جمعی از مردم یک شهر سیاه
فارق از کشف سلوکی آگاه
جذب راهی پر بیراهه شدند
هر یکی در هوس کسب مقامی می تاخت
تاجری در طلب مکنت و آز و روزی
دیگری در پی دستان شرر افروزی
کاهلی غرق به تصویر دو هم بستر بود
عاقلی در تب خود بینی و خود رآئی و سفله گیری
در مثل استر بود
ناصحی منقلب از شهوت تحسین گروه
پر...