نتایح جستجو

  1. P

    مشاعرۀ سنّتی

    ز سر موی سپیدی روئید خنده ها کرد بر او موی سیاه که چرا در صف مابنشستی تو زیک راهی ما از یک راه گفت من با تو عبث ننشستم بنشاندند مرا خواه نخواه که روئیدن من بود امروز گل تقدیرم نروئید بیگاه رهرو راه قضا و قدرم راهم این بود نبودم بی گاه
بالا