نتایح جستجو

  1. O

    علی در سرزمین عجایب

    و من به کشوری رفتم که در حاجی ارزونی سر کوچه اش لیمو ترش کیلویی 10 هزار تومان بود... یکی یکی دارم تئوری های فایننسی که در آمریکا یاد گرفته ام رو در ذهن مرور می کنم که ببینم کدامشان می توانند توضیح دهند چگونه فرصت آربیتراژ میان قیمت گوجه فرنگی در نارمک و لیموترش در پونک هشت سال است که پا...
  2. O

    بزهای نترس سد نورد

    پستی از مصطفی ستاریان حس کنجکاوی من رو برانگیخت که مکان شگفت انگیزش کجا می تونه باشه. خودش پیوند زده بود به خبرگزاری زیست نیوز ولی نتونستم وازش کنم. با یه گشت کوچیک متوجه شدم که این خبر در همین هفت روز گذشته منتشر شده از سوی اکثر خبرگزاری ها و سایت های درونی، که نام های پرآوازه ای مثل عصر ایران،...
  3. O

    رازهای پیروزی از دید کاربران باشگاه مهندسان ایران

    https://docs.google.com/file/d/0B2n-jcYyBIqeOUNDNUNTU19zTE0/edit?pli=1 گاهی که باشگاه رو می خونم، اصراری که کاربرها در بحث های تخصصی دارند من رو تو فکر می بره. جدای از این که، که چه مقدار سواد تخصصی داره و بر پایه اون به ادعا و روشن گری داره می پردازه، میزان زمانی هست که سپری می کنه صرف بحث در...
  4. O

    فقط امروز...

    صبح همسری رو محکم بغل کردم و بی توجه به عقربه هایی که تند تند می گذشتند و دیر شدن رو نشونم می داد 45 دقیقه کامل تو بغلش بودم ..بوش کردم ...حرف زدیم ...خندیدیم ...یک بغل کردن ساده ..صمیمی ...فقط یک در آغوش بودن و در آغوش گرفتن معمولی می تونه همچین روز آدم رو بسازه که پر شی از انرژی ..این وسط...
  5. O

    زمین هم از خیال من لرزید!

    یک روزهایی هست که نشسته ای روی تخت، خیره شده ای به پنجره و خیالت بی خیال خودش را از آن بالا پرت می کند. اما باز تو نشسته ای روی تخت و خیره شده ای به پنجره ای که انگار سال هاست که باز نشده! یک روزهایی هست که سرت را می گذاری روی بالش و بی صدا بغضت می شکند و تو دلت می خواهد مرکز آن زمین لرزه ای که...
  6. O

    گاهی به مردها نگاه کن

    چند وقت پيش و بعد از مدت ها، وقت آزادي به دست آورديم و با رئيس بخشمان وارد بحث تاريخي جالبي شديم. بحث به سمت حقوق زن و مرد کشيده شد. درست که زن هستم، اما هيچ وقت "فمینيسم" را درک نکردم و نفهميدم چرا بايد يک عده اي جمع شوند و عليه عده اي ديگر کمپين کنند تا مثلا ضد تبعيض، عمل کنند. خب آخر، به نظر...
  7. O

    از برون شش جهت این بانگ خاست/کز جهت بگریز و رو از ما متاب

    معمولا از جو ایرانی های اینجا دورم . برای چهارشنبه سوری به اصرار پسر خاله ام به یه کلاب رفتیم که ایرانی ها اون شب اونجا جمع بودن...دروغه اگه بگم بعد مدتها دوری از یه جشن و رقص ایرانی ٬به من خوش نگذشت....مخصوصا اینکه بیشتر به این فکر می کردم چقدر دنیای من با این بچه های فسقل فاصله داره....ولی خب...
بالا