زمانی که سقراط قبل از اینکه شوکران را سر بکشد گفت : من از شما داناترم ؛ نه از آن جهت که علمم بیشتر از شماست بلکه از آن جهت که من می دانم که نمی دانم ولی شما آگاه نیستید که نمی دانید ، شاید به روزی فکر می کرد که زمانی می آید که این جمله او برای خیلیها مصداق پیدا می کند . آیا برایتان پیش آمد که فکر کنید ، که ای کاش نمی دانستید ؟ برای من بارها پیش آمد . بارها از این مینالم که ای کاش آنقدر که الان می دانم را نمی دانستم . خیلی وقتها دانستهای آدم سوهانیست بر روح خسته و غمینش که هیچ آسودگی از آن نیست . دور کردن خرافه هایی که ناخواسته با تو دچار سایش می شود گاهی محال به نظر می رسد ، خرافه هایی که خانواده آدم را دچار چالش می کند و تو سعی میکنی روشگری کنی و آنوقت متهم به کفر و انواع انگهای ضد مذهبی خواهی شد که تور ا وادر می کند بگویی ای کاش نمی دانستم .!!! به آن جا رسید دانایی من ، که می دانم که هنوز نادانم