سگی نزد شیر آمد گفت:
بامن کشتی بگیر!
شیر سر باز زد..
سگ گفت:نزد تمام سگان خواهم گفت
شیر از مقابله با من می هراسد!!
شیر گفت:
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام ..!
از بیرون به درون آمدم:
از منظر به نظّاره به ناظر. ــ
نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانهیی
نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکهیی، ــ
من به هیأتِ «ما» زاده شدم
به هیأتِ پُرشکوهِ انسان
تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگینکمانِ پروانه بنشینم
غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم
تا شریطهی...
اشكي كه بيصداست پشتي كه بيپناست دستي كه بسته است پايي كه خسته است دل را كه عاشق است حرفي كه صادق است شعري كه بيبهاست شرمي كه آشناست دارايي من است ارزاني شماست
خواجه عبدالله انصاری فرمود:
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است
و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است...
و حج نمودن، تماشای جهان است.
اما نان دادن، کار مردان است...
خــــــدا...هـــزاران آرزو بــــه مـــن بــدهــکــاری...و یک مـــرگ از مـــن طـلـب کـار!بـه خداونـــــــدیـــت دیگر خــسـتــه شــده امـیـــا طـــلــبــت را بــده...یــا طــلــبــت را بــگـیـر..
خــــــدا...هـــزاران آرزو بــــه مـــن بــدهــکــاری...و یک مـــرگ از مـــن طـلـب کـار!بـه خداونـــــــدیـــت دیگر خــسـتــه شــده امـیـــا طـــلــبــت را بــده...یــا طــلــبــت را بــگـیـر..
آل پاچينو:
وقتی بچه بودم،دعا میکردم که خدا به من دوچرخه بده،بعد فهمیدم که تخصص خدا در دادن چیزهای دیگه س،بخاطر همین یه دوچرخه دزدیدم و از خدا تقاضا کردم که منو ببخشه!!!
3 تا مهندس ، یکی شیمی ، یکی فیزیک ، یکی ریاضی میرن کوه . موقع ناهار میگن در بازکن نداریم در کنسروارو چه جوری باز کنیم ؟ مهندس فیزیکه میگه : یه اهرمی بسازیم که در اثر فشار در باز شه . شیمیه میگه یه محلول بسازیم بریزیم روش درش ذوب شه ؟؟؟ ریاضیه میگه : اووووووووووووووووو ه ! چه خبره ؟؟؟ فرض می کنیم...