره تعارض چندانی وجود ندارد. شما همراه غیر مسلمانان غذا میخورید تا وقتی که احتیاط میکنید که آنچه میخورید «حلال» باشد. شما همراه آنها کار میکنید تا وقتی که آنچه انجام میدهید و پولی که کسب میکنید «حلال» باشد. مطمئنا شما باید بیشتر مراقب باشید، اما زندگی بدون کشمکش چندانی ادامه دارد.
بسیارخب! اگر تعارضی پیش بیاید، در این جور موارد طرف کدام یک را میگیرید؟ اسلام یا وطنتان؟
البته برای مسائل عمده و اساسی که ممکن است پیش بیاید، قعطا اسلام در اولویت است. اگر شریک کاری شما الکل مینوشد و درباره کسب پول از راه «ربا» صحبت میکند، باید بدانید که اقدام مقتضی شما ایناست که خود را از سر میز یا از مکالمه معذور بدارید یا اینکه نظر خود را شفاف دربارهی اینکه چنین موقعیتی را دوست ندارید، بیان کنید. اگر اتفاقا در وضعیتی زندگی میکنید که احساس میکنید نمیتوانید اسلام را در اولویت قرار دهید، ممکن است نیاز به تصمیمگیری برای زندگی در مکانی ارزشمندتر داشته باشید. خداوند تمام جهان را برای زندگی به ما ارزانی داشته است. مقداری پول ذخیره کنید و به جایی تغییر مکان بدهید که احساس کنید میتوانید کار صحیح را انجام بدهید. سرانجام ما در روز قیامت نسبت به آنچه که از سر گذراندهایم و آنچه پذیرا شدهایم، مسئول هستیم. مرزها و وابستگیهای یک وطن ممکن است هر روز تغییر کنند، اما اسلام و اصول آن همیشه همان هستند.
به ما بگویید در آمریکا چه نگاهی به کشورهای مسلمان، دولتهایشان و مردمشان هست؟
در اکثر شهرهای آمریکا، مردم تنها آن چیزهایی را میدانند که ازطریق اخبار و تبلیغات به آنها خورانده شده است. اگر در خبرها جنجالی بهپا شود که در افغانستان یکنفر در زندان شکنجه شده است یا در عربستان سعودی زنی از دسترسی به کودکاناش منع شده است، آنگاه مردم فکر خواهند کرد که دولتهای خاورمیانه وحشی و خطرناک هستند و تهدیدی برای امنیت جهانی محسوب میشوند.
اما بعضی از آمریکاییها سعی میکنند که اطلاعات و آگاهیهای خودشان را از طریق بلاگها و شبکههای اجتماعی و ملاقات با مردم دیگر کشورها که دربارهی آنها در اخبار میشنوند، کسب کنند و از طریق منابع دست اول، زندگی در آنجا را درک کنند. آنوقت آنها دلیل ورای بعضی از چنین مسائلی را میآموزند. همین مسئله را میتوان برای اخبار پیرامون آمریکا بیان کرد. ما بهندرت در خبرهای ملی دربارهی آمریکاییها میشنویم که آنها افراد را در دنیا یا در کشور خودشان شکنجه یا آزار میدهند و بههمین دلیل وقتی که یک رسوایی بهبیرون درز میکند، بهطور مضاعف به مردم شوک وارد میکند. فکر میکنم که هرچه مردم بیشتری اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، کشورهای بیشتری در کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت. اما هر دو طرف باید دیوارها و حصارهایی که برای قرنها برافراشتهاند، کنار بزنند.
به طور خاص، آمریکاییها دربارهی ایران چه فکر میکنند؟ میدانیم که دولت ایران و دولتهای غربی دربارهی انرژی هستهای اختلاف دارند. مردم آمریکا این اختلافات را چه طور تلقی میکنند؟
وای، چه سوالی! خب مطمئنا بسیاری از آمریکاییها و نیز دیگر ملتها، ایران را بهخاطر اظهار کسب انرژی هستهای بهعنوان یک تهدید تلقی میکنند. اما تعداد در حال رشدی از مردم مسلمان و همینطور غیرمسلمان وجود دارند که احساس میکنند ایران و دیگر کشورها نیز باید حق استفاده از نیروی هستهای را داشته باشند. بعضی احساس میکنند که کشورهای بزرگ سعی میکنند تا یک انحصار و منوپولی را بر روی این انرژی ایجاد کنند و این عادلانه نیست. بعضی به افراط میروند و میگویند هیچکس نباید چنین انرژی در دسترس داشته باشد. بههرحال بسیاری در آمریکا نگران هستند که اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، آن را علیه دشمناناش بهکار خواهد برد و آنها فکر میکنند که آمریکا قطعا دشمن ایران است و اگر آمریکا بهطور مستقیم نباشد، یکی از متحدان اصلیاش. همانطور که بسیاری مشاهده کردند که رئیسجمهور ایران بهخاطر مطالبات دیگر کشورها، عقبنشینی نمیکند.
نظر خودتان چیست؟
خب، من متأسفم که نمیتوانم به شما و مخاطبانتان پاسخ بدهم، چرا که بهخاطر امنیت خانوادهام، ما مجاز به طرح نظرات و علائق سیاسی خودمان بهصورت آنلاین نیستیم. اما من واقعا امیدوارم که ایران و آمریکا بتوانند به توافقاتی برسند و شکاف فزایندهی بین خود را ترمیم کنند. هر دو کشور برای دنیا مسائل جالب به ارمغان بیاورند و برای بهتر شدن وضع بشر متحد شوند.
متن کامل مصاحبه:http://4ghad.com/New/Article.php?SubjectID=22&ID=1218
لینک مطلب به زبان اصلی: http://americanmuslimawriter.blogspot.com/2010/04/here-is-my-interview-with-iranian.html
متولد شهر توسان ایالت آریزونا در آمریکا، ۲۶ ساله، گلهای سوسن آسیایی را دوست دارد. خانم «برندی چیس» (Brandy Chase) که بعد از مسلمانشدن نام «امینه زهیره» را برای خود برگزیده است، خودش را اینگونه معرفی میکند: “یک زن مسلمان خلاق آرمانگرا که میکوشد تا راهش بهسوی بهشت را بیابد. من شبیه یک غنچه هستم که منتظر بهترین لحظه هستم تا باشکوه شکوفا شوم و رنگهای زیبایم را بهدنیا ارزانی کنم.” او که حالا خود را یک «مسلمة» آمریکایی میداند، با مردی لبنانی ازدواج کرده است و دختری ۶ساله و پسری ۳ساله دارد و در امارات متحده عربی ساکن است.
نویسنده، شاعر ، هنرمند و طراح و همینطور یک بلاگر فعال است. شهادتین را در پنجم آگوست ۲۰۰۱ بر زندگیاش جاری کرده....
سؤال اول و اساسی! چطور مسلمان شدید؟
خب من مسیحی بهدنیا آمده بودم و تا ۱۴سالگی هم مسیحی بودم. در این موقع، مسیحیت را رها کردم و ملحد شدم، دیگر به هیچخدایی باور نداشتم. اما مدتی بعد دوباره جستجو در پی یک دین برای زندگی را شروع کردم. الحمدلله خداوند اسلام را برای من در سن ۱۷سالگی فرستاد. یکسال پس از اسلامآوردنام، با یک مرد لبنانی دوستداشتنی ازدواج کردم، و بعد از ۷سال که از ازدواجام میگذرد، ما «رجاء» ۶ساله و «مصطفی» ۳ساله را داریم.
آیا از آن زمان تا به حال تغییراتی در آثارتان بوده که بتوانید آنها را مستقیما به مسلمان شدنتان ارتباط بدهید؟
بله، البته پس از مسلمانشدنام تغییرات زیادی در شیوهی نوشتنام اتفاق افتاده است. پیش از این، کاراکترهای من کارهایی میکردند که طبق هنجارهای آمریکایی متعارف بودند، اما در اسلام «حرام» بودند. حالا من باید مسائل را سبک و سنگین کنم و تصمیم بگیرم که آنچه برای شخصیتهایم نیاز دارم خوب هستند یا بد و داستانم همچنان عمیق باشد. مثلا در داستانهای رمانس (عاشقانه) باید مطمئن شوم که اگر یک نوجوان ۱۳ساله کتابم را برداشت و ورق زد، آنچه که میخواند برایش خوشایند باشد. قبل از اسلام، عادت داشتم که در شعرهایم از زندگی حرف بزنم و تنفرم را نسبت به «دین» و کینهام را نسبت به «خدا» ابراز کنم. حالا دیگر چنین نیست! اکنون لذت من نوشتن از زیبایی «الله» است و اینکه به دیگران خوشی و آرامش «اسلام» را نشان بدهم.
آیا در آمریکا نویسندگان یا شاعران مسلمانی که شهرتشان فراتر از حد و حدود رسانههای محلی و منطقهای باشد وجود دارند؟ مثلا کسانی که آنها را در سراسر آمریکا بشناسند؟
ماشاءالله، اگر نگوییم صدها، دهها نویسنده و شاعر مسلمان هستند که نهتنها در آمریکا بلکه در سرتاسر دنیا بهخوبی شناخته شدهاند. برای مثال، نویسندهای بهنام «یحیی امریک» ، یا خانم «جمیله کولکوترونیس» (Jamilah Kolocotronis) و یا «لیندا دلگادو» (Linda D. Delgado) ) که تنها نمونههای معدودی هستند، اما تعداد زیادی هستند که کتابهایشان بهصورت بینالمللی تبادل میشود. شما میتوانید این نویسندهها را در سایت «کتابهای داستانی اسلامی» بیابید. همچنین من عضو یک انجمن بینالمللی بهاسم «اتحادیهی نویسندگان مسلمان» هستم که در پی ارتقای سطح ادبیات در دنیا، حمایت از نویسندگان و دیگر هنرمندان و همچنین تلاش برای شناسایی و شناساندن هرچه بیشتر ادبیات داستانی اسلامی هستند.
آیا جامعهی مسلمان آمریکا تلاش میکند که خودش را، آرمانها و خصوصیاتش را، به بقیهی آمریکاییها بشناساند یا ترجیح میدهد به صورت یک اقلیت منزوی زندگی کند؟
آمریکاییها عموما انسانهای مهربانی هستند که اغلبشان صادق و درستکار هستند. پس وقتی که آنها تلاش میکنند تا اسلام را به غیرمسلمانان معرفی کنند، سعی میکنند تا اینکار را به شیوهای انجام دهند که آنها را دچار هراس نکند یا در آنها ایجاد دافعه نکند. جوامع بزرگی از مسلمانان در سرتاسر آمریکا وجود دارد و همینطور شهرهایی وجود دارد مانند شهری که من در آن بزرگ شدم که شما در طول زندگیتان در آن حتی با یک مسلمان از نزدیک برخورد نمیکنید. پس مسلمانان در هر دو حیطه آنچه از دستشان بر میآید برای تبلیغ اسلام انجام میدهند بهگونهای مردم را دچار اضطراب نکنند. در جایی که تعداد مسلمانان اندک است، البته آنها سعی میکنند تا بسیار نزدیک در کنار یکدیگر باشند چنانچه این طبیعت انسانی است و گاهی اوقات آنها ممکن است بسیار از دیگران دور شوند، اما در بسیاری از وهلهها مسلمانان در آمریکا، دوست دارند که ارزشهایشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و اغلب اوقات غیرمسلمانان پذیرا هستند.
به چه شیوههایی؟
خب برای مثال، در شهرهای بزرگ، تجمعات «چند- دین»ی وجود دارد که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان دور هم جمع میشوند تا اتحاد خود را به نمایش بگذارند. بسیاری از مسلمانان همسایگانشان یا دوستان و یا همکاران یا همکلاسیهای خود را دعوت میکنند تا در خانهشان یا در برنامههای مساجد از آنها پذیرایی کنند. دیگر مسلمانان، خصوصا زنان، تلاش میکنند تا تنها نشان دهند که چقدر اسلام برایشان دوستداشتنی و خوشایند است، با شیوهای که لباس میپوشند و در جامعه رفتار میکنند.
دربارهی مشارکت سیاسی بگویید. مسلمانهای آمریکا در رایگیریها و میتینگها شرکت میکنند؟ از حزب خاصی حمایت میکنند؟
در واقع بسیاری از مسلمانان آمریکایی توسط حزبهای سیاسی تقسیم شدهاند، درست مثل کشورهای دیگر. شما مسلمانهای دموکرات را مشاهده میکنید که آرمانهای خود برای تساهل بیشتر نسبت به اقلیتها و چنین مسائلی را دنبال میکنند. طبیعتا بعضی از مسلمانان نیز طرفدار جمهوریخواهان هستند که عقاید محافظهکارانهای همچون مخالفت با سقطجنین دارند. اینها تنها تعدادی از مسائلی است که هر گروه نظراتی پیراموناش دارد. باقی مسلمانان کاملا دور از سیاست هستند و بهدلایل خاص خودشان از رأیدادن امتناع میکنند. اما جایی که مردم باشند، نظرات و عقاید هست و جایی که مسلمانان هستند، قاعدتا مسلمانانی هستند که به دنبال راههایی برای شنیدهشدن نظراتشان باشند.
تا به حال پیش آمده که حس کنید بین مسلمانبودن و آمریکاییبودن تضاد وجود دارد؟ مثلا اینکه کشور شما از شما چیزی بخواهد که اسلام اجازه نمیدهد یا برعکس؟
خب! این یک سؤال عمیق است و من احساس میکنم پاسخهای خوب زیادی میتوان برای آن داشت. در بعضی سطوح، تضاد و تعارض بین مسلمانبودن و آمریکاییبودن وجود دارد. بهطور مثال آمریکا از بین مسلمانان برای ارتش سربازگیری کند و آنها را به مکانهایی مانند خاورمیانه بفرستد تا علیه برادران و خواهران دینیشان بجنگند. اینها تعارضهای شدید است. در عینحال، در حد زندگی روزمره تعارض چندانی وجود ندارد. شما همراه غیر مسلمانان غذا میخورید تا وقتی که احتیاط میکنید که آنچه میخورید «حلال» باشد. شما همراه آنها کار میکنید تا وقتی که آنچه انجام میدهید و پولی که کسب میکنید «حلال» باشد. مطمئنا شما باید بیشتر مراقب باشید، اما زندگی بدون کشمکش چندانی ادامه دارد.
بسیارخب! اگر تعارضی پیش بیاید، در این جور موارد طرف کدام یک را میگیرید؟ اسلام یا وطنتان؟
البته برای مسائل عمده و اساسی که ممکن است پیش بیاید، قعطا اسلام در اولویت است. اگر شریک کاری شما الکل مینوشد و درباره کسب پول از راه «ربا» صحبت میکند، باید بدانید که اقدام مقتضی شما ایناست که خود را از سر میز یا از مکالمه معذور بدارید یا اینکه نظر خود را شفاف دربارهی اینکه چنین موقعیتی را دوست ندارید، بیان کنید. اگر اتفاقا در وضعیتی زندگی میکنید که احساس میکنید نمیتوانید اسلام را در اولویت قرار دهید، ممکن است نیاز به تصمیمگیری برای زندگی در مکانی ارزشمندتر داشته باشید. خداوند تمام جهان را برای زندگی به ما ارزانی داشته است. مقداری پول ذخیره کنید و به جایی تغییر مکان بدهید که احساس کنید میتوانید کار صحیح را انجام بدهید. سرانجام ما در روز قیامت نسبت به آنچه که از سر گذراندهایم و آنچه پذیرا شدهایم، مسئول هستیم. مرزها و وابستگیهای یک وطن ممکن است هر روز تغییر کنند، اما اسلام و اصول آن همیشه همان هستند.
به ما بگویید در آمریکا چه نگاهی به کشورهای مسلمان، دولتهایشان و مردمشان هست؟
در اکثر شهرهای آمریکا، مردم تنها آن چیزهایی را میدانند که ازطریق اخبار و تبلیغات به آنها خورانده شده است. اگر در خبرها جنجالی بهپا شود که در افغانستان یکنفر در زندان شکنجه شده است یا در عربستان سعودی زنی از دسترسی به کودکاناش منع شده است، آنگاه مردم فکر خواهند کرد که دولتهای خاورمیانه وحشی و خطرناک هستند و تهدیدی برای امنیت جهانی محسوب میشوند.
اما بعضی از آمریکاییها سعی میکنند که اطلاعات و آگاهیهای خودشان را از طریق بلاگها و شبکههای اجتماعی و ملاقات با مردم دیگر کشورها که دربارهی آنها در اخبار میشنوند، کسب کنند و از طریق منابع دست اول، زندگی در آنجا را درک کنند. آنوقت آنها دلیل ورای بعضی از چنین مسائلی را میآموزند. همین مسئله را میتوان برای اخبار پیرامون آمریکا بیان کرد. ما بهندرت در خبرهای ملی دربارهی آمریکاییها میشنویم که آنها افراد را در دنیا یا در کشور خودشان شکنجه یا آزار میدهند و بههمین دلیل وقتی که یک رسوایی بهبیرون درز میکند، بهطور مضاعف به مردم شوک وارد میکند. فکر میکنم که هرچه مردم بیشتری اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، کشورهای بیشتری در کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت. اما هر دو طرف باید دیوارها و حصارهایی که برای قرنها برافراشتهاند، کنار بزنند.
به طور خاص، آمریکاییها دربارهی ایران چه فکر میکنند؟ میدانیم که دولت ایران و دولتهای غربی دربارهی انرژی هستهای اختلاف دارند. مردم آمریکا این اختلافات را چه طور تلقی میکنند؟
وای، چه سوالی! خب مطمئنا بسیاری از آمریکاییها و نیز دیگر ملتها، ایران را بهخاطر اظهار کسب انرژی هستهای بهعنوان یک تهدید تلقی میکنند. اما تعداد در حال رشدی از مردم مسلمان و همینطور غیرمسلمان وجود دارند که احساس میکنند ایران و دیگر کشورها نیز باید حق استفاده از نیروی هستهای را داشته باشند. بعضی احساس میکنند که کشورهای بزرگ سعی میکنند تا یک انحصار و منوپولی را بر روی این انرژی ایجاد کنند و این عادلانه نیست. بعضی به افراط میروند و میگویند هیچکس نباید چنین انرژی در دسترس داشته باشد. بههرحال بسیاری در آمریکا نگران هستند که اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، آن را علیه دشمناناش بهکار خواهد برد و آنها فکر میکنند که آمریکا قطعا دشمن ایران است و اگر آمریکا بهطور مستقیم نباشد، یکی از متحدان اصلیاش. همانطور که بسیاری مشاهده کردند که رئیسجمهور ایران بهخاطر مطالبات دیگر کشورها، عقبنشینی نمیکند.
نظر خودتان چیست؟
خب، من متأسفم که نمیتوانم به شما و مخاطبانتان پاسخ بدهم، چرا که بهخاطر امنیت خانوادهام، ما مجاز به طرح نظرات و علائق سیاسی خودمان بهصورت آنلاین نیستیم. اما من واقعا امیدوارم که ایران و آمریکا بتوانند به توافقاتی برسند و شکاف فزایندهی بین خود را ترمیم کنند. هر دو کشور برای دنیا مسائل جالب به ارمغان بیاورند و برای بهتر شدن وضع بشر متحد شوند.
متن کامل مصاحبه:http://4ghad.com/New/Article.php?SubjectID=22&ID=1218
لینک مطلب به زبان اصلی: http://americanmuslimawriter.blogspot.com/2010/04/here-is-my-interview-with-iranian.html
آخرین ویرایش: