هر کی سوتی داده تعریف کنه!

vergilangleos

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا ا...!
ما اندرون گشتیم مجدد!
چه خبره بالاخره کیسه مناسبم پیدا نشد؟!؟!
 
منم دوست دارم یکی از سوتی های دوستم و واستون تعریف کنم :
ترم اول بود اومده بودیم دانشگاه زبان عمومیم داشتیم بعد چند جلسه یکی از دوستامون جوگیر شد خواست کنفرانس انگلیسی بده! کنفرانسشم در مورد رشته ی صنایع بود. رفت پایین و شروع کرد صحبت کردن البته به زبان شیرین فارسی! استادم چند تا تیکه بارش کرد و اومد نشست بحث اون روز در مورد انسان و حیوان بود که آره حیوونا هم چیزی حالیشونه این رفیق ما هم مثل دیگ زود پز پرید هوا گفت: اون وقت میگن انسان اخلف مشروقاته (البته منظورش اشرف مخلوقات بود) کلاس یه دفعه منفجر شد این طفلی غافل از این که چی گفته حرفشو دوباره تکرار کرد جای شما خالی کلی خندیدیم:biggrin:
 

fari_civil

عضو جدید
الهی دوسم خدای سوتیه:
آدم باید بتونه پاشو از گلیمش بکشه بیرون!!!!!!!!!:biggrin::biggrin:
برف اومده بود گف: وااااای فردا تا مچ میریم تو پا!!!!!:eek::surprised::biggrin::biggrin:
من تند می حرفم با این رفیقم سوار تاکسی شدیم راننده از منم تندتر می حرفید دوسم برا بقیه می گف:ااااااااا راننده تاکسی دست فرزانه رو کرده بود تو جیب پشتیش!!!!!!!!!!!!!:surprised::surprised::biggrin::biggrin::biggrin:
مجردی رفتیم مشد بعد که داشتیم از زیر پارکینگ زیر حرم رد میشدیم این بنده خدا گف بچه ها رفتیم ز...ر امام رضا راننده تاکسیه سکته کرده بود از خنده!!!!:eek::surprised::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
یه سریم می خاس بگه این رازا جایی درز نکنه گف : این امراز جایی درج نکنه!!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

lady bayat

عضو جدید
یه بار ناظممون اومد سر کلاس مثلا دعوامون کنه که چرا اینقدر معلماتون رو اذیت میکنید ما هم یه معلم فیزیک داریم فامیلش خلخالی
خلاصه داشت دعوا میکرد میگفت
این همه معلم خوب دارید هیچ جا نمی تونید معلم هایی به این خوبی پیدا کنید نمونش همین خانم خالخالی
کل کلاس ولو شد رو زمین
کدوم شهری تو ؟ اخه دبیر ما هم خلخالی بود
 

lady bayat

عضو جدید
امروز دانشگاه بچه ها زبان انگلیسی داشتن اولین جلسشون بود . . منم باهاشون رفتم کلاس . . . استاد اومد و از بچه ها خواست کسانی که مسلط هستن خودشون رو معرفی کنن و کسانی هم که نیستن استاد سوال پیچشون میکرد . . . نوبت رسید به یکی از خانم ها که از قضا تنها هم بود ، یعنی دوستاش باهاش کلاس نداشتن . . . استاد اسمشو پرسید اونم جواب داد ، وقتی استاد ازش پرسید What's your major? دختره هول شد گفت I am bargh !!!خلاصه کلاس رفت رو هوا و دختره با چشم گریون رفت بیرون!!! :cry:
حالا این خیلی جم و جوره
ما هم رفته بودیم سر کلاس زبان دوستم ریاضی افتاده بود بعد استاد نمره داده بود بهش هول کرده بود اصلا تو خودش نبود استاد شعاعی (استاد زبان ) پرسی are you frome?
دوستم گفت i am from fateme rahimi رفت رو هوا استاد می گه fateme a new city
 

lady bayat

عضو جدید
یه بار یکی از دوستام با یکی دیگه از همکلاسی های پارسالم که خیلی بی جنبه بود دعواش شده بود اونم عین بچه کوچولو ها رفته بود به ناظم بگه منم که مثلا میخواست بیچاره رو خبر کنم یهو در کلاس رو باز کردم و برگشتم به دوستم گفتم
زینب تو با رویا دعوا کردی ؟؟/اونم گفت آره گفتم پس بیچاره شدی مگه نمی دونی بی جنبه تر از اون پیدا نمیشه خاک تو سرت الان افشارچی میاد حالت رو میگیره
یهو دیدم کل کلاس بدون گفتن کلمه ای داره منو تماشا میکنه منم تعجب کردم چطور شده اینا ساکتن یهو یکی از پشت گفت بشین سر جات فاطمه
منم برگشتم دیدم معلممون سر کلاسه
*
*
*
یه بار یه حاجاقایی اومده بود سر کلاسمون کلا هر ماه تشریف میاوردن مدرسمون
خلاصه نشسته بودیم و فیض میبردیم که یکی از بچه ها خواست وال کنه برگشت گفت ببخشید خانم ....
کلاس منفجر شد
*
*
*
یه بار یکی از بچه هامون رفت فارسی جواب بده معلم بهش 19 داد اونم کلی ناراحت بود که حق من 20 نه 19
خلاصه تک زنگ خورد و چون کلاسهای ما چرخشی بود یعنی برای هر درس باید به کلاس مخصوص اون درس میرفتیم وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم سر کلاس اجتماعی معلم هم اونجا بود گفت چی شده رویا ناراحتی رویا هم شروع کرد یه دل سیر از معلم ادبیاتمون گله کردن دو سه نفر هم غاطی شدن و غیبت شروع شد ما و معلم هم گوش میدادیم در کلاس هم باز بود
یهو یکی از اون ور گفت پشت سر من غیبت نکنید نگا کردیم دیدم معلم ادبیاتمون واسته کنار در ماهم کلی خندیدیم بدتر از اون این بود که معلم اجتماعیمون عروس معلم ادبیاتمون اینا بود
دیگه مطمئن شدم هم شهری هستیم منم تو اون مدرسه ای بودم که تو هستی یا بودی از افشارچی هم واااای داستان دارم در حد تیم ملی
 

farzaneh_f

عضو جدید
يه بار پدر يكي از دوستاي خواهرم فوت شده بود بعد خواهرم و دوستاشون با مسئولين مدرسه رفته بودن خونشون يكي از دوستاي خواهرم وقتي ميخواستن خداحافظي كنن گفت : «خيلي خوشحال شديم ، خيلي خوش گذشت »
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی دوسم خدای سوتیه:
آدم باید بتونه پاشو از گلیمش بکشه بیرون!!!!!!!!!:biggrin::biggrin:
برف اومده بود گف: وااااای فردا تا مچ میریم تو پا!!!!!:eek::surprised::biggrin::biggrin:
من تند می حرفم با این رفیقم سوار تاکسی شدیم راننده از منم تندتر می حرفید دوسم برا بقیه می گف:ااااااااا راننده تاکسی دست فرزانه رو کرده بود تو جیب پشتیش!!!!!!!!!!!!!:surprised::surprised::biggrin::biggrin::biggrin:
مجردی رفتیم مشد بعد که داشتیم از زیر پارکینگ زیر حرم رد میشدیم این بنده خدا گف بچه ها رفتیم ز...ر امام رضا راننده تاکسیه سکته کرده بود از خنده!!!!:eek::surprised::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
یه سریم می خاس بگه این رازا جایی درز نکنه گف : این امراز جایی درج نکنه!!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
شهید شدم بس که خندیدم
 

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یه سوتی از برادر دوستم
مجلس ترحیم فامیلشون بوده نمی دونم کی بعد این پسره هم داشته خرما میگرفته
یه مرده خرما برداشتنی میگه غم آخرتون باشه
اونم میگه خیلی ممنون انشاءا... قسمت شما شه
 

ر.میرعماد

عضو جدید
سلام به همه:)
اینقدر از سوتی هاتون گفتین که منم مجاب شدم بگم.
سوتی من بر می گرده به دوره دانشجویم ترم2 .
تودانشکده ما یه نظمی بود, مثلا تمام کلاسهای ریاضی طرف راست طبقه دوم بود.
او موقعه من شلوغ تر از الان بودم . بیشتر اوقات دم در کلاس می ایستادم استاد که می اومد می رفتم تو کلاس .
درسی داشتیم به اسم ریاضی عمومی,اون روزجلسه اولش بود. دم در کلاس داشتم با همکلاسا صحبت می کردم یه بنده خدا ی هم سن وسال خودم, از اینا که قیافشون داد می زنه بچه درس خونن اومد .
از ام پرسید :عمومیه(منظورش این بود که کلاس ریاضی عمومیه) منم که کلا با بچه درس خونا میونه خوبی نداشتم با اینکه کلاس ریاضی عمومی بود
گفتم: نه عزیز اینجا نمره اس عمومی جلو تر .
بچه های کلاس که قضیه رو دیدن وکم هم نبودن زدن زیر خنده پسرم رفت جلو تر. هنوز استاد ما نیومده بود
همه منتظر بودیم استاد جدید که از تهران برامون اورده بودن و ببینیم می گفتن خیلی استاد گیریه.
نمی دونم چی شد همه رفتیم داخل کلاس , سرم تو کیف بود دیدم همه بلند شدن.
فهمیدم بالاخره استاد امد. تا همه نشستن و چشمم افتاد به استاد
دیدم ... ای داد بر من .استاد کلاسو فرستادم دنبال نخود سیاه. تا آخر کلاس صدام درنیومد . آخر کلاس بعد از خوندن اسامی وقتی کلاس تعطیل شد رفتم پیشش
پرو پرو بهش گفتم: استاد ما بریم حذف دیگه گفت :نه برو دنباله نمره اینجا عمومیه .
یه لبخندی هم زد .فهمیدم به دل نگرفته و بخیر گذشته .:redface: از اون به بعد هر موقعه می اومد سر کلاس ما بالبخند می گفت: عمومیه دیگه.
بچه ها همه با خنده می گفتن بلههههه.
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به همه:)
اینقدر از سوتی هاتون گفتین که منم مجاب شدم بگم.
سوتی من بر می گرده به دوره دانشجویم ترم2 .
تودانشکده ما یه نظمی بود, مثلا تمام کلاسهای ریاضی طرف راست طبقه دوم بود.
او موقعه من شلوغ تر از الان بودم . بیشتر اوقات دم در کلاس می ایستادم استاد که می اومد می رفتم تو کلاس .
درسی داشتیم به اسم ریاضی عمومی,اون روزجلسه اولش بود. دم در کلاس داشتم با همکلاسا صحبت می کردم یه بنده خدا ی هم سن وسال خودم, از اینا که قیافشون داد می زنه بچه درس خونن اومد .
از ام پرسید :عمومیه(منظورش این بود که کلاس ریاضی عمومیه) منم که کلا با بچه درس خونا میونه خوبی نداشتم با اینکه کلاس ریاضی عمومی بود
گفتم: نه عزیز اینجا نمره اس عمومی جلو تر .
بچه های کلاس که قضیه رو دیدن وکم هم نبودن زدن زیر خنده پسرم رفت جلو تر. هنوز استاد ما نیومده بود
همه منتظر بودیم استاد جدید که از تهران برامون اورده بودن و ببینیم می گفتن خیلی استاد گیریه.
نمی دونم چی شد همه رفتیم داخل کلاس , سرم تو کیف بود دیدم همه بلند شدن.
فهمیدم بالاخره استاد امد. تا همه نشستن و چشمم افتاد به استاد
دیدم ... ای داد بر من .استاد کلاسو فرستادم دنبال نخود سیاه. تا آخر کلاس صدام درنیومد . آخر کلاس بعد از خوندن اسامی وقتی کلاس تعطیل شد رفتم پیشش
پرو پرو بهش گفتم: استاد ما بریم حذف دیگه گفت :نه برو دنباله نمره اینجا عمومیه .
یه لبخندی هم زد .فهمیدم به دل نگرفته و بخیر گذشته .:redface: از اون به بعد هر موقعه می اومد سر کلاس ما بالبخند می گفت: عمومیه دیگه.
بچه ها همه با خنده می گفتن بلههههه.

خیلی باحال بیییییید
 

eng_beshak

عضو جدید
باورتون نميشه چن وقت پيش اونقدر داغون بودم كه از اپراتور ايرانسل كه گفت .... خاموش است تشكر وخداحافظي كردم:D;)
 

ر.میرعماد

عضو جدید
امروز میخوام چندتا سوتی باحال از مامانمو واستون بگم:
یه سری مامانم با خواهرم دعوا میکرد و حسابی عصبانی شده بود خواهرمم کلافه شده بود و منتظر فرصت بود که فرار کنه مامانمم که دید خواهرم اصلا به حرفاش گوش نمیده داد زد :اهااااای شنفتم چی گفتی یا نهههههههه؟؟؟!!
یه سری میخواستیم بریم مهمونی مامانم وسط راه به بابام گفت بره از مغازه واسش جوراب پارازین کفدار نازک بگیره بابامم گرفت و مامانم تو ماشین تو اون جای تنگ شروع کرد به پوشیدن جورابا و ....بعد 2دقیقه اومد بالا با یه لحن طلبکارانه و عصبانی گفت:اینا چیه خریدییی؟اینا که هم کلفته هم کف نداره!!!!(مامان خانوم جورابو چپه پوشیدن کف جوراب روی پا افتاده بوده!!)
یه سری داداشم میخواست بره حموم از مامانم پرسید:مامان چراغ حموم روشنه کی حمومه؟مامانم گفت:نمیدونم من که نیستم!!!
طفلی مامانم مامانی منو ببخششششش.....!:smile::D:heart::heart:
در ضمن بعد تعریف سوتی تون از سوتی های بامزه یاد کنید اینجوری همه تشویق میشن مرسسسسسسسیییییی

اخخخ یه سوتی باحال از بابام :یه سری (زمانی که نتایج کنکور میخواست بیاد)بابام میاد خونه از مامانم میپرسه:بچه ها کجان؟ مامانم میگه رفتن سایت ببینن نتیجه ها اومده یا نه.....
بابام میاد تو خونه میبینه ما پشت کامپیوتر نشستیم یهو دیدیم داد زد به مامانم گفت:ایااااال.....مگه نگفتی بچه ها رفتن سایت اینا که اینجااااان.....!!!


ببخشید شما اصالتن ترک نیستید.!!!؟:gol:
 

ر.میرعماد

عضو جدید
چند سال پیش که هنوز خالم بازنشسته نشده بود و میرفت مدرسه یه روز صبح از خونه که در میاد هی میبینه خیلی سردشه هی اعتنا نمیکنه هی چادرشوسفت میپیچه دورش میگه عجب سرماییه ها....!! ادم همه جاش یخ میکنه ... خلاصه یکم که میگذره میبینه بعلللله شلوار پاش نیس که تا اعماق وجودش سردش شده(تصور کنید فقط مانتو و مقنعه...)!!!




شما واقعا" ترک نیستین!!!؟؟:w20:
 

ر.میرعماد

عضو جدید
عید یکی دو سال پیش بود واسمون مهمون اومده بود نشستهبودیم دور هم حرف میزدیم یهو دیدیم مهمونامون دارن میخندن(خاناده دوست بابام بودن رودروایسی هم داشتیم) نگا کردیم دیدیم یکیشون یه سیب زمینی گرفته دستش قش قش میخنده....نگو مامان جان اشتباهی یه سیب ززمینی رو هم قاطی کیوی ها کرده که رو میوه ها پر باشه(مهمون غریبه همینه دیگه ادم باید با سیلی صورتشو سرخ نگه داره)

یه سری بابام و داداشمو تو راه جریمه میکنن خلاصه بابام از ماشین پیاده میشه و میره پیش افسره ....افسره میگه چرا اینقدر سرعت داری؟ بابام میگه کی گفته؟ افسره میگه بیا تا فیلمشو نشونت بدم همینکه فیلمو میزاره بابام داد میزنه میگه:حمید حمیدددد بدو بدو بیا دارن تو تلویزیون نشونمون میدن افسره هم خندش میگیره از خیر جریمه هه میگذره

ااااااااخخخخ اخخخخخخخخ الههههییییییی هروقت یادم میاد اشکام سرازیر میشن یه شب مامانم بیدارم کرد گفت پاشو نماز نخوندی بخون بعد بخواب.....اخ تو اوج خواب ادم هیچی حالیش نمیشه نمیدونم واستون پیش اومده یا نه......منم پاشدم شونه رو ورداشتم رفتم حموم (ای جان ....!!!طفلک من)

شما مطمنی که ..................!!!!!؟:w20::question:
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول سلام به همه

یادمه 2یا 3یال پیش بود که من تو اوج ورزشکاریم بودم(بسکتبال).بعدش ما قرار بود مسابقه با یه شهر دیگه بدیم و تو سالن شهر ما بود

خلاصه بگم که صبح کلی کار کرد بودم و فردا مسابقه داشتیم.
شب رفتم خوابیدم و یه دفه از جام بلند شدم که مسابقم دیر شد و ازش جاموندم.نمیدونم چطوری لباسامو پوشیدم اونم لباسای بسکتبال(شرت بلند و کاور)

بعدش رشیدم دم در سالن دیدم بستست.تعجب کردم اخه ما مسابقه ساعت 4 داشتیم دیدم بچه مدرسه ای ها دارن تو خیابون میرن.پرسیدم شاعت چنده گفتن 7 جا خوردم.

بع کلی اینور اونور فهمیدم که ساعت 7 صبه و من حول حولی از خواب پریددم به هوای 4 بده ظهر.
(قابل توجه اینکه دخترای دبیرستانی منو با اون سر و وضعم تو خیابون میدیدن و متلک مینداختن:D)
 

Similar threads

بالا