بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
لالا لا لا گل بابا....تو شبای پر سرما
نده دستاتو..به دست پلید..مردم دنیا..مردم دنیا
لا لا لا لا بخواب آروم...که دنیامون پر جنگه
تموم بوم نقاشی...پر شکلای بیرنگه...بیرنگه
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخواب آروم گل بابا....که بیداری یه کابوسه
همون شاهزاده ی قصه ...تو بیداری یه پابوسه
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
 

East Power

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهنمای تلفن بیمارستان روانی

با سلام و با تشکر از اینکه با بیمارستان روانی استان تماس گرفته‌اید. لطفآ پس از گوش دادن به فهرستی که متعاقبآ ارائه میشود شماره مورد نظر خود را انتخاب کنید:

۱) اگر دچار اختلال «وسواسی- اضطراری» هستید عدد ۱ را مکررآ فشار دهید!

۲) اگر دچار اختلال «شخصیت وابسته» هستید لطفآ از یکنفر بخواهید عدد ۲ را برای شما فشار دهد!

۳) اگر دچار اختلال «تعدد شخصیت» هستید لطفآ اعداد ۶،۵،۴،۳ را فشار دهید!

۴) اگر دچار «پارانویا» هستید ما بخوبی میدانیم شما که هستید و چه منظوری دارید! پشت خط منتظر بمانید تا بتوانیم شما را ردیابی کنیم!

۵) اگر دچار «هذیان» هستید عدد ۷ را فشار دهید تا تلفن شما به سفینه موجودات فضایی وصل شود!

۶) اگر دچار «اسکیتزوفرنی» هستید بدقت گوش کنید. صدای آرامی به شما خواهد گفت دقیقآ چه شماره‌ای را باید فشار بدهید!

۷) اگر دچار اختلال«سرخوشی- افسردگی» هستید فرقی نمیکند چه عددی را فشار دهید چون هیچ چیز نمیتواند به بهتر شدنتان کمک کند!

۸) اگر دچار اختلال«نارسا خوانی» هستید اعداد ۷،۸،۷،۸،۷،۸ را فشار دهید!

۹) اگر دچار اختلال«دوقطبی» هستید لطفآ پیامتان را قبل از شنیدن بوق یا بعد از شنیدن بوق بگذارید!

۱۰)اگر دارای مشکل«اعتماد به نفس پایین» هستید لطفآ گوشی را بگذارید. تلفنچی‌های ما سرشان شلوغ‌تر از آن است که وقتشان را به صحبت با شما تلف کنند!

۱۱) اگر دچار اختلال«حافظه کوتاه مدت» هستید لطفآ عدد ۹ را فشار دهید،

:biggrin:
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد باشی
تنها باشی
دلتنگ باشی
آواره ی کوچه و خیابان باشی
وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی
نزدیک میشوی
سیگارت را روشن میکنی
بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی
دا ا ا ا ا ا غ
....
این داستان هیچ دنبالهای ندارد

نیکی فیروزکوهی
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
اخطاريه
به دليل گرم شدن هوا استفاده از كرسي ممنوع مي باشد هرچه زودتر به زير اسمان باشگاه نقل مكان كنيد
صاحب تايپيك كجاست بيا اختتاميه رو بنويس انگار رسم هرساله يادش رفته

:D:D چشم محسن جان
ولي اخه صاحاب تاپيك دچار آلزايمر شديد شده بچه ها چند بار گفتن بهش ولي اثر نداشته:D
:D
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!


اکبر اکسیر
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز

varyans

عضو جدید
اکنون بیا که سخت محتاج چشمانت هستم
آن زمان که در برهوت می زیستم
این چشمان تو بود که هرگاه در آن چشم میدوختم آرامشی وصف ناشدنی برایم ارمغان می آورد

من عاشقانه همه ی تو را میخواهم ؛
همه ی دستان صبورت ،
همه نگاه های نازنینت ،
همه لحظه های ناب تو را
همه ی گام هایت را وقتی که بسویم می آیی

بگذار ساده تر بگویم : من همه قلبت رامی خواهم

قول میدهم همه ی من هم برای تو باشد

دوستت دارم

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اینم یه داستان برایِ دوستایِ گلم:


آهو:

توی یكی از مناطق خشكسالی اینقدر شدید می شه كه ،حیوونها برای رفع تشنگی ساقه ی گیاه ها رو می خوردن تا شاید اندك ذخیره ای از آب موجود تو ساقه اونا بتونه تشنگیشو نو برطرف كنه ، اما از اونجایی كه حتی ساقه های اون گیاه هام خشك بودن ، حیونها آسیب میدیدن !
موسی كه میبینه وضعیت رو،میره كوه طور و از خدا میخواد كه بارون بباره و خشكسالی تموم شه،اما خدا میگه امكانش نیست و الان مصلحت من بر خشكسالیه !
از طرفی حیونها همه یك جا جمع میشن ، در نزدیكیه كوه ، ویك آهو رو مامور میكنن تا بره و از موسی ، نتیجه رو بپرسه و همگی پایین كوه منتظره آهو میمونن !
آهو میره بالای كوه و از موسی میخواد نتیجه رو ، موسی هم با ناراحتی به آهو میگه كه ، نه ، بارون نمیاد !
آهو خیلی ناراحت میشه و از اون بالا پایین و نیگاه می كنه و میبینه كه حیوونها همه منتظره یك خبره خوبن ! با خودش فكر می كنه كه حالا باید چیكار كنه !؟ و فكر میكنه بذار حداقل تا وقتی كه من بهشون میرسم ، توی همین زمان كوتاه ، خوشحال باشن ، پس شروع می كنه جست و خیز كنان و خوشحال به سمت حیوونها رفتن !!!
حیوونهای دیگه وقتی این حالت آهو رو میبینن ، خوشحال میشن ، و میگن بله ، حتما خبر خوبی دریافت كرده و قراره بارون بیاد ، غافل از اینكه موضوع كاملا برعكس بوده !
هنوز آهو نیمی از راه رو طی نكره بود و هنوز به بقیه حیوونا نرسیده بود ، كه یهو آسمون پر می شه از ابر ! و یك بارون شدید شروع به باریدن میكنه !!!
موسی وقتی اینو میبینه ، از خدا میخواد كه براش توضیح بده ! چرا اینجوری شد ؟ و میگه ، خدا جون مگه نگفته بودی كه بارون نمیاد ، پس چی شد، كه اینجوری شد ؟ اینجوری كه من دروغگو شدم پیشه آهو !
خدا میگه ، موسی !
من واقعا نمیخواستم بارونی بفرستم ، اما ، آخه تو نمیدونی این آهو با دل من چه كرد !
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار

آقو فانوسی از وقتی سپیده ژون هجرت کرده کلا عزلت اختیار کرده و افسردگی شدید گرفته و ...
یادش رفته باید بیاد اسباب اثاثیه رو بیریزه تو کوچه...!

عجب!!
خوب شد دلیل عزلت ایشون رو هم فهمیدیم!!!

ممنونم عزیز.:gol:
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو جنگجوی تازه نفس من حریف خوب

من زورگوی قصه ام و تو ضعیف خوب

من مرد افتضاح خداوند در زمین

تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب

من گر چه با شکوه ولی با شکوه بد

تو گر چه ناشریف ولی نا شریف خوب

تو حرف های خوب ولی با زبان تلخ

من شعر های تلخ ولی با ردیف خوب

بین من تو عشق به آلودگی گذشت

گر چه کثیف بود ولی یک کثیف خوب
 

Similar threads

بالا