باز تنها بودم ...
و خدا بود و زمین بود و زمان ...
و تو بودی و امان ...
پای آن سرو چمانو کلاغی سر آنو صدا ... شرشر آبو تو در رقص بهآهنگ ربابخط گردی خبر از رفتن بز ها میدادبره گم شده با بع بع خود بغض واندوه به دلها می داد...
با تو گفتم در اینجا خبری نیستدر اینجا خبر ازرهگذری نیستو تو گفتی که...