دوست واقعی کیه

دوست واقعی کیه

  • هستم

    رای: 3 75.0%
  • نیستم

    رای: 0 0.0%
  • نمیدونم

    رای: 1 25.0%

  • مجموع رای دهندگان
    4

omidvarshoei

عضو جدید
دوست معمولی هیچگاه نمیتواند گریه تورا ببیند.
دوست واقعی شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود.
دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمیداند.
دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد.
دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی تو میآورد.
دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن میماند.
دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر و ناراحت میشود.
دوست واقعی میپرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری؟
دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش کند.
دوست واقعی سعی در حل آنها میکند.
دوست معمولی مانند یک مهمان عمل میکندو منتظر میماند تا از او پذیرایی کنی.
دوست واقعی به سوی یخچال رفته و از خود پذیرایی میکند.
دوست معمولی می پندارد که دوستی شما بعد از یک مرافعه تمام می شود.
دوست واقعی میداند که بعد از یک مرافعه دوستی محکمتر میشود.
دوست واقعی کسی است که وقتی همه تو را ترک کرده اند با تو می مان
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست واقعی تو کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند....

"گابریل گارسیا مارکز"

ممنون :gol::gol::gol:
 

omidvarshoei

عضو جدید
یه دوست معمولی وقتی میاد خونت مثل مهمون رفتار میکنه
یه دوست واقعی در یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

یه دوست معمولی حتی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونا رو هم تو دفترش داره
 

omidvarshoei

عضو جدید
دو دوست در بيابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعواشون شد . يكي به ديگري سيلي زد. دوستي كه صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هيچ حرفي روي شن نوشت: « امروز بهترين دوستم مرا سيلي زد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه اي رسيدند و تصميم گرفتند حمام كنند.
ناگهان دوست سيلي خورده به حال غرق شدن افتاد و دوستش او را نجات داد.
دوست نجات یافته بر روي سنگ نوشت:« امروز بهترين دوستم زندگيم را نجات داد .»
دوستي كه او را سيلي زده و نجات داده بود پرسيد:« چرا وقتي سيلي ات زدم ،بر روي شن و حالا بر روي سنگ نوشتي ؟»
دوستش پاسخ داد :«وقتي دوستي تو را ناراحت مي كند بايد آن را بر روي شن بنويسي تا بادهاي بخشش آن را پاك كند. ولي وقتي به تو خوبي مي كند بايد آن را روي سنگ حك كني تا هيچ بادي آن را پاك نكند.»

به نظر شما دوست واقعی کیست؟
آیا شما در زندگی دوستی واقعی دارید؟
 

omidvarshoei

عضو جدید
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی ثمری بود
نگفتین این دوسته کی میتونه باشه
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز

دوست دوست نیست..مگر اینکه دوستیش را در سه جایگاه حفظ کند

در روزگار گرفتاری، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ
 

omidvarshoei

عضو جدید
مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبوراز كنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌كشد تامرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند?!
پیاده ‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ ریختند و به شدت تشنه بودند. در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی باسنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذررو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خیر، اینجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "می‌توانید وارد شوید و هر چقدر دلتان می‌خواهد بنوشید."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اینكه مدت درازی از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز كشیده بود وصورتش را با كلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: " روز بخیر!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره كرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر كه می‌خواهیدبنوشید.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت!
- بهشت؟!! اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند:" باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! "
- كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌كنند!!! چون تمام آنهایی كه حاضرندبهترین دوستانشان را ترك كنند، همانجا می‌مانند...
بخشی از كتاب "شیطان و دوشیزه پریم " اثر پائولو كوئیلو
 

omidvarshoei

عضو جدید
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست
دوست داشتن امری لحظه ای است، اما داشتن دوست استمرار لحظه دوست داشتن است...
 

masoud71

عضو جدید
کاربر ممتاز
متاسفانه در این زمان هیچ دوست واقعی وجود ندارد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت است و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن
 

malo0osak

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست واقعی کسیه که دستت رو بگیره ولی قلبتو لمس کنه
 

omidvarshoei

عضو جدید
این چند بیتو از مرحوم...داشته باشین تا آخر سر بگم قضیه چیه

هر جا کبوتری با قلب دلواپس پر میزند اما افتاده از نفس آنجا تو یادم کن دوست من دوست من
هر جا که آهویی گم کرده راهش را معصوم میبینی طرز نگاهش را آنجا تو یادم کن دوست من دوست من
هر جا گلی از شاخه دیدی جدا مانده پا در گلی از رفتن دیدی که وامانده آنجا تو یادم کن دوست من دوست من
هر جا جوانی را آشفته میبینی یا پشت سالاری را تاخورده میبینی آنجا تو یادم کن دوست من دوست من

استنتاج:
هر کسی اگه در موقعیت های فوق قرار گرفت و از شما یاد کرد دوست واقعی شماس
از نظر تو دوست واقعی کیه
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست خوب کسی است که بتوان در حضور او با صدای بلند فکر کرد
 

omidvarshoei

عضو جدید
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم,وقتی پیداش کردیم به دنبال عیبهاش میگردیم,وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش میگردیم,...وباز هم تنهاییم
 

malo0osak

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میدونی زیبا ترین لحظه ی زندگی چیه؟اینکه یکی واسه داشتنت شبا چشاش بارونی بشه ولی تو ندونی
 

Similar threads

بالا