یه داستان کوتاه . . .!(شایدم تکراری!)

حسین-تی

عضو جدید
زن بسیار زیبایی تو پشت بوم خونش قدم میزد که یهویی پاهاش لیز خورد و افتاد . . .
همینطور که تو مسیر داشت سقوط میکرد ، روی اولین بالکن یه مرد آمریکایی اون زن رو گرفت . . .
زن گفت . . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آمریکایی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : عمرا . . .!
مرد آمریکایی زن رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . . .

تو مسیر ، روی دومین بالکن ، یه مرد آلمانی زن رو گرفت . . .
زن گفت
. . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آلمانی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : هیچ وقت این کار رو نمیکنم و مرد آلمانی هم اون رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . .. !

زن تو مسیر که داشت سقوط میکرد با خودش فکر کرد بهتر بود جونم رو با بوسیدن یکدومشون نجات میدادم . . .! داشت فکر میکرد که اگه هر کسی اون رو نجات بده میبوسمش که یهویی تو بالکن آخری ، یه مرد زن رو گرفت . . .!
زن گفت : اوه ممنونم . . تو جونم رو نجات دادی . . . الان میبوسمت!
مرد گفت : استغفرالله و زن رو انداخت . . .!!!

نتیجه ی اخلاقی : . . .!:)
 

a_m68 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن بسیار زیبایی تو پشت بوم خونش قدم میزد که یهویی پاهاش لیز خورد و افتاد . . .
همینطور که تو مسیر داشت سقوط میکرد ، روی اولین بالکن یه مرد آمریکایی اون زن رو گرفت . . .
زن گفت . . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آمریکایی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : عمرا . . .!
مرد آمریکایی زن رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . . .

تو مسیر ، روی دومین بالکن ، یه مرد آلمانی زن رو گرفت . . .
زن گفت . . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آلمانی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : هیچ وقت این کار رو نمیکنم و مرد آلمانی هم اون رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . .. !

زن تو مسیر که داشت سقوط میکرد با خودش فکر کرد بهتر بود جونم رو با بوسیدن یکدومشون نجات میدادم . . .! داشت فکر میکرد که اگه هر کسی اون رو نجات بده میبوسمش که یهویی تو بالکن آخری ، یه مرد زن رو گرفت . . .!
زن گفت : اوه ممنونم . . تو جونم رو نجات دادی . . . الان میبوسمت!
مرد گفت : استغفرالله و زن رو انداخت . . .!!!

نتیجه ی اخلاقی : . . .!:)
:w15::w15::w15::w15:
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زن بسیار زیبایی تو پشت بوم خونش قدم میزد که یهویی پاهاش لیز خورد و افتاد . . .
همینطور که تو مسیر داشت سقوط میکرد ، روی اولین بالکن یه مرد آمریکایی اون زن رو گرفت . . .
زن گفت . . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آمریکایی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : عمرا . . .!
مرد آمریکایی زن رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . . .

تو مسیر ، روی دومین بالکن ، یه مرد آلمانی زن رو گرفت . . .
زن گفت
. . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آلمانی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : هیچ وقت این کار رو نمیکنم و مرد آلمانی هم اون رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . .. !

زن تو مسیر که داشت سقوط میکرد با خودش فکر کرد بهتر بود جونم رو با بوسیدن یکدومشون نجات میدادم . . .! داشت فکر میکرد که اگه هر کسی اون رو نجات بده میبوسمش که یهویی تو بالکن آخری ، یه مرد زن رو گرفت . . .!
زن گفت : اوه ممنونم . . تو جونم رو نجات دادی . . . الان میبوسمت!
مرد گفت : استغفرالله و زن رو انداخت . . .!!!

نتیجه ی اخلاقی : . . .!:)
:w15::w15:
 

Yu-Mi

عضو جدید
شقایق یاد گرفتی چیکار کنی؟:smile:


(شقایق همسایه طبقه بالایی ماست:redface: )
 

a_m68 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
شقایق یاد گرفتی چیکار کنی؟:smile:


(شقایق همسایه طبقه بالایی ماست:redface: )
 

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن بسیار زیبایی تو پشت بوم خونش قدم میزد که یهویی پاهاش لیز خورد و افتاد . . .
همینطور که تو مسیر داشت سقوط میکرد ، روی اولین بالکن یه مرد آمریکایی اون زن رو گرفت . . .
زن گفت . . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آمریکایی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : عمرا . . .!
مرد آمریکایی زن رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . . .

تو مسیر ، روی دومین بالکن ، یه مرد آلمانی زن رو گرفت . . .
زن گفت
. . . : ممنونم ، تو جونمو نجات دادی . . ! هر کاری بگی برات میکنم . .!
مرد آلمانی گفت : باید منو ببوسی . . !
زن گفت : هیچ وقت این کار رو نمیکنم و مرد آلمانی هم اون رو ول کرد و زن دوباره سقوط کرد . .. !

زن تو مسیر که داشت سقوط میکرد با خودش فکر کرد بهتر بود جونم رو با بوسیدن یکدومشون نجات میدادم . . .! داشت فکر میکرد که اگه هر کسی اون رو نجات بده میبوسمش که یهویی تو بالکن آخری ، یه مرد زن رو گرفت . . .!
زن گفت : اوه ممنونم . . تو جونم رو نجات دادی . . . الان میبوسمت!
مرد گفت : استغفرالله و زن رو انداخت . . .!!!

نتیجه ی اخلاقی : . . .!:)


:w15:
سانسوریست خوبی هستی............:w15:
 

Similar threads

بالا