یه روز جاسم با موتور پوکیدش داشت میرفت منزل یه دفعه الگانس نیرو انتظامی اومد ازش سبقت بگیره دید هر چی میرونه جاسم هم میرونه (تا240 سرعت گرفته بود) با عصبانیت زد رو ترمز وایسه دید جاسم افتاد و چرخ میخوره رو زمین رفت بالا سرش دید زندست گفت موتوری (جاسم) مگه موتورت چندتا میره جاسم عرب گفت بابا...