اگر ز خاطرات ما , شبی عبور می کنی
خیال قصه می کنی , مرا مرور می کنی
اگر که از شکستنم , غریو می شوی اگر
رها شدی و از جداشدن , سرور می کنی
اگر که مرده قلب من , اگر که شاد لحظه ات
اگر به قدر لحظه ای , به خود غرور می کنی
اگر سیاه شد شبم , اگر که بی ستاره ام
اگر که روشن آسمان خود , به نور می کنی
به نور ماه و اختران , شبت به جشن می رود
اگر به خواب می روی , خیال دور می کنی
بیا و بی بهانه در , خیال ما قدم بزن
تویی که نبض لحظه را , پر از حضور می کنی
بیا و تازه کن مرا , بیا به خواب قصه گو
اگر ز خاطرات ما , شبی عبور می کنی