به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده …… گفت : می خوای بری جایی؟ … گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد فرزند صالح)
�
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم
�
�
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا...