اشك قلــــــم
اشك مي ريزد قلم
شايد از رگهايش ، جاي خون ، جان باشد
كه به همراه سكون و حركت ، بر دل لوح سپيد كاغذ
مي تراود اينك
اشك مي ريزد قلم
شايد از درد دل است
يا كه نه ، بشكسته
و دگر قامت او رنگ هلاكت دارد .
نه
ز چه رو بشكسته ، نكند راه بسويي برده
كه در آنجا...